قرائت صفحه 139 سوره مبارکه انعام تقدیم به 💖
🌷 شهید محمد تورجی زاده
عنوان خاطره 👈 در آغوش امام زمان :
عجل الله تعالی فرجه الشریف
🥺 بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط 📼 نوارهای مداحی و 🕯️ مناجاتهای محمد را پخش میکردند،
بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم،
😍 خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهرهاش خیلی نورانیتر شده بود😇 ؛ یاد مداحیهاش افتادم. پرسیدم :
محمد، این همه تو دنیا از آقا خواندی، تونستی او را ببینی ⁉️
محمد در حالی که میخندید گفت :
😍 من حتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را در آغوش گرفتم. 💞
🎧 در ادامه صوت یکی از مناجات های شهید رو با امام زمان میشنویم...
#روزانه_یک_صفحه_قرآن
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 https://eitaa.com/tazkeratoshohada
قرائت صفحه 145 سوره مبارکه انعام
تقدیم به 💖
🌷 شهید علی چیسازیان 🌷
✍️خاطره ای زیبا از شهید علی چیت سازیان
🌨️ زمستان بود و دم غروب کنار جاده
👨👩👧 یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم.
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. 🚘
پرسید:”کجا می رین؟ “
👳🏼♂️ مرد گفت: کرمانشاه .
علی گفت: ” رانندگی بلدی ⁉️
گفت : بله بلدم!.
😳 علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. 😅
🥶 عقب خیلی سرد بود،
_ گفتم: آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی ⁉️
اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت: 🙂 “آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.”
#روزانه_یک_صفحه_قرآن
#شهید_علی_چیتسازیان
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
قرائت صفحه 431 سوره مبارکه سبأ
تقدیم به 💖
🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷
✍️ عنوان خاطره : یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
صیاد در شروع همه کلاس ها، بعد از تلاوت و تفسیر آیاتی از قرآن، دعای فرج امام زمان (عج) را می خواند. حتی در زمان حکومت ستم شاهی بر این عهدش استوار بود.
در همه تنگناها توسل به امام زمان (عج) را از دست نمی داد. در آن روزی هم که خبر انتصابش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش را شنید، اولین کارش نماز توسل به امام زمان (عج) بود.
کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ کتاب علی صیاد شیرازی.
#ﺷﻬﻴﺪ_صیاد_شیرازی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
قرائت صفحه 255 سوره مبارکه ابراهیم
تقدیم به 💖
🌷 شهید فضلالله محلاتی🌷
✍️ عنوان خاطره :
تنور آتش...
هم بند فضل الله یک کمونیستی بود که در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود. همیشه نمازخواندن های دیگران را مسخره می کرد. فضل الله که نماز می خواند، او را هم دعوت به نماز کرد.
زندانی گفت: بی خود مرا با شیطان در جنگ نیانداز که من به چیزی اعتقاد ندارم. آن شب خیلی با هم صحبت کردند.
زندانی همان شب خواب پدرش را می بیند که روبروی آتش تنور نشسته و عصبانی نگاهش می کرد.
فضل الله چهل روز با او مدارا می کند تا آنکه بعد از چهل روز زندانی کمونیست پا روی غرورش می گذارد و از فضل الله کمک می خواهد. فضل الله می گوید دل سپردن اول راه است و پاک شدن از گناهان قدم بعدی.
به حمام می فرستدش تا غسل توبه کند. لباس خودش را هم می دهد تا بپوشد و شهادتین بگوید.
بعد از مدتی آزاد که می شود، به خانه برادرش می رود. همان ابتدای ورود مهر و جا نماز می خواهد و مسیر قبله را.
برادرش آمده بود پی فضل الله. می گفت چه کردی با این برادر من که از اول عمرش نه نماز بلد بود و نه خوانده و نه روزه گرفته بود.
هر چه می پرسید فضل الله طفره می رفت.
می گفت: اگر من هم چیزی گفته باشم، خودش آمادگی داشته.
راوی: اقلیم سادات شهیدی؛ همسر شهید
#روزانه_یک_صفحه_قرآن
#شهید_فضلالله_محلاتی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
قرائت صفحه 257 سوره مبارکه ابراهیم
تقدیم به 💖
🌷 شهید احمد رضا احدی 🌷
✍️ عنوان خاطره : خستگی ناپذیری
احمد رضا هم یک امدادگر بود و هم نیروی رزمی. حضورش در خط مقدم به عنوان نیروی اطلاعات و عملیات به امدادگری اش می چربیده. گاه چند روز ناپدید می شد و بعد از چند روز بر می گشت که بعدا معلوم می شد برای شناسایی در خاک عراق رفته بود.
