عزیزان دل، امروز از این تدریس های متفاوت می تونی بگی چی متوجه شدی؟! تبادل نداشته باشیم سیر تدریس ها کندمیشه ها!!! 👇😊
بفرمایین از کدوم شهرین ؟
https://harfeto.timefriend.net/17629286743348
🔥 5 روزگی معجزه! توفان سلامتی شروع شد!
باورکردنی نیست! کانال ما فقط ۴ روزه متولد شده، اما آموزشهای طلایی (راز کیست، فیبروم و ریشه دردها) شروع شده و حکمت اینجاست! 👑
این سرعت، نشانهی برکته! 🚀
حکمت اینجاست! همین حالا که داریم ریشههای درمان رو میگیم، باید شریک نذر فرهنگی مادر سادات (س) بشی! 🌹
هر دعوتی که میکنی، یک باقیات و صالحات فوقالعاده است؛ چون داری یک بانوی دیگه رو نجات میدی.
یا علی! لحظهای درنگ نکن! 💪💖
.
https://eitaa.com/tebkowsar
طب کوثر (مخصوص بانوان)
سلاااام به روی ماه تک تک شما دوستان خوبم ! 😍 اول یک خیر مقدم به کوثری های تازه از راه رسیده بگم خوش
.
عرض سلام و ارادت
یک شنبه ها مشهد آموزش بازتاب پیشرفته رو در خدمت دوستان طبیب هستیم
ومعمولا وعده نهار رو ، میل نمی کنن تو کلاس چاشت میل می کنن، چون ماساژ بازتاب انرژی می خواد.
اینم دستپخت دوستان با ذوق مون که خودشون تو خونه با فر گازی نون می پزن🙏
بسیار خوشمزه بود 👍
دست مریزاد 👌👇
.
*سلام سلام... خانم سادات اومد! 👋*
*کجایین شماها؟! کم پیدایین حسابی! 😒 ببین من حالتون و سراغتون رو یک روز نگیریم، شما که اصلاً خبری از ما نمیگیرین! این رسم رفاقت نیستا! 😉*
خب، بگذریم از گلههام! امروز یه خبر خیلی مهم دارم براتون! باید با هم بریم مهمونی... اونم کجا؟ خونهی عمو حسین خوانساری و ماهبانو خانم!*🏡
اینجوری که بوش میاد و شنیدهها حاکی از اونه، عمو حسین داره حسابی جلو حیاطش رو آب و جارو میکنه! 🤔 انگار یک خبرای خیلی مهم و پرباری در راهه* و قراره کلی غافلگیر بشیم و چیزهای جدیدی یاد بگیریم!
پس تا شما آماده بشید و چاییتون رو بنوشید، منم برم سریع لباس بپوشم که دیر نشه و از این فرصت عالی عقب نمونیم! 🏃♀️
حالا گفتم زودتر بهتون اطلاع بدم که نگید دیر خبر دادیما! 😉 اگرم دلتون خواست بچهها رو بیارید، اختیار با خودتونه، فقط مسئولیت شیرینش هم پای خودتون! 😊
*ای خدا خودت کمک کن که امروز به دوستام حسابی خوش بگذره ❤️
*بیایید که جا نمونید! منتظرتونیم!*
.
. ✨✨✨✨✨✨✨✨
خب، همه هستین؟! آمادهی حرکتین؟! 🤩
فقط قبل از اینکه راه بیفتیم و بریم سراغ کار و هیجان امروز، میخواستم یه چیزی بهتون بگم رفقا... ✨
میبینین ماها همش با همیم، دور هم خوش میگذرونیم و خداروشکر دلمون شاده. اما گاهی از یه چیز خیلی مهم غافل میشیم... 🤔
میخوام ثواب و برکت این جمع و این حرکت رو، همین الان، به یاد صاحب اصلیمون، پسر فاطمه سلامالله علیها، هدیه کنیم💔
همون امامی که غریب و تنهاست، و ماها شاید کمتر به غصههای دلش فکر میکنیم.
میخواین با هم، به یاد غریب مادر سادات، کاممون رو با یک صلوات شیرین کنیم
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم! 💚
✨✨✨✨✨✨✨✨✨
طب کوثر (مخصوص بانوان)
✅ سؤالات چالشی نهایی:ونتیجه گیری بحث امروز ما😊 تمام کار ما تو این کانال همینه. میخوایم قدم به قدم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#ماجراهای_باغ_عمو_حسین
#به_قلم_ساداتکاظمی
#برگسبز۳🌱
صبح یک روز بهاری که با بارون شب گذشته، عطر بوی خاک همه جا پیچیده بود 🌱
عمو حسین ، در حالی که در حیاط قدم میزد، با لبخند، همسرش را صدا زد:
— ماهبانو ، میدونی که بچهها میان پیش ما. چیزی لازم نداری؟ البته مهمان که نیستن، فقط خواستم امروز برای بار گذاشتن آبگوشت دیزی سنگی از تو انباری برات بیارم؟! چیزی دیگه نیاز نداری!؟
صدای گرم ماهبانو از آشپزخانه اومد :
— دستت درد نکنه حاج آقا.
