eitaa logo
[طب روحانی | Tebberuhani]
882 دنبال‌کننده
283 عکس
60 ویدیو
1 فایل
آدرس کانال تلگرام 👇 https://t.me/tebberuhani آدرس سایت طب روحانی 👇 https://tebberuhani.com 📮نحوه ارتباط و طرح مشکل 👇 https://tebberuhani.com/application ✅لینک پیج اینستاگرام:👇 https://instagram.com/_u/tebberuhani
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از درمانجوها (۳) مرتبط با فوت هنرمند: ◾️کیومرث پوراحمد نویسنده بود، کارگردان بود، هنرمند بود، اهل قلم و متفکر بود، بقول امروزی‌ها روشنفکر بود، شاید حتی برای خیلی‌ها الگو بود. اما با اینهمه دانش، ساده‌ترین قانون طبیعت را درک نکرد و با چند صفحه کاغذ نوشته، به زندگی خود پایان داد. قضاوتش نمی‌کنم چون خداوند بهترین قاضی است، اما: ▪️کاش بجای اینهمه جایزه و سیمرغ و لوح و تقدیرنامه و یادبود و بزرگداشت و... یکنفر به او صحیفه سجادیه هدیه می‌داد. کاش بجای خواندن کتابهای نیچه، تفسیر المیزان میخواند. کاش بجای نوشتن فیلمنامه معمایی جنایی سرنخ، بدنبال یافتن پاسخ برای کشش‌های فطری و نداهای درون قلبش می‌بود. ▪️ایکاش نام مبارزه با بی‌حجابی و هتک حرمت به دین و قرآن را، گذاشتن داغ بر دل مردم و سال خونبار نمی‌نامید. کاش کاری نمی‌کرد که بعداز مرگش، رسانه‌ها و هنرمندان، عمل خودکشی او را موجه جلوه دهند و بگویند پوراحمد شجاع بود که جسم‌ خود را به روح مرده‌اش رساند! یا او تاب غم و مصیبت مردم را نداشت و شهید راه آزادی بود! ▪️ایکاش همه می‌فهمیدند کسی که خودکشی می‌کند، مصداق کسی است که انسانی را کشته و جان هر انسانی محترم هست حتی اگر آن جان، جان خودش باشد. ان‌شاءالله خداوند ایشان و همه ما را مورد لطف و مغفرت خود قرار دهد. آمین 🔹از امام باقر (ع) روایت شده است: «همانا ممکن است مؤمن به هر بلایی مبتلا شود و به هر (نوع) مرگی بمیرد اما هیچ گاه خود را نمی‌کشد.» @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۴) بعد از یک سال درمان در طب‌ روحانی، در فضای مجازی چندین سایت، کانال تلگرام و ایتا و پیج‌های اینستاگرام پیدا کردم که درخصوص درمان‌های معنوی کار می‌کنند. اما وقتی آن‌ها را بررسی کردم، متوجه شدم که هیچ‌کدام مثل مطالب سایت طب روحانی کامل نیست و همگی یه جای کارشون میلنگه! البته که کار من اشتباه بود، چون دنبال یه راه میانبر بودم. چون فکر می‌کنم این راه یعنی درمان در طب روحانی برایم بسیار سخت است و نمی‌توانم از عهده آن بر بیایم. گاهی بسیار ناامید می‌شوم و فکر می‌کنم که من هیچ‌وقت تغییر نمی‌کنم، اما وقتی الانِ خودم را با قبل از اینجا مقایسه می‌کنم در خودم تغییرات زیادی می‌‌بینم. خب شیطان هم سنگ‌اندازی می‌کند و هربار من را در موقعیت‌هایی قرار می‌دهد تا دچار خطا شوم. گاهی به خود می‌گویم فردا جواب خدا رو چی بدم! من الان از بسیاری چیزها اطلاع دارم که قبلاً مطلع نبودم. چه‌طور میشه اگر از این موقعیت استفاده نکنم و خودم رو رشد ندم. حس می‌کنم خدا با کشوندنم به مجموعه طب روحانی حجتش را بر من تمام کرده. حس می‌کنم خدا داره بهم میگه راه تو همینه، درمان تو همینه، هیچ درمانی برای تو نیست. راه سختی‌ست، اگر