🌺🍃آیت الله العظمی بهجت رحمت الله علیه
✅باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه ی مراحل واز این مستغنی نخواهیم بود و بدون آن کار ما تمام نخواهد شد.
با اعتراف به این که عمل خود ما است که بر سر ما آمده و می آید ، تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم و با نمایند گان خدا ارتباط نداشته باشیم ، کارمان درست نمی شود.
🌱🌱🌱
زيارتى است كه هر روز بعد از نماز صبح مولاى ما صاحب الزمان عليه السلام به آن زيارت كرده می شودو آن زيارت اين است:
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
َاللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَايَ صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي مِنَ الصَّلَوَاتِ وَ التَّحِيَّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مُنْتَهَى ًرِضَاهُ وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللَّهُمَّ [إِنِّي] أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً فِي رَقَبَتِي اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ فِي الصَّفِّ الَّذِي نَعَتَّ أَهْلَهُ فِي كِتَابِكَ فَقُلْتَ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ آلِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ هَذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ فِي عُنُقِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.🤝🏻 👉🏼 بعد قرائت به این صورت دستان را به هم بزنید.
╭━🍃━⊰❤️⊱━🍃━╮
🇮🇷@mtahzibmarkazi
╰━🍃━⊰❤️⊱═🍃━╯
🌺🍃#یاد_خدا
🍃 خداى متعال در آیه ۱۵۲ سوره «بقره» مى فرماید: مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم ؛ «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ ».
🍃 مفسران در شرح این که منظور از یادآورى بندگان چیست؟ و یادآورى خداوند چگونه است، تفسیرهاى متنوعى ذکر کرده اند که برخی از آنها را بیان می کنیم.
🌹
1⃣ مرا به «اطاعت» یاد کنید، تا شما را به «رحمتم» یاد کنم، شاهد این سخن آیه ۱۳۲ سوره «آل عمران» است که مى گوید: «وَ أَطیعُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون».
🌹
2⃣ مرا به «دعا» یاد کنید، تا شما را به «اجابت» یاد کنم، شاهد این سخن آیه ۶۰ سوره «مؤمن» است که مى گوید: «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم».
🌹
3⃣ مرا در «خلوتگاه ها» یاد کنید تا شما را در «جمع» یاد کنم.
🌹
4⃣ مرا به «هنگام وفور نعمت» یاد کنید، تا شما را در «سختى ها» یاد کنم.
🌹
5⃣ مرا به «عبادت» یاد کنید، تا شما را به «کمک» یاد کنم، شاهد این سخن جمله «إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعین» است.
🌹
6⃣ مرا به «مجاهدت» یاد کنید، تا شما را به «هدایت» یاد کنم، شاهد این سخن آیه ۶۹ سوره «عنکبوت» است که مى فرماید: «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا».
🌹
7⃣ مرا به «شکر» یاد کنید تا شما را به «زیادى نعمت» یاد کنم، چنان که در آیه ۷ سوره «ابراهیم» مى خوانیم: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَ َزیدَنَّکُمْ».
🌹
📚 تفسیر نمونه، #آیت_الله_مکارم_شیرازی ، ج ۱، ص ۵۸۵.
👌 طبق آیات و روایات نماز بالاترین یاد خداست و اگر این یاد به خوبی انجام شود نمازگزار به همه هفت فایده بالا دست پیدا میکند.
22.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #حدیث_زندگی | همه ارزشها تحت شعاع تقواست
🔺 شرح حدیث توسط حضرت آیتالله خامنهای
📥 نسخه کیفیت اصلی👇
https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=47729
26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی مبارک باد.✨
امام خمينی (ره) :
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد #خمينی در فکرتان بود:)✨
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🌺🍃#خاطرات_آزادگان🌺🍃
#شکنجه_اسرای_ایرانی
#در_زندان_های_صدام
در زندان عراقی های بعثی یه #شکنجه روحی دیگه هم داشتن که ما اسمشو گذاشته بودیم #صندلی_جنون..
این چطور بود..
به این صورت که یه #اتاقی بود #اسیر رو می بردن توی این #اتاق روی #صندلی می نشودن ، #دست و #پاشو می بستن ، یه #کلاه پارچه ای مانند کیسه می کشیدن روی #سرش ک بالای این #کلاه ، آهنی بود که قشنگ میومد روی #فرق_سر_اسیر ، دو رشته #سیم وصل می شد به #دستگاه_برق .
#دستگاه_برق رو #روشن میکردن ، الکتریسیته ای که به واسطه این #دستگاه وارد می شد ، بدن #اسیر شروع می کرد #لرزیدن و رعشه گرفتن .