عمو حسین جاروی دستساز را برداشت و گفت:
— منم برم حیاط و دَمِ در حیاط یک آب و جارو کنم. راستی، دیدی سبزی خوردنهایی که باغچه کاشتیم، سبز شده؟ مخصوصاً این بذر کاسنیهای امسال که از عطاری گرفتم خیلی خوب بوده؛ یک جوری جوونه زده، بیا و ببین! 🌱
همینطور که با رضایت به باغچه نگاه میکرد، صدایش کمی پایینتر آمد:
— ماهبانو ، یک چیزی بگم؟ من تو دنیا هر چه خدا رو شکر کنم، بازم کمه. 🙏
ماهبانو خانم در آستانه در ایستاد، با تعجب گفت:
— ای بابا! بابت چی؟ 🤔
— اینکه تو اصلاً وظیفه نداری تو خونه اینقد کار کنی و زحمت بکشی، هر هفته نون میپزی! 🥖
این باغچه آباد رو ببین!
دقت کردی که ما خیلی کم میریم خوانسار برا خرید؟ همه مایحتاجمون رو خودمون تامین میکنیم.
والا! ملت رو ببین! کلی مایحتاجشون رو خونهشون رو همه رو میخرن! ما فقط در حد لوازم شوینده، تاید و صابون، همین! 🧼
عمو حسین ناگهان یادش آمد:
— راستی دقت کردی از زمانی که شامپوهای بازاری استفاده نمیکنم، ریزش موهام بند اومده؟ این چیه که دم میکنی من به جای شامپو استفاده میکنم؟ اسمشو فراموش کردم... 🧖♂️
ماهبانو خندید:
— ها! گل ختمی سفید رو میگی؟ آره آره. من از این صابونهای زیتونی رودبار که میزنم، به جای شامپو همین دمکرده گل ختمی رو قبل از آبکشی میزنم؛ هم ریزش موهام کم شده و هم دیگه شوره و پوستپوست نمیشه. ✨
عمو حسین سری تکان داد و گفت:
— دیروز احمد آقا، همسایه رو دیدم. اوه! رفته بود فروشگاه کلی خرید کرده بود! 🛒 تازه کلی هم شاکی بود. میگفت: «آقای خوانساری همه چیز کشیده بالا!»
گفتم: «چقدر خرید کردین مگه؟ برا بچههاتون که ازدواج کردن بازم شما براشون وسایل و... تهیه میکنین؟» میگفت: «نه بابا! این حاج خانم ما، نمیدونم چقدر این همه ریختوپاش میکنه. هر ماه میرم وایتکس و نمیدونم هاله و اینجور چیزا رو میخرم؛ انگار بنزینه که میپره، تموم میشه و...» 🤯
سرمو تکون دادم وگفتم:
— احمد آقا! وایتکس و هاله؟! والا من که یادم نمیاد عیالم از اینجور چیزا استفاده کنه. 🤷♂️
احمد آقا گفت:
— پس شما چی استفاده میکنین؟!
خندیدم، گفتم:
— حاج خانم ما هر سال سرکه انگور درست میکنه. از همین سرکهها برای ضدعفونی و سرویسها استفاده میکنه. خیلی هم برق میندازه. ✨
احمد آقا میگفت:
— خدا شانس بده! این حاج خانم ما از زمانی که کرونا اومده وسواس گرفته، فقط منو تو آب و وایتکس نمیندازه که! 🤦♂️
عمو حسین گفت:
— خدا زیاد کنه این نمک طبیعی که خیلی کارایی داره. به جای این هاله، یکی دو قاشق غذاخوری نمک تو یک ربع آخر رو تو ماشین لباسشویی بریزین، دیگه نیازی به نمیدونم هاله و اینا نداره... آره بابا! 🧂
ماهبانو دید که دیر آمده:
— حاج آقا من آبگوشت بار میذارم. بیزحمت برو تو باغچه ببین میتونی یکم سبزی بچینی؟ وگرنه باید سیر و سرکه از تو انبار بیاریم. آخه با آبگوشت، سبزی و سیر و سرکه و ترشی لیته تنگش باشه خوبه. 🍲
باشه، چشم ماهبانو ! 👀
ماهبانو گفت:
— میخوام کارامون رو به راه شه، باغ میریم و برمیگردیم، غذا آماده باشه. راستی، فکر میکنی امروز هوام آفتابیه؟ میتونیم یک مقدار کارای اصلی رو انجام بدیم؟ ☀️
عمو حسین به آسمان نگاه کرد:
— کار که زیاده، ولی امروز که گفتم بچهها بیان کمک... اون زمینی که به سمت تپه هست، خیلی ذهنمو درگیر کرده! 🧠 آخه هر سال کلی بذر و... میریزم ولی چیزی سبز نمیشه. 😔
— #یک بار مهندس موسوی رو دیدم، ازش سؤال کردم. میگفت: «آقای خوانساری، این تیکه، دلیلش اینه که خیلی سنگریزه داره و نوع خاکش خشکه. یا باید که یک کامیون خاک مرغوب تهیه کنی، یا اینکه چند روزی کار داره؛ کل سنگای این زمین رو بچینین و حالا یکم خاک نرم قاطیش کنین، کارت رو به راه میشه.»...