میخواهی بیا، قدر بدان و شکرگزار باش. این حرف‌ها هزار بار در قلب و سرم تکرار می‌شوند. نمی‌دانم چه کسی یا چه چیزی این‌ها را می‌گوید! فقط می‌دانم نیاز دارم کسی مانند راهنمای معنوی باشد و مرا راهنمایی کند. @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۵) حال الانم با حال چند سال قبلم قابل مقایسه نیست. خدا‌ را شکر می‌کنم که رفتار آدم‌های اطرافم با من خیلی فرق کرده و هفتاد درصد مثبت و بهتر شده. قبلاً استرس و مشکلات روحی و روانی زیادی داشتم که بیشتر آن‌ها مال دوری از خدا بود. البته الان هم هنوز آدم‌هایی هستند که حسادت می‌کنند و من همیشه یک‌جوری متوجه می‌شوم، اما توکلم به خداست. قبلاً راهی بلد نبودم اما الان خدا به‌وسیله‌ی طب روحانی راه‌هایی جلوی پایم قرار می‌دهد تا بتوانم آسیب‌های کمتری از این آدم‌ها بخورم. به یاد دارم چند سال پیش که فرزندم تازه مریض شده بود، شماره یک خانم فالگیر را پیدا کردم و به او زنگ زدم. او در ابتدا با دادن چند نشانه‌ اعتماد مرا جلب کرد و سپس شروع کرد به بد جلوه دادن آدم‌های اطرافم که فلانی این‌چنین به تو حسادت می‌کند و فلانی آن‌چنان. بعد از آن تا مدت‌ها حالم بد بود. از آدم‌های اطرافم متنفر بودم. آن‌ها را مقصر مشکلاتم می‌دانستم و حتی دیگر دوست نداشتم آن‌ها را ببینم. مدت‌ها وقتی کسی در می‌زد، در را باز نمی‌کردم تا دیگر کسی به خانه‌مان نیاید. اما بعد از آشنایی با طب روحانی و مطالعه مطالب آن متوجه حقه‌های شیطان شدم که چه‌طور با این ترفند، دوستی‌ها را از بین می‌برد و فاصله‌ها را زیاد می‌کند. الحمدالله الان دیگر اینطور نیستم. دوستی‌ها و رفت‌وآمدها تا حدود زیادی سر جایش برگشته. @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۶) بارها در طب روحانی از غریبی خدا گفتیم و شنیدیم، اما حقیقتاً بنده غربت او را تا حدی که این روزها در رشته ادیان و مذاهب درک می‌کنم، حتی تصوّر هم نکرده بودم! چیزی که با عنوان ادیان داریم می‌خوانیم، به تمامه شیطان‌پرستی و جن‌پرستی است! یک روز خدای باد می‌پرستیدند و یک روز خدای آتش! یک روز به زئوس متوسل می‌شدند و یک روز به میترا! یک روز گرگ می‌پرستیدند و یک روز گراز و یک روز هم درخت سرو! یک روز خدای ایندرَه و یک روز خدای رودرَه و و و... . هر روزی در مقابل یک نوع جن، سرِ تعظیم فرود می‌آوردند و جالب است که در مراحل پیشرفته‌تر به این نتیجه می‌رسیدند که نباید چندگانه‌پرست باشیم، بلکه باید خدای یگانه را بپرستیم! اما اشتباه نکنید، منظورشان از خدای یگانه، شیطان بزرگ است! البته بنده نمی‌توانم واژه‌هایی از قبیل شیطان و جن را در کلاس به زبان بیاورم چرا که اساتید ما، گویا وکیل مدافعان شیطان هستند و هربار به محض این‌که بحثی را باز می‌کنم، برچسب مسلمانِ متعصّب و تندرو می‌خورم و ناچار به سکوت می‌شوم، چون ناگهان متوجه می‌شوم که قضیه خیلی بیخ دارد و با دوتا طرح بحث بنده در کلاس، کسی آگاه و بیدار نمی‌شود. فکر کنید استادی در پاسخ به شما بگوید: ممکن است فردی بُتی را بپرستد، اما نیّتش قربة‌الی‌الله‌ باشد! شیطان خودش را فقط از دیده و ذهن و قلب‌ها پنهان نکرده بلکه خودش را در نظر