#سیره_شهدا
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_عباس_بابایی🌷
🌱در دوران حکومت شاه، یک روز بعد از ظهر در حالیکه مست و لایعقل به طرف خانه میرفتم، ناگهان بابایی را که در آن زمان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان بود مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم: کارم تمام است! وقتی به من رسید، نگاه مهربانانه و معناداری به من کرد، ولی حرفی نزد.
فردای آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهی کنم، اما شهید کلام مرا قطع کرد و گفت: برادر عزیز، چیزی نگو! راجع به کاری که کردهای حرفی نزن! اگر حقیقتاً از کرده خود پشیمان هستی با خداوند عهد کن عملت را اصلاح کنی.
خدا میداند از پیش او که آمدم احساس میکردم از نو متولد شدم...
https://splus.ir/tazkeratoshohada
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
یکی از خویشاوندان شهید عباس بابایی، در نقل خاطره ای آورده است: «یک شب عباس منزل ما بود. یکی از معلمان دوره دبیرستانش از طریق یکی از اقوام به خانه ما آمد تا عباس درباره پسر او که سرباز بود، توصیه و سفارش کند. شهید بابایی که بوی پارتی بازی را احساس کرده بود و با اینکه روحیه اش به این جور کارها نمی خورد، خیلی مؤدبانه و در کمال آرامش و با زبانی نرم به معلمش گفت: شما طبق وظیفه ای که داشتی، به من و بقیه شاگردان درس دادی. بنابراین، نباید به خاطر این کار انتظار داشته باشی من برای شما پارتی بازی کنم. آن شب، این گونه ملایم و لطیف امر به معروف کردن او، برایم خاطره ای فراموش نشدنی شد»
#امر_به_معروف_شهدایی
#شهید_عباس_بابایی
@tazkeratoshohada