آخرین مأموریش شناسایی در خاک عراق در بصره بود و در همین شناسایی ها چهارده بار زخمی شد. آخر کار هم در کمین دشمن به شهادت رسید.
راوی: مادر شهید
#روزانه_یک_صفحه_قرآن
#شهید_احمدرضا_احدی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
💚
شهیدی که وصیت کرد شبانه دفن شود
و تاریخ و ساعت و محل دفن خود را پیش بینی کرده بود...
صفحه 132 سوره ی مبارکه انعام تقدیم به 🌷 شـــهید عبدالحمید حسینی
💞 ارتباط قلبیاش با #امام_زمان خیلی قوی بود
حدود یک ماهی می شد به جبهه باز گشته بود
که به خانۀ آقای آیت الله سید علی اصغر دستغیب، که سه سال محافظ ایشان بود،
تماس گرفته و وصیت می کند:
💠 من جمعــــه صبـــح، ساعت 4 شهیــــــد می شوم. جنازه من را برای شما می آورند،
مرا شبانــــــه( دقیقا ساعت 9شب) تشییع کنید. به غیر از پدر و مادرم و هفت نفر از بچه های سپاه که اسمشان را گفته بود، کسی در مراسم من نباشد. 🚫
می خواست تشییع جنازه اش مثل #حضرت_زهـــــــرا(س) غریبانه باشد.
تا این که شهید عبدالحمید حسینی در مرحله دوم عملیات بیت المقدس آن طوری که خودش دوست داشت در همان ساعت 🥺 «با تنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» شهید شد.🕊
#شهید_عبدالحمید_حسینی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
شهیدی که طی چهار سال خادمی بارگاه منور رضوی حافظ قرآن شد...
قرائت صفحه 133 سوره مبارکه انعام تقدیم به
🌷 شهید سیدفریدالدین معصومی
🥺 یکی از شهدای حمله تروریستی حرم #حضرت_شاهچراغ علیه السلام است که حدود چهار سال توفیق خادمی حرم مطهر رضوی را داشته و در سفرهایش به مشهدالرضا(ع) به #حفظ_قرآن روی آورده بود.
#شهید_سیدفریدالدین_معصومی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
📖 صفحه 134 سوره مبارکه انعام تقدیم به شهیدی که پس از شهادت قرآن را حفظ کرد💖
علاقه 🌷 شهید خوشهبر به شهدای دفاع مقدس
شهید فرهاد خوشهبر با توجه به ارادت خاصی که به شهدای دفاع مقدس داشت، هر سال اسفند ماه خود را وقف شهدا میکرد و به جنوب برای خادمی و روایتگری می رفت، این شهید بزرگوار پس از شهادتش به خواب همسرش آمد و گفت که قرآن را توانسته حفظ کند.
#شهید_فرهاد_خوشه_بر
#شادی_روح_پاکش_صلوات
الّلهُمصَلِ علیمُحمّد و آلمُحمّد وعَجّلفرجهم
🥀🕊 @tazkeratoshohada
💚محو روضهی امام حسین علیه السلام؛
هر هفته توی خونه روضه داشتیم ، وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،
تا اسم امام حسین (ع) می اومد
حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده.
حال عجیبی میشد با روضه امام حسین علیه السلام
انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد...
یک بار وسطِ روضه ،
مصطفی رفته بود بشینه رو پاش
متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!
گریهکنون اومد پیش من،
گفت: « بابا منو دوست نداره..
هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»
روضه که تموم شد، گفتم:
«حاجی، مصطفی اینطوری میگه»
با تعجب گفت:
«خدا شاهده نه من کسی رو دیدم
نه صدایی شنیدم...»
از بس محوِ روضه بود ...
به روایت: همسر شهید
شهید #عبدالمهدی_مغفوری🌷
قائممقام ستاد لشکر۴۱ثارالله
شهادت: عملیاتکربلایچهار ۱۳۶۵
#شادی_روح_پاکش_صلوات
https://eitaa.com/tazkeratoshohada