مردم، تطهیر کرده! جای امنی برای خودش دست و پا کرده و کاملاً مبرّاست! همه تقصیرها بر گردن خدا و خداپرستان و دین‌داران است! به‌گونه‌ای که وکیل‌مدافعانش، به منِ نوعی یا حق حرف زدن نمی‌دهند و یا با زدن برچسب متعصبِ تندرو، خودشان را دانای کل جلوه می‌دهند. در دوره درمان معنوی خوانده بودیم که شیطان اهداف بلندمدت دارد و بسیار صبور است. و در جایی دیگر خواندیم که وقتی علائم شیطانی به‌صورت ظاهری، برطرف می‌شوند فریب نخورید، چراکه آتشِ زیر خاکستر هستند. وقتی ادیان قدیم را می‌خوانم، متوجه می‌شوم که شیطان نقشه‌هایش را حتی از آن زمان‌های دور طوری برنامه‌ریزی و چیدمان کرده که در آخرالزّمان از آن‌ها بهره‌ها ببرد. با وجودی که امروزه حجّت بر مردم تمام شده، اما می‌بینیم که باورهای شیطانیِ شرک‌آمیز مانند آتش زیر خاکستر، دوباره شعله‌ور شدند! شیاطین جن و انس، لیدر این گروه‌های به ظاهر معنوی شدند و عده‌ی زیادی پیرو آن‌ها! اعتقاد به خدایی که تنها نقش خالق را دارد و دیگر کاری به بندگانش ندارد، اعتقاد به تناسخ، اعتقاد به انسانیت، به عقل‌گرایی و... را رواج می‌دهند. اینجاست که می‌فهمم چرا نام کتاب مقدس هندوها یعنی «وداها» از کلمه wisdom به معنی عقل و خرد گرفته شده! @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۷) دوست دارم از حال و روز خودم بنویسم. این‌که قبل از درمان چه مشکلاتی داشتم و چقدر دارو مصرف می‌کردم و هفته‌ای نبود که به دکتر نروم. هرچقدر از درمان‌معنوی می‌گذره ما بیشتر قدر اون روزها رو می‌دونیم. افسوس‌خوردن درست نیست، ولی واقعاً وقتی به اون روزها فکر می‌کنم خدا رو شاکر هستم که حالا در مسیر درست زندگی قرار دارم. بنده قبل از ورود به طب روحانی مشکلات عجیب‌وغریبی داشتم، هر هشت ماه اندوسکوپی معده انجام می‌دادم و واقعاً از اوضاع اون روزها دیگه خسته شده‌بودم، چون معده بنده در ظاهر ورم می‌کرد و درد داشت، ولی در باطن به گفته دکترها تولید سلولی غیرعادی(بدخیم) داشت و به‌شدت میکروبی می‌شد و یکی از علایم روزانه‌ام سرفه‌های پیاپی و درد و ورم بود. الحمدالله و صد الحمدالله با ورود به طب روحانی و انجام دستورات و رعایت ۹۰ درصد تغذیه هر روز حالم بهتر و بهتر شد. خدا رو هزار مرتبه شکر که درمان‌معنوی تولد دوباره‌ام رو رقم زد. همسرم براش عجیب بود که چطور به یک‌باره درمان پزشکی و هر هشت ماه اندوسکوپی رو رها کردم و کل مراقبتم شده درمان‌معنوی و انجام دستورات و الحمدالله🤲 مصرف داروهای شیمیایی رو به‌طور کامل رها کردم و حالا فقط یک دارو مصرف می‌کنم که اون هم آب‌قرآنی است. @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۸) بعد از ورود مجدد به دانشگاه متوجه شدم قوانین نانوشته‌ی دانشگاه‌ها با ۱۶ یا ۱۷ سال پیش که ما دانشجو بودیم خیلی متفاوت شده! انگار هرچی می‌گذره، قوانین بیشتر حالت فرمالیته و تصنعی پیدا می‌کنند. همون دفعات اولی که در دانشگاه به سلف غذاخوری رفتم، متوجه شدم دانشجوها می‌آن و در قبال پول، نوشابه و انواع ساندویچ، حتی ساندویچ سوسیس دریافت می‌کنند! یک‌لحظه احساس کردم اشتباه اومدم و این‌جا سلف دانشجویی نیست! بعد دیدم چرا هست! نمی‌تونم میزان تعجبم را توصیف‌کنم. هرچی فکرکردم، دیدم نمی‌تونم چشم‌پوشی کنم و برم! باید با مسئولی چیزی صحبت کنم. اتفاقاً یادم اومد که کارشناس تغذیه دانشگاه، دوست خواهرمه. رفتم ایشون رو پیدا کردم و پرسیدم قضیه چیه؟ گفت ما از مرکز دستور داریم که این‌جور موارد را در سلف دانشگاه نداشته باشیم، اما رئیس دانشگاه دستور داده که حتماً باید باشه چون دانشجوها سر و صدا می‌کنند! گفت این وضعیت تقریباً در تمام دانشگاه‌های کشور هست! و من به‌عنوان کارشناس تغذیه، فقط می‌تونم همین سوسیس یا نوشابه را از شرکت‌های معتبر خریداری کنم و کار دیگری ازم ساخته نیست. دست‌ از پا درازتر برگشتم، ذهنم خیلی درگیر این موضوع شد، دلم می‌خواست با کسی که هم‌عقیده‌‌ام است، در این‌مورد حرف بزنم. انگار برای آروم‌کردن دانشجو حاضرند هر باجی بدهند! اون هم درواقع نه به دانشجو، بلکه به خودِ خودِ شیطان. حتی بعداً شنیدم که وضعیت سیگارکشیدن دانشجوها در دانشگاه هم کم‌کم داره عادی میشه! به‌لحاظ روابط دخترپسری هم که دیگه واویلا شده! این یعنی هیچ ترس و حیایی هم دیگه وجود نداره. با خودم فکر می‌کردم لابد اگر وضعیت به این شکل پیش بره، تا چندوقت دیگه دانشجوها میگن ما می‌خواهیم مواد مخدر استعمال کنیم! اگه اجازه ندین تظاهرات می‌کنیم، بعد چندوقت دیگه میگن مشروب و بعدش هم! انگار ما در کشور اسلامی داریم از اون طرف بوم می‌افتیم! در کشورهای غربی هم، هر اُرگانی دارای ضوابط و مقررات خاصی هست، به‌خصوص درمورد دانشگاه‌ها که موضوع خیلی حساسه، چون وظیفه دارند الگوی صحیح و سبک درست زندگی‌کردن رو آموزش بدن که اگه غیر این باشه، دانشگاه از اون رسالت و هدف اصلی خودش دور میشه. @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۹) وقتی داخل بیمارستان سلامت روان رفتیم و بیماران را می‌دیدم که مشکلات روحی‌روانی دارند، یاد پست‌های طب روحانی افتادم که دقیقاً علایمی که در پست‌ها ذکر شده بود رو داشتن و این نشون‌دهنده این بود که بیشترشون بیمار ماورایی هستن. از کنار بخش مردان و زنان که رد می‌شدم چندتا بیمار دیدم. بیماری رو دیدم که یک مرد مسنی بود، فریاد می‌زد و می‌گفت هوا سرده، چند لحظه بعد فریاد می‌زد و می‌گفت هوا گرمه. دخترخانمی رو دیدم که یک‌گوشه از سالن بیمارستان نشسته بود، به گوشه‌ای زل زده بود و تندتند داشت با خودش حرف می‌زد. مادری رو دیدم که برای پرستار توضیح می‌داد که دخترش بعد مرگ همسر جوانش، به‌خاطر شوکی که بهش وارد شده دچار افسردگی حاد شده به‌طوری که صبح تا شب یک‌کلام با اعضای خانواده حرف نمی‌زنه و همه‌جا حتی جلوی دیگران با خودش حرف می‌زنه و یک‌پسر ده ساله هم داشت که به‌دلیل بیماری‌اش توجهی به پسرش هم نداشت. دیدن این‌صحنه‌ها خیلی ناراحت‌کننده بود. همون روز در نمازهام دعا کردم که خدایا ای‌کاش طب روحانی اونقدر گسترش پیدا کنه که تمام بیماران ماورایی که از دردشون و دلیل دردشون خبر ندارند، در اونجا درمان بشن، به جای اینکه توی بیمارستان‌ها در شرایط سخت و بدون نتیجه قرار بگیرند. چه خوب می‌شد به جای اون بیمارستان، مرکزی به نام طب روحانی وجود داشت که پر از معنویت و آرامش برای بیماران بود، جایی که بیماران دردشان را بدانند و بشناسند و با اجرای دستورات دینی درمان شوند. ان‌شاءالله که طب روحانی روزبه‌روز گسترش پیدا کنه و این‌بیماران و سایر بیماران به‌راحتی و با انجام دستورات دینی بتونند در طب روحانی درمان شوند. الهی آمین. @tebberuhani
