5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اردوی_پاییزی
🍂 دعوت به یک سفر پاییزی
یا علی! 🎒 امروز چمدانهای علم را میبندیم و میرویم طبیعتگردی!
آخه پاییزه... و برگها رنگ طلا گرفتهاند. جانمونین! داریم حرکت میکنیم تا از طبیعت الهام بگیریم و بفهمیم بدن ما در کدام فصل قرار دارد!
🌻 یک سوال فنی عزیز دلم وجودت در کدوم فصل عمرت هست (بهاریا تابستان و پاییز یا زمستان) تو در کدام فصلِ طبیعت زندگی میکنی؟
🌻خب تا فکر می کنی منم برم مقدمات سفر امروز رو آماده کنم، دوست دارم امروز واقعا بهتون خوش بگذره 😊
لباس گرم بردارین سرما نخورین ها!
.
#دورهمی_دوستان
#کلاس_طب
.
یا علی! 🎒 رسیدیم به ایستگاه اول سفر... و چقدر هوا دلنشینه!
کی میل به دمنوشهای جادوییِ طبیعت داره و کی هوس عطرِ چایِ اصیل گیلان کرده؟ 🤔
همین اول راه بهت بگم: بدن تو به هرچه عادتش بدی، همون رو میخواد! ما برای شروعِ این سفرِ طلایی، فقط پاکترینها رو آماده کردیم. بیا و انتخاب کن...
بذاریم از همین دقیقه، عادتهای خوب، نقشهی گنج زندگی ما بشن!
جانمونین! حرکت کنیم به سمت کشفِ طبع خودمون...
. تا شما یک نفس تازه می کنین من یک کار کوچولو دارم و برمی گردم
تا می تونین از طبیعت استفاده کنین
به چه هوایی 👌😊
نفس عمیق 🍁🍋🍎
.
🌤🍂🌤🍂🌤
🍂🌤🍂🌤
🌤🍂🌤
🍂🌤
🌤
#بخوانیم
#مجموعهداستانکهایروزمرگیساداتبانو
#روزمرگی
#اردوی_پاییزی
#قسمت۱
یا علی! ☀️ دوستان سفره های سنتی و پارچه ای که از قبل سفارش شده، سریع پشت به آفتابِ دلانگیز پاییزی، سفرهی صبحانه را پهن کنید.
ببینم دوستانم چی آوردهاند! واقعاً جالب است؛ هر کس بر اساس مزاج و سلیقهاش، یک جور خوراکی آورده...
من خودم در این هوا، دیوانهی تخممرغ عسلی با روغن زرد هستم؛ البته که کاچی داغ هم حسابی میچسبد! (اوه ببخشید! گفتم کاچی، دهانتان آب افتاد؟ 😉) مگر فقط موقع وضع حمل میشود کاچی خورد؟ اتفاقاً کاچی قوّت روح و جسم است!
📸 چاشنی خانم سادات رو ببینین
حالا بگذارید آشپزی خودمان را رو کنم! من امروز یک چاشنی خوشمزه و اسرارآمیز آماده کردهام. (عکسش را میگذارم.) اگر گفتید این چاشنی خوشمزه و انرژیبخش، که هم به سلامتی خانمها کمک میکند و هم به نشاطِ سفرمان، چیست؟
همین صبحانه ساده، پر از حکمت است. هر چیزی که میخوریم، یا ما را به تعادل میرساند یا از آن دور میکند.
بیایید گام به گام، حکمت هر لقمه را کشف کنیم. چشم از کانال برندارید که سفر اصلی تازه دارد شروع میشود!
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
.
#اردوی_پاییزی
اینم چاشنی(کدو حلوایی) خانم سادات
من این دسر رو خیلی می پسندم
البته گاها به عنوان ته چین هم درست می کنم
چطور؟ اول
این نعمتهای الهی رو پوست می کنم و به صورت حلقه ای
ته قابلمه، اول روغن بعد می چینم
حالا روشو با عسل یا شکر خمیری وگلاب و دارچین و پودر گردو می ریزم
میزارم آروم آروم می پزه کلی آب پس میده
بعدا به محضی آبش خشک شد و رنگ طلایی گرفت آماده خوردن هست
با عدس پلو عالیه 😊
خب برم ببینم دوستان برا صبحونه چیا آوردن
من اومدم
مهمون شما شم
.
