علامه حسنزاده آملی :
خدمت ایشان (علامه شعرانی) که بودم، در سال دو روز تعطیلی داشتیم، یکی روز عاشورا و دیگری روز شهادت امام مجتبی علیهالسلام
بقیه سال، درس میخواندیم
یادم هست زمستان بود و برف خیلی سنگینی آمده بود، من از حجره مدرسه مروی بیرون آمدم برف را نگاه کردم و مردّد بودم که به کلاس درس بروم یا نه!
اگر نمیرفتم، دلیل بر تنبلی من و عشق و شوق نداشتن به تحصیل علم بود
تصمیم گرفتم بروم
وقتی رسیدم خواستم در بزنم، اما با آن برف سنگینی که آمده بود، خجالت کشیدم.
مدتی ایستادم کسی بیرون نیامد دیدم وقت درس میگذرد در زدم
آقازاده ایشان در را باز کرد وارد شدم
سلام کردم و به محض نشستن عذرخواهی کردم و گفتم :
آقا ببخشید در این برف مزاحم شدم، میخواستم نیایم.
فرمودند: چرا؟
گفتم:
در این روز برفی نمیخواستم مزاحم شوم.
فرمودند :
مگر شما که از مدرسه مروی تا این جا میآمدی، گداها در سر راهها ننشسته بودند و گدایی نمیکردند؟
گفتم: چرا بودند
فرمودند: امروز آنها بودند یا نبودند؟
گفتم : بودند، امروز روز کسب و کار آنهاست!
آیتالله شعرانی فرمودند:
خب آنها که تعطیل نکردند، ما چرا تعطیل کنیم؟!
#علامه_شعرانی
#علامه_حسن_زاده_آملی
#حکایت
#تحصیل
🆔 @tazkie
27.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی شنیدنی و تامل برانگیز از زبان علامه حسن زاده آملی رحمهالله علیه در مورد برخورد با خانواده و استادش آیت الله سید حسن الهی طباطبایی رحمهالله علیه
#علامه_حسن_زاده_آملی
#سیدحسن_الهی
#اخلاق
#خانواده
#کلیپ
#تصویری
🆔 @tazkie