یکی از درمانجوها (۱۰) گاهی به‌شدت محو پوچی این‌دنیا میشم. این خیلی خوبه که به این‌نتیجه رسیدم، ولی چون هنوز ناخالصی دارم و ایمانم قوی نشده گاهی باعث افسردگیم میشه. الحمدلله خیلی از اشتباهات گذشته و باورها و رفتارهای غلط می‌آیند جلوی چشمم و استغفار می‌کنم و خجالت می‌کشم. به‌نظرم خیلی غیرقابل تحمل بودم. گاهی به‌شدت تلاش‌های دنیایی بقیه برام (باعرض پوزش) مزخرف میشه. البته بیشتر از همه، خودمو یادم میاد که چه آرزوهایی داشتم! چقدر نفهم و خنگ بودم! واقعاً باهوش و زرنگ اون کَسیه که معنوی زندگی کنه، در تلاش باشه برای تزکیه‌ی نفس و از جنگ با شیطان خسته نشه و این خیلی سخته! مخصوصاً در این‌دوره و زمونه. ما نیاز به مشوّق داریم، نیاز داریم ببینیم که آیا بقیه هم در تلاش و مثل ما درحال جنگ هستند. طب روحانی این‌شرایط رو فراهم کرده الحمدلله. حالا باز شیطانِ خستگی‌ناپذیر و پرتلاش اینجا هم فشار میاره! اما خب قطعاً و حتماً و بلاشک قدرت و لطف خداوند متعال بیشتره و فقط کافیه یادمون نره که دائم بهش پناه ببریم. @tebberuhani
یکی از منتظرین درمان (۱۱) از وقتی با طب روحانی آشنا شدم، خیلی از حالت‌هایم عوض شده. خیلی‌چیزها از شما یاد گرفتم و به چندتا از آرزوهایی که از‌ اول عمرم، درمورد خودم داشتم، رسیدم. از‌ وقتی دستورات دوره‌ی انتظار را انجام میدم، به معجزه‌ی نماز اول وقت رسیدم. یه آرامش عجیبی درونم حس می‌کنم، دیگه از چیزی عصبانی نمیشم، صبرم رفته بالا. حالا می‌فهمم وقتی خداوند می‌فرماید «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» یعنی چه؟ درواقع خیلی از مشکلات ما با همین نماز اول وقت حل میشه. اگه فقط توجه داشته باشیم و بر همه‌ی اعمال‌مان مراقبت کنیم، این‌گونه می‌شود و معجزه‌ی هدیه‌های الهی را درک می‌کنیم. وقتی خداوند رحمان و رحیم میگه تو یک‌قدم بیا به سمت من و من ده‌قدم به سمتت میام، واقعاً درسته. خداوند این‌قدر رحمت داره که واقعاً لایحتسب است و قابل اندازه‌گرفتن نیست. این‌قدر وسعت داره که نمی‌تونیم حتی تصورش را بکنیم. ما انسانیم و اشرف مخلوقات، انسانی که با آفرینشش خداوند به خودش تحسین گفت: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» یعنی مقامی بس والا داریم که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلّم) عزیزمان از جنس ما آدمیان آفریده شد و دختر یگانه‌ی عالم، ام‌الائمه، سرور بانوان عالم از جنس ماست، پس ما هم می‌توانیم آن‌گونه شویم. البته که به آن‌مقام‌های نورانی نخواهیم رسید، ولی قطره‌ای از آن‌نورانیت را می‌توانیم کسب کنیم، چرا که از جنس انسان هستیم و با توسل به این‌نورهای عالم و پیروی از راه و منش و سنت ایشان می‌توانیم نورانی شویم. شیاطین انس و جن بسیار ضعیف هستند در برابر این‌انسان خداترس و خداشناس. تنها و تنها به کمک الله یگانه و یکتا می‌توانیم بر این‌ابلیس متکبر رانده‌شده پیروز شویم، ان‌شاءالله. @tebberuhani