🌤🍂🌤🍂🌤
🍂🌤🍂🌤
🌤🍂🌤
🍂🌤
🌤
#بخوانیم
#مجموعهداستانکهایروزمرگیساداتبانو
#روزمرگی
#اردوی_پاییزی
#قسمت۲
صبحونۀ امروز یه صحنهی تماشایی بود، باور کنید! شما هم اگه بودید، میگفتید: «اینجا چه خبره؟»
آقا رفتم سر سفره، اینهمه تنوع دیدم، مخم سوت کشید! هر کسی انگار یه قبیلهی غذایی رو نمایندگی میکرد. واقعاً جالبه که هرکدوممون یه جورایی بر اساس مزاج و ذائقهمون انتخاب میکنیم؛ منتها خبر نداریم که گاهی اوقات سلیقه، داره گند میزنه به سلامتیمون! 😉
☕️ عشق چایی یا وابستگی مُخَرِّب؟
اول از همه، اون رفیقمون که میخندید و میگفت: «استاد! من اول صبح باید چایی بخورم، عشقم چاییه!»
وای، من دلم میخواست سرم رو بکوبم به دیگ! (البته به شوخی!)
بهش گفتم: « گلم! این عشقی که تو میگی، اسمش وابستگیه!»
ببین، وقتی ناشتا، قبل از هرچیزی، یه لیوان چای سیاه داغ (مخصوصاً اگه پررنگ باشه) میریزی تو معدهت، این چای داره هرچی مواد مغذیه رو از معده و روده میکشه بیرون! تازه، طبعش هم خشکه. تو به جای اینکه با یه غذای جوندار، موتور بدنت رو روشن کنی، داری با یه شوک کافئینی، باتری خالی رو زور میزنی! آخرش چی؟ تا ظهر شل و بیحال میشی!
توصیهی خودمونی من بهش چی بود؟
«چای سیاه رو بنداز عقب! بیا از امروز صبحونهت رو با یه لیوان آب جوش ولرم و عسل و یکم لیموترش شروع کن. شیرینی عسل، مغزت رو بیدار میکنه، لیمو ترش، سیستم گوارش رو راه میندازه. این، انرژی تمیز و پایداره، نه شوک لحظهای چای!»
🧊 پنیر و گوجه در پاییز؟ طفلکیِ بیاشتها!
حالا نوبت اون رفیق لاغرمون بود که با اکراه نشسته بود کنار سفره و دیدم توی ظرفش پنیر و گوجه و خیار داره! تو هوای سرد پاییزی! 🥶
همین که گفت: «استاد، من اصلاً صبحونه میل ندارم»، فهمیدم داستان چیه. چهرهش هم نشون میداد که انگار بدنش سرده!
بهش گفتم: «عزیز دل من! بدن تو الان تو فاز سرمای بیرونی و داخلیه! پنیر (سرد و تر) و گوجه و خیار (سرد و تر)، همهشون دارن به این سردی دامن میزنن. معلومه که معدهات تعطیل میکنه و میگه "من این سوخت سرد رو نمیخوام!"»
«تو به جای این سردیها، باید غذاهای گرم و قوی بخوری. اون ظرف عسل و ارده که آوردم، واسه توعه! یک قاشق از اون چاشنی رو با نون بخور. ارده و عسل، آتیش مزاجت رو روشن میکنن و اون بیمیلی از بین میره. این ترکیب، مثل یه گرمکنندهی داخلی عمل میکنه و بهت جون میده!»
اون رفیقمون که انگار قحطی اومده بود و تند تند لقمه میزد؟ اونم یه مدل دیگهش بود!
بهش گفتم: «بابا ! این حرصی که داری میخوری، اگه به خاطر گرسنگی نباشه، شاید به خاطر اضطراب یا متابولیسم خیلی تُند بدنت باشه که دائم دنبال سوخته. اگه انقدر تند غذا بخوری، بدنت فرصت نمیکنه سیگنال سیری بفرسته. هم زیاد میخوری، هم گوارشت رو داغون میکنی!»