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#ماجراهای_باغ_عمو_حسین
#به_قلم_ساداتکاظمی
#برگسبز۴🌱
— فکر کردم که بچهها هر هفته میان پیشمون، امروز بسیج شیم بریم این زمین رو پاکسازی کنیم. برا خاک نرمش هم فکرشو کردم. ای ماهبانو خانم، دنیایه دیگه، کار دنیا هیچکدومش آسون نیست. 💪
— من که عاشق کشاورزیام، هر شب میخوابم کلی نقشه میکشم که فردا کجای باغ رو سرو سامون بدم. این دار و درختام، هوشمندند، باید ازشون تحویل بگیریم و بهشون برسیم. 🌲🌳
عمو حسین همینطور که در حیاط قدم میزد، ناگهان گوشهایش تیز شد. 👂 صدای خفیفی به گوشش رسید.
— ماهبانو ! ماهبانو!!! 😮 یک صدایی احساس نمیکنی؟
ماهبانو که سرگرم کارهای آشپزخانه بود، با تعجب سری تکان داد:
— چرا حاج آقا! منم از صبح بیدار شدم، تو گوشم یه صدایی میاد... 🐱
عمو حسین با کنجکاوی بیشتری به سمت انتهای حیاط، جایی که بوتههای یاس رازقی پیچیده بودند، رفت. 🚶♂️ هر قدم که جلوتر میرفت، صدا واضحتر میشد. رسید به آنجا... و بله! 🤩 صحنهای دید که از تعجب دهانش باز ماند!
او نمیدانست با چه منظرهای روبرو شده است!
چیزی که دید، قلبش را گرم کرد! ❤️
و در حالی که نفسنفس میزد و لبخندی از گوشه لبانش جاری بود، فریاد زد
— ماهبانو! ماهبانو بیا ببین تو حیاط چه خبره! بیا ببین قدرت خدا رو بگردم! 💖
#آیا میدانستی ماهبانو خانم، با یک نسخه کمهزینه و ساده، ریزش موهای عموحسین را درمان کرد؟ و راز تمیزی خانهاش چیست؟
#نسخه_درمانی_ماهبانو_چقدر_آب_میخورد؟
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
طب کوثر (مخصوص بانوان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜ #ماجراهای_باغ_
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#ماجراهای_باغ_عمو_حسین
#به_قلم_ساداتکاظمی
#برگسبز۵🌱
... یک گربه مادر با چند تولهی تازه متولد شده، کوچک و پشمالو که به سختی چشم باز کرده بودند، در میان شاخ و برگها! 😻 حیوانک مادر، لاغر و خسته به نظر میرسید و انگار حسابی گشنه بود. 🥺
عمو حسین با هیجان و چشمانی که از شادی برق میزد، بدو بدو به سمت خانه برگشت! 🏃♂️ سراغ یخچال رفت، یک تکه دنبه و گوشت آورد و با عجله به حیاط برگشت تا به آن مادر خسته غذا بدهد. 🍖
و در حالی که نفسنفس میزد و لبخندی بر روی لبانش جاری بود، فریاد زد:
— ماهبانو! ماهبانو بیا ببین تو حیاط چه خبره! بیا ببین قدرت خدا رو بگردم! 💖
ماهبانو خانم، با شنیدن صدای هیجانزدهی عمو حسین، دستپاچه شد و دوان دوان خودش را به
حیاط رساند. 🏃♀️ با چشمان کنجکاو دنبال عمو حسین میگشت که کنار بوتههای یاس رازقی، زانو زده بود و با لبخندی که تمام صورتش را پر کرده بود، به نقطهای خیره شده بود.
وقتی ماهبانو خانم نزدیکتر شد، چشمانش از تعجب گرد شد! 😲
— ای وای حاج آقا! اینا چقدر نازن! خدایا شکر!
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#ماجراهای_باغ_عمو_حسین
#به_قلم_ساداتکاظمی
#برگسبز۶🌱
او هم کنار عمو حسین زانو زد و با احتیاط دستش را دراز کرد. گربه مادر با صدایی خفیف "میو"یی کرد و از جایش کمی تکان خورد، اما به نظر نمیرسید که از حضور آنها ناراحت باشد. تولههای کوچک، با چشمانی نیمهباز، در آغوش گرم مادرشان وول میخوردند و شیر میخوردند. 🍼
عمو حسین با ظرافت دنبه و گوشت را کنار گربه گذاشت و با صدایی آرام گفت:
— آخیش... دلم نیومد این حیونکی رو گرسنه بذارم. معلومه حسابی سختی کشیده. از صبح همین صدایی که میشنیدیم، صدای این مادر و بچههاش بوده. 🥺
ماهبانو خانم با محبت به گربه نگاه کرد:
— قربون قدرت خدا برم که این مخلوقات رو اینقدر شیرین آفریده.
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