#خاطرات_تلخ_یک_پرستار
#قربانیهای_who
♦️شیفت شب بودم
بخش(ICU) پر بود
و فقط یک تخت خالی داشت
که یک دفعه بدون هماهنگی قبلی
در بخش باز شد و
یک پسر جوان بیهوش
را بوسیله ی برانکارد آوردن تو ی بخش!!
البته بر خلاف روال معمول که برای تحویل بیمار به بخش فقط یک پرستار دنبال بیمار هست و کمک بهیار؛
این بار
سوپروایزر، و دو سه تا از دکترهای متخصص بیهوشی پشت سر برانکارد سراسیمه وارد شدند
و داشتند با یکی دیگر از متخصصین icu تماس میگرفتند
همه تعجب کردیم
که چه اتفاقی افتاده که این همه متخصص و...همراه بیمار هستند!؟!
پشت سرشان هم پدر گریان بیمار بود
که بدون گان آمد تا بالای تخت پسرش
از پچ پچ های دکترها فهمیدیم که:« بیمار ۲۲ساله (که تک فرزند خانواده هم بوده)
عصر همان روز رفته کلینیک خصوصی جراحی زیبایی برای جراحی بینی؛
بعد متخصص بیهوشی(که جز گروه همراه بیمار آمده بود) به تکنسین بیهوشی عجولانه دستور میدهد( قبل ازینکه بیمار خودش قادر به نفس کشیدن طبیعی باشد)، لوله تراشه(وسیله ای برای تنفس مصنوعی حین جراحی)بیمار را خارج کند
تکنسین هم به دستور دکتر،لوله تراشه را میاید خارج کند که بیمار دچار آپنه تنفسی (ایست موقت تنفسی) میشود و چندثانیه ای اکسیژن رسانی متوقف میشود که مجددا لوله تراشه را وارد میکنند اما به خاطر همانچندثانیه، بیمار به کما میرود»
منتها
دکترها داشتند با هم پچ پچ میکردند که چطور میتوانند ان تکنسین بیهوشی را مقصر جلوه دهند
تا خودشان تبرئه بشوند....
بیمار بینوا هم حدود دو ماه با سطح پایین هوشیاری، داخل بخش ما بستری بود
و هر روز مجبور میشدند، برای تغذیه،دفع و تنفس و...یک لوله ی جدید وارد بدن کنند و به عبارتی مریض را سوراخ سوراخ کنند
و بعد از دو ماه هم که از روال به هوش آمدنش ناامید شدند اورا مرخص کردند
و بنا به گفته ی همکاران بخش؛ حدود شش ماه هم در منزل "زندگی نباتی" را طی کرده بود و نهایتا تک فرزند جوان خانواده، بابت یک جراحی زیبایی با خطای پزشکی فاحش از دنیا رفت
و آن دکتر مقصر هم بدون اینکه هیچ پرونده ای علیه ش باز شود ،همچنان به ریاست آن کلینیک مشغول بود.
و البته حدود چند سال بعد از آن اتفاق تلخ، همان دکتر آدمکش هم رفت زیر خاک تا در آن دنیا به پرونده اش رسیدگی کامل بشود.....
#افشاگری
👈در جهت افشا کردن پشت پرده های این سیستم درمانی مرتجع و دفاع از حقوق مردم بی اطلاع این مطلب را نشر دهید.
@tebbesteamari
#خاطرات_تلخ_یک_پرستار
#قربانیهای_who
بیمار را از همکارم تحویل گرفتم
پیرزنی خوش سر و زبان، مهربان و البته شوخ طبع و سرحال و لاغر اندام بود
تعجب کردم که بستری شده
از دخترش که همراهش بود پرسیدم برای چی مادرتون را اوردید بیمارستان؟
دیابت داره
گفت:
نه
مشکل قلبی؟
گفت نه
مادرم الحمدلله هیچیش نیست
پرسیدم خب پس برای چی آوردید؟
گفت یه کم سرفه میکرد و نفسش تنگ بود بردیمش مطب دکتر گفت باید بستری بشه
تعجب کردم
گفتم ایشون که خودش داره بدون ماسک اکسیژن حرف می زنه میگه میخنده !!
دخترش گفت:
"خب چیکار کنیم دکتر گفته فعلا بستری باشه
ریه هاش یه کم عفونت داره."
بهش گفتم
به نظرم ببریدشون خونه اینجا ممکنه مریضتر بشه
بازم حرف قبلی را تکرار کرد
با بیمار هم چند دقیقه ای حرف زدم از اینکه کجایی هست
چنتا بچه داره و...
آخر سر هم سرمش را براش تنظیم کردم و از اتاقش آمدم بیرون......