توصیه: «لقمهات رو 30 بار بجو! بذار بزاق دهنت، کار آنزیمها رو شروع کنه. آرامش موقع غذا خوردن، هم جلوی پرخوری رو میگیره، هم انرژی هضم رو حفظ میکنه تا بتونی کوه رو بالا بری!»
خلاصه:جالب بود من امروز به طور عمد گفتم صبحونه آزاد هست هر کسی هر چی میل داره بیاره 😊
خب پاشین بساط سفره رو جمع کنین که امروز کلی آموزش و مسابقات متنوع داریم ها 😇
مواظب بچه ها هم باشین که از این فضا دور نشن.
.
#تنوع_مزاج_ها
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
.
🌤🍂🌤🍂🌤
🍂🌤🍂🌤
🌤🍂🌤
🍂🌤
🌤
#بخوانیم
#مجموعهداستانکهایروزمرگیساداتبانو
#روزمرگی
#اردوی_پاییزی
#قسمت۳
🍂 ادامه ماجرای اردوی پاییزی | از چایِ وابستگی تا دردسرهای عماد! 🤦♀️
همین که داشتم جملهام رو تموم میکردم که «مواظب بچهها باشین»، دیدم انگار این جمله، سیگنال حرکت بچهها بود! چشم چرخوندم، دیدم بله! بعضیهاشون، تپههای اطراف رو فتح کرده بودن و از اون بالا، دست تکون میدادن. شیطنت از چشمهای همهشون میبارید.
🛌🏻 دختر طفلکیِ پنیر و گوجهای
از اون طرف، همون رفیق لاغرمون که صبح، با اکراه و بیمیلی، پنیر و گوجه و خیار (سردیِ محض!) خورده بود، دیدم روی زمین دراز کشیده و پتوی مسافرتی رو انداخته روی خودش و میگه: «استاد! حوصلهی راه رفتن ندارم! کلاً امروز حس و حال ندارم.»
دلم براش سوخت، ولی فرصت خوبی برای آموزش بود.
بهش گفتم: «دیدی چی شد؟ عزیزِ من! وقتی بدنِ سرد، سوختِ سرد میخوره، انگار بهش میگی برو تو حالت ذخیره هست . انرژی نداره که بخواد راه بره یا بازی کنه. سوختِ تو هنوز تبدیل به انرژی نشده، بلکه بیشتر تو رو سرد و تنبل کرده! اشکالی نداره، دراز بکش، ولی بعد از این، قانون رو یاد بگیر: در پاییز، صبحونه فقط گرمی! ارده و عسل، حلوا شکری، یه نیمرو با کره محلی، یه کاچی گرم... اینها میشن موتور ماشین بدنت!»
👩🏻🍳 کوزت گروه، زنِ زندگی!
خدا رو شکر که توی هر جمعی، یکی هست که بارِ کار رو به دوش میکشه. یکی از خانمهای فعال گروه، که واقعاً پر از انرژی مثبت بود، دیدم بند و بساط آتیش و ناهار رو راه انداخته. ازش پرسیدم: «فلانی! خسته نشدی؟» خندید و گفت: «استاد! دستپختم خوبه، نمیذارم ناهارمون مثل صبحونهمون بشه که هرکی هرچی دلش خواست بیاره! تازه، کنار آتیش، آدم حالش خوب میشه!»
آفرین به این روحیه! معلوم بود که طبعش گرم و فعاله.
🌿 من و گشتِ گیاهان دارویی... و فریادهای مامان عماد!
من هم طبق عادت، زدم به دل طبیعت. دوست داشتم ببینم توی این منطقه چه گیاهان داروییای رشد میکنه. سرگرم شناسایی یه بوتهی آویشن کوهی بودم که یهو صدای فریاد، رشتهی افکارم رو پاره کرد:
«عمااااد! نکن! دست نزن! بشین سر جات! عمااااد!»
بندهی خدا مامان عماد! قرار نداشت. انگار اسم بچهاش، کلاً (بشین، دست نزن) بود! همهاش دنبال پسرش میدوید.
همین که چشش به من افتاد، فرصت رو غنیمت شمرد و اومد پیشم:
«استاد! از دست این بچه عاصی شدم. آخه یک دقیقه آروم نمیگیره! میل