🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_عمو_حسین #به_قلم_سادات‌کاظمی امروز کلی کار دارم، خدا را شکر دیشب خوب خوابیدم و احساس سبکی دارم. یاعلی گفتم و خداحافظی کردم. چند کیلومتر رو پیاده اومدم، تو کوچه‌باغ‌های باصفا و پر میوه‌ی خوانسار، اینجا انگار خدا نقاشی کرده. جونم تازه می‌شه تا برسم به زمین. در باغ رو باز کردم... اوه! من ، باغبان( عمو خوانساری) 🧔‍♂ این قصه‌ام. سال‌هاست که زندگی‌ام با خاک و ریشه‌ی درخت‌ها گره خورده. هر شاخه‌ای، هر جوی آبی، هر میوه‌ای، برای من یک کتاب حکمت بوده. قراره با هم پا به این باغ بذاریم و من، همون باغبان حکیم و رازدار دلت، با چشم‌های خودم نشونت بدم که چطور رازهای طبیعت، تو دل بدن تو هم جاریه. حالا بیا تا بریم سراغ ادامه اولین داستانِ این سفر... ✍🏻 #سادات‌کاظمی کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌

🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_عمو_حسین #به_قلم_سادات‌کاظمی #برگ‌سبز۱🌱 صدای روح‌افزای آب وسط باغ و عطر پونه‌های وحشی، آدمو سرخوش می‌کرد. عطرش تو کل باغ پیچیده بود. من که دیگه نگم برات... عاشق این گیاه‌های خاص و وحشی‌ام و اول به فکر دمنوش افتادم. همونجا گفتم: اول دمنوش! مگه می‌شه از پونه گذشت؟ پونه یه کم گرمه و من شب‌ها گاهی گر گرفتگی رو دارم. چاره چیه؟ حکمت میگه باید «مصلح» کنارش بذاری. تو قوری سیاه‌قلم، یک مشت پونه، چند تا برگ بِه (واسه رنگش)، و یک پر شاتره (واسه تعادلش) ریختم توش! خب، این شد دمنوشم!☕️ حالا وقت کار بود. رفتم بیل رو برداشتم. کار امروز باز کردن، جوی‌های آب بود آخه دیشب باد و طوفان شده، شاخه‌های درخت و... تمام راه جوی‌ها رو بسته بود، از خدا مدد و قوت طلب کردم، در حین کار کردن... یهو یک صدای عجیب و وحشتناک اومد! دویدم سمتش... اوه دیدم شاخه‌ی گُنده‌ی درخت زردآلو شکسته و افتاده! طوفان دیشب کار خودشو کرده بود. شاخه‌های زردآلو ذاتاً از بقیه شکننده‌ترن. زیر لب با خودم زمزمه می‌کردم: «ای وای! این درخت زردآلو شبیه همون بنیان‌های ظریف و پرثمر زنونه است! شکننده! اگه توی طوفان زندگی به موقع حواست بهشون نباشه، یهو می‌شکنن و دیگه میوه‌ای نمیدن.» حالا برگشتیم سر جوی‌های آب. اگه آب تو این جوی‌ها گیر کنه، درخت‌های ته باغ خشک میشن. منم معمولا موقع کار بلند بلند می‌خونم چون اعتماد به نفسم بالاست احساس می‌کنم صدام زیباست، ولی عادت هر روزم هست که دعای فرج رو می‌خونم، چون اعتقاد من اینه که صاحب اصلی این هستی، آقا جانمون هست. با درخت‌ها مثل بچه‌هام حرف می‌زنم. چون مطمئن هستم که عالم هوشمند هست طبق آیه قرآن که «یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ و...» ای بابا این درخت‌ها با من مانوس شدن آخه اینا نهال بودن مثل نوزاد ناز و نوازشش می‌کردم الان این‌ها هم تبدیل به درخت شدن منم بهار عمرم گذشت. یک چیزیم بگم خدا را شکر گوشیم اندروید هست، کار هر روزم هست که معمولا هر روز وقتی تو باغم، یک جزء قرآن ترتیل رو میزارم عاشق ترتیل اونم با صدای استاد پرهیزگار ✨ ⚠️ نقطه عطف: بدن تو همون باغ است! خب، جوی‌ها باز شد. حالا بذار رازی از قدیمیا بگم که موهای تنت سیخ بشه: می‌گفتن: «بدن ما خیلی شبیه همین جوی‌های آبِ تو باغ هست!» اگه جلوشو ببندی، تو دردسر میفتی. راست می‌گفتن! قلب چند تا رگ اصلی داره؟ اگه جلوش بسته بشه، چی میشه؟ سکته! میگن خونت غلیظ شده. این گنجینه‌ها می‌دونستن که اگه آب حیات توی رگ‌هات گیر کنه، کل زندگی‌ات بهم می‌ریزه. اوه اوه! ساعت رفت. برم ببینم دمنوشم چه شد؟ عجب رنگی هم داده! عین یاقوت شده برگ کار خودشو کرد! حالا ما هم خانوادگی اهل هله و هوله خوردن نیستیم، مخصوصا قند و... که واقعا سم هست! دمنوش رو با قیسی و کشمش می‌خورم. نشستم کنار آب خیره شدم. همین جوری پیاله‌ی چاییمو ☕️ می‌خوردم که: ✍🏻 #سادات‌کاظمی کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸                ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_عمو_حسین #به_قلم_سادات‌کاظمی #برگ‌سبز۲🌱 اینجا بود که جرقه‌ای به ذهنم زد: که خدایا! فلسفه‌ی هستی کجاست؟ با این آب و هوا و خاک و خورشید،(فلسفه چهار مزاج) چطور تو همین یه باغ، چند جور میوه خلق می‌شه؟ یکی گلابی میده، یکی سیب، یکی هم زردآلو! این خودِ راز آفرینش ماست. خیلی مهمه؛ تا به حال فکر کرده بودین؟! صبحانه‌ام هم که عیال ما پر و پیمون گذاشته بود، کره تلمی🧈 و مربای آلبالو مادرم(طوبی گل) خدابیامرز می‌گفت: «ننه، آلبالو و ترشی‌ها، خون رو صاف می‌کنه و رگ‌ها رو باز می‌کنه.»مخصوصا تاکید می کردن سکنجبین تا آخر عمر هر روز بخورین 👌 می‌بینی؟ باز کردن جوی‌های آب با بیل، دقیقاً همون کاریه که آلبالو تو بدن ما می‌کنه. خسته بودم خدا را شکر چقدر این دمنوش چسبید آخيش پاشم که امروز خیلی کار دارم.... #طوفان_زردآلو #ظرافت_زنانه #انسداد_حیات #جریان_زندگی #رگهای_باغ #درس_شکستن .✍🏻 #سادات‌کاظمی کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫 ╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗ https://eitaa.com/tebkowsar ╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝ ‌

✅ سؤالات چالشی نهایی:ونتیجه گیری بحث امروز ما😊 تمام کار ما تو این کانال همینه. می‌خوایم قدم به قدم بهت بگیم چطور از این شاخه‌های شکننده درونت مراقبت کنی و شاهرگ‌های وجودت رو باز نگه داری. سرتو درد آوردم. حالا خودت بگو! اگه این آب حیات (خون) تو رگ‌هات گیر کنه و این جوی‌ها بسته بشن... فکر می‌کنی این انسدادها اول از همه خودشون رو کجا نشون میدن؟ حالا منتظر جواب های شما دوست خوبم هستم که وجود من و شمام درست شبیه به این باغ هست 🤔 فقط باید تمرکز کنی ها! شاهراههای بدنت اگر دچار گرفتگی شه، چه اتفاقی هایی تو بدن میوفته؟! شما تا فکر می کنین من برم و بی می گردم😇 .

*در دلِ جوی، زمزمه‌یِ آبی روان جاریست؛* **آیینه‌دارِ آسمان، با نغمه‌ای پنهان، سرگرمِ راز و نیاز...🌱🌸 . روستای ساهمزگی استان گیلان 🌿

. 📣 خبر خوب! خانم سادات اومد! 💖 .