❤️ #امام_سجّاد عليه السلام:
🍀 در كار فرزندت، همانند كسى عمل كن كه مى داند براى نيكى كردن به او پاداش مىگيرد و بر بدى كردن به او مجازات مىشود
📙 الخصال صفحه 568
❤️ #امام_سجاد علیهالسّلام فرمودند:
🍀 من سَرَّهُ اَن یَمُدَّاللهُ فی عُمرِهِ وَ اَن یَبسُطَ لَهُ فی رِزقِهِ فَلیَصِل رَحِمَهُ؛
🍃 هرکس دوست دارد که خداوند،
عمرش را طولانی و روزیاش را
فراوان کند ، صلهی رحم کند.
📖 حیاة الامام زین العابدین ، ص۳۳۹
هدایت شده از عـــاشقــان اهــل بیـــت(ع)🌹
▪️▫️▪️🔸▪️▫️▪️
سجاده سجاد پر از اشک روان بود
چهل سال خودش پای دلش مرثیه خوان بود
شهادت جانسوز #امام_سجاد(ع) تسلیتباد▪️
#محرم
#امام_حسین
🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤
@Ashegane_AHLE_beet
🍂🖤♤☆🏴🕌🏴☆♤🍂🖤
💔امان
🩸 #الشام | #الشام | #الشام 🩸
🥀 از #امام_سجاد علیهالسلام پرسیدند: سختترین مصائب شما در کجا بود؟! حضرت در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
🥀 امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند، که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
🥀 ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
🥀 سرهای شهداء را در میان کجاوههای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس علیهالسلام را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم سلامالله علیهما نگه داشتند و سر برادرم علیاکبر و پسر عمویم قاسم علیهماالسلام را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه سلامالله علیهما میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم چارپایان قرار میگرفت.
🥀 زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما میریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
🥀 از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
🥀 ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آنها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق کشتند و خانههای آنها را ویران کردند و امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
🥀 ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
🥀 ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📕 #بازنویسی از تذکرةالشهداء، میرزا حبیبالله شریف کاشانی علیهالرحمه