یکی از درمانجویان (۱۲) نحوه‌ی آشنایی با مجموعه‌ی طب روحانی از پیاده‌روی اربعین مدت زیادی نگذشته بود که یه‌روز خیلی بدحال بودم و طاقت دیدن بیماری و ترس زیاد فرزندم رو نداشتم. به نظرم تمام راه‌ها رو امتحان کرده بودم و دیگه راهی باقی نمانده بود! یه‌کلیپ از حجت‌الاسلام عالی دیدم که در مورد دستورالعمل متوسل‌شدن به بی‌بی حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها بود. در این کلیپ گفته شده بود که این دستورالعمل برای هرمشکل لاینحلی که فکرش رو بکنید، کارساز هست. آیت‌الله دیگری هم تضمین کرده بودند که هرکسی به حضرت فاطمه‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها متوسل بشه حتماً حاجت می‌گیره. اونو که انجام دادم، با یه‌جستجوی خیلی ساده، وب‌سایت طب روحانی رو پیدا کردم، در حالی‌که طی چندسال گذشته اصلاً چیزی در این‌باره و با این جزئیات نه دیده بودم و نه شنیده بودم! این‌ها رو گفتم تا برای خودم یادآوری بشه که چه‌دورانی رو پشت‌سر گذاشتم تا به طب روحانی رسیدم... خدا کمک کرد. طب روحانی رو مفت و رایگان به‌دست نیاوردم که مفت از دستش بدم! @tebberuhani
یکی از درمانجویان (۱۳) ماه مهر شد و فصل شور و شوق بچه‌هایی که دوست دارند به مدرسه بروند و درس بخونند و بچه‌هایی که هرکدوم برای آینده خودشون یه‌فکرهایی کردند. از یکی‌شون می‌پرسیم میگه می‌خواهم دکتر بشوم، بعضی‌ها میگن میخوام معلم بشوم. هرکدوم از بچه‌هایی که خواسته‌هایی و در دلشون آرزوهایی دارند. بعضی‌وقت‌ها هم این‌خواسته‌هایی که بچه‌ها دارند، خواسته‌های خودشون نیست! این‌ها خواسته‌های والدین‌شون است، چرا که خیلی از والدینی که می‌خواستند پزشک بشوند اما به هردلیلی نشدند ولی الان دوست دارند بچه‌‌هاشون پزشک بشن و شاید بچه‌هاشون علاقه‌ای به پزشک‌شدن ندارند. وقتی بچه‌های سال اولی را می‌بینم که با هزاران آرزو وارد مدرسه می‌شوند، خیلی ذوق‌زده می‌شم، ولی خیلی از بچه‌ها هستند که با ذوق و شوق وارد مدرسه می‌شوند اما متأسفانه بین راه یا آخرهای سال این‌ذوق و شوق در اون‌ها از بین میره و ممکنه هیچ‌تمایلی به درس‌خواندن نداشته باشند. شاید یکی از دلایل این‌کار معلم‌ها باشند چون معلم نقش خیلی مهمی در سرنوشت یک‌بچه داره، مثلاً همیشه بچه‌ها معلم رو در اولویت کارشون قرار میدن، خیلی‌وقت‌ها هم والدین‌شون یه‌کاری ازشون می‌خوان ولی بچه‌ها میگن نه، این رو معلمم خواسته‌ و این‌نشون میده که معلم چقدر نقش مهمی در زندگی یک‌دانش آموز داره. اما الان انتخاب معلم معیارهای متفاوتی داره که به جنبه‌های دینی و معنوی کمتر توجهی میشه. مثلاً اصلاً توجه نمیشه که یک‌معلم نماز می‌خونه یا نه‌! یا یک‌معلم اهل انجام واجبات و ترک محرمات است یا نه! شاید خیلی از دانش‌آموزان با دیدن نمازخوندن معلم تشویق و ترغیب بشن که نماز بخونند، شاید اگر حجاب معلم رو ببیند به سمت حجاب گرایش پیدا کنند، شاید اگر احترام ببیند به همه احترام بگذارند. دین اسلام همه‌ی جوانب رو در نظر گرفته و ای‌کاش این‌موارد در مدارس و انتخاب معلم‌هایمان هم در نظر گرفته شوند. @tebberuhani