....دو سه روز بعد شیفت صبحکار بودم
داخل ایستگاه پرستاری نشسته بودم
که ناگهان روی برانکارد جسدی که داخل روکش مشکی جسد بود از جلویم رد کردند(بخش icu ته بخش داخلی بود)
به همکارم گفتم کدام مریضها فوت کرده
تا اسم پیرزن خوش سر و زبون را اورد از تعجب شاخ در آوردم!!!؟
بی اختیار بلند شدم دنبال برانکارد راه افتادم،زیپ روکش جسد را باز کردم
صورتش حسابی پف کرده بود، اشک در چشمانم حلقه زد برایش فاتحه ای خواندم
بعد از همکارم پرسیدم
این بنده خدا که نه مشکل قلبی نه دیابت نه فشار ، هیچ مشکلی نداشت
چرا فوت کرده
گفت:بابت تزریق آنتی بیوتیکها سرم درمانی زیاد شده و ریه هاش آب آورده و به قلبش هم فشار اومده
و نهایتا به خاطر ادم ریوی(ورم ناشی از تجمع مایعات در ریه و نارسایی قلبی) فوت کرده......
👈یادمان باشد
رهبری بعد از جهاد تبیین تأکید بر افشاگری داشتند
در جهت بیان حقایق پشت پرده ی این سیستم درمانی مرتجع غربی و دفاع از حقوق مردم بی اطلاع این مطلب را نشر دهید.
#لبیک_یا_خامنه_ای (یعنی مبارزه با سبک زندگی مرتجع غربی)
@tebbesteamari
#خاطرات_تلخ_یک_پرستار
چند روزی بود که می دیدمش
مادری با لباسهای بختیاری
لوله های آزمایش خون در دست
نالان نالان از پله های بخش پایین میرفت
دامن بلندش کف بخش میکشید و خسته تر از آن بود که به اطراف توجهی داشته باشد.
داخل اتاق شدم
دختر جوان رنگ و رو پریده روی تخت دراز کشیده بود
لبهایش خشک بود
و داشت پنبه ی الکلی را روی جای سوزن فشار میداد.
من پرستارش نبودم اما کنجکاو شده بودم ببینم برای چه چیزی بستریست که مادر غریبش نیاز هست این همه از پله ها بالا پایین برود ولوله آزمایش ها را به ازمایشگاه ببرد
سلام کردم
نای حرف زدن نداشت و به زور جوابم داد
بهش گفتم چت شده
گفت خونریزی معده دارم
گفتم سابقه داشته
ابروهایش را بالا انداخت
چون دیدم نای حرف زدن ندارد
دیگر ادامه ندادم
و فقط بهش گفتم ان شاءالله که بهتر میشی.
همان موقع بود که سرپرستار آمد داخل ایستگاه پرستاری و بقیه همکاران را هم جمع کرد توی ایستگاه.
و خیلی آرام طوریکه بقیه همراهان یا بیماران نشنوند
گفت بیمار فلانی(همان دختر رنگ و رو پریده)
قبلا به خاطر مشکلی در بخش بستری بوده و به خاطر بی توجهی دکترش،هم زمان دو داروی ضد انعقاد دریافت کرده ،
بیمار وقتی مرخص میشه، چند روزی میگذره اما سوزش بدی در معده ش احساس میکرده
دوباره بیمارستان مراجعه میکنه
دکتر براش آندوسکوپی می نویسه
که متوجه میشه
بیمار دچار خونریزی شدید معده شده
!!!
حالا دکتر گفته، اونهایی که پرستارش بودند
و گزارش پرستاری نوشتند باید بیاند ،از نو گزارش پرستاری بنویسند و اسمی از داروی ضدانعقاد دومی نیارند
تا کسی متوجه نشه این خونریزی بخاطر اون تجویز اشتباهیی بوده!!!!
همکارانم بلافاصله برگه گزارش اصلی را پاره کردند و گزارش دروغی را زیر پرونده بیمار گذاشتند
خداروشکر کردم که این گزارش را من ننوشته بودم
اما شدیدا عذاب وجدان داشتم بابت کارکردن در چنان محیط کثیفی
پی نوشت:
بدتر از همه این بود که بیمار را دچار خونریزی معده کرده بودند به صورتی که اصلا رنگ به رو نداشت
اما طبق تجویز دکتر باید روزی دو مرتبه آزمایش خون میداد!!!!!
تحمیل هزینه های ی آن ازمایشات مکرر،آندوسکوپی،بستری در بخش و ....هم بماند
#قربانیهای_who
#لبیک_یا_خامنه_ای(یعنی مبارزه با سیستم درمانی مرتجع غربی)
👈یادمان باشد
رهبری بعد از جهاد تبیین تأکید بر افشاگری داشتند
در جهت بیان حقایق پشت پرده ی این سیستم درمانی مرتجع غربی و دفاع از حقوق مردم بی اطلاع این مطلب را نشر دهید
@tebbesteamari