#مغز_اسیر در اثر این الکتریسیته تحت تاثیر قرار می گرفت و این #اسیر ناخودآگاه تا چند ماه #دیوانه می شد تا این سلول های مغز #اسیر خودشون رو بازیابی کنن #مدتی طول میکشید .
اوضاع و احوالی می شد .
حال #بعضیاشون خیلی #بد می شد . طوری که نمی شد #کاری براشون کرد . گاهی اوقات ، دست و پاشونو می بستیم یه گوشه ی #اردوگاه بالا سرشون می نشستیم و زار زار #گریه می کردیم .
حاج آقا #اسحاقی می گفت قرار شد که همچین شکنجه ای به ما بدن:.
دل تو دلم نبود ، خدایا چه #بلایی میخاد به سرم بیاد . خیلی #ترسیده بودم .
تا اینکه اومدن سراغم ، توی راهی که منو کشان کشان می بردن ، نه #گریه کردم ، نه #فریاد زدم ، نه #التماس کردم ، نه #دادی زدم ، نه #خواهشی و نه #تمنایی ، چون می دونستم اونا همینو میخان ، نمیخاستم اونا دل #شاد بشن . تا اینکه منو بردن توی اون #اتاق و نشوندن روی #صندلی .
دست و پام رو #بستن .
دیدید وقتی انسان خیلی #می_ترسه ازش #می_پرسن اسمت چیه ، حتی اسمش هم دیگه یادش نمیاد ، گفت هیچی یادم نمیومد .
هی به خودم می گفتم یه چیزی یادم بیاد بگم . از کسی کمک بخام . هر چی فشار آوردم به مغزم فقط یه چیز به یادم اومد ، اونم #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
تو اون لحظات که خیلی ترسیده بودم و وحشت زده بودم ، شروع کردم دعای #سلامتی_امام_زمان_عج رو خوندن .
بسم الله الرحمن الرحیم.. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه .... به اینجای #دعا که رسیدم ، اونا #برق رو وصل کردن ، بدنم شروع کرد به #لرزیدن ، فکم به همدیگه می خورد . تمام #قدرتمو توی دهانم جمع کردم که بتونم دعای #سلامتی_امام_زمانم رو به پایان ببرم .
صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه ساعه و فی کل ساعه .
نمی دونم چقد طول کشید تا تونستم این #دعا رو تموم کنم ، اما تموم کردن #دعای من همانا و #قطع کردن #برق بوسیله ی #بعثی_های عراقی هم همانا ، بدنم یه لحظه آروم گرفت ، #بعثی عراقی اومد #کلاه رو از #سرم برداشت ، حالا منتظره که من #دیوانه بازی در بیارم ، #مجنون بشم #دیوانه بشم ، اما من #دیوانه نشدم ، خیلی براشون #تعجب آور بود ، چون ردخور نداشت که هر کسی این #شکنجه رو می دید #دیوانه می شد.
با این وضع قرار شد ، دوباره این #شکنجه رو به من بدن ، این یکی #بعثی عراقی به اون یکی اشاره کرد . کیسه رو کشیدن به سرم #کلاه_آهنی به فرق سرم ، #دستگاه برق رو روشن کردن و ولتاژ برق رو دو برابر کردن ، شدت برق آنقدر زیاد بود که من #صندلی رو بلند می کردم و می کوبیدم به زمین . دیگه حالم دست خودم نبود ، دیگه زبان و دهانم کار نمی کرد فقط تو #مغز و #سرم من #دعای_سلامتی_امام_زمانم رو می خوندم و بار دیگه #برق رو قطع کردن ، این بار داشتم می مردم ، کل #آب_بدنم داشت #خشک می شد ،
دیگه با اون #نیمه_جانی که داشتم فقط چشمام کمی باز بود .
اومدن #کلاه رو برداشتن ، دیدن نه ، مثل اینکه این #شکنجه روی این شخص #تاثیری نداره ، اومدن #مشت و #لگد حواله #سر و #صورتم می کردن .
با #مشت و 'لگد منو بردن انداختن یه گوشه #زندان .
می گفت اون لحظه من پاهای #خودمو جمع کردم ، با اون بی حالی خودم . شروع کردم به #گریه کردن ، اما این #گریه ، #گریه ترس نبود ، #گریه نا امیدی نبود ، #گریه امید بود و #گریه تشکر از #امام_زمانم ، به #امام_زمانم می گفتم #یابن_الحسن نمی دونم کجای عالم برای من #دعا کردی #آقاجان نمی دونم کجای #عالم برای من اون #دستای_قشنگتو بالا آوردی ، برای #سلامتی من_دعا کردی ،