eitaa logo
طب‌اسلامی‌(شهرمن‌نجف‌آبادشهرشهیدان)
4.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
510 ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام داستان ابراهیم چه زیبا بود در روز قربانی کردن نذورات به ابراهیم نگفت جانت را برایم به قربانگاه بیاور به او گفت جانانه ات را برایم بیاور و او میدانست که قربانی را برای چه کسی میبرد و ابراهیم میدانست در محضر چه کسی میرود و چه زیبا بود این مسیر قربانی و چه زیبنده و فریبنده این مسیر قربانی آری به او نگفت همانجا قربانی کن گفت برایم قربانی را بیار چون باید این مسیر را میدید و باز دل هوایی میشد ولی باز ابراهیم فراموش نکرد به کجا خواهد رفت چون صاحبخانه را میشناخت و بذل و بخشش هایش برایش آشنا بود و چون زمان قربانی کردن سررسید شک و تردید نکرد و نخواست به تاخیر بیاندازد تا بیشتر از جانانه اش لذت ببرد او تمام لذت هایش را در سریعتر قربانی کردن میدید و هیچ لذتی برایش بالاتر از لذت قربانی کردن نبود چشمهای ابراهیم، گوش های ابراهیم، و دل ابراهیم همه و همه تسلیم محض بود آری این تمثیل زندگی ماست مایی که این همه فاصله داریم و ندانستیم که این فرصت ها بسیار سریع میگذرند و اشک حسرت باید ریخت منی که ندانستم هر چیز ارزش دیدن ندارد هر چیز ارزش شنیدن ندارد و هر چیز ارزش دل دادن ندارد و چه اشکهایی که باید نگاه دارم تا در آن دنیا بریزم از اعماق جان بریزم خدایا بر ما بیچارگان رحم و به عظمتت قسم ما را با پیغمبر و آل او محشور فرما و از حسرت به دل خوردگان قرار مده ❤️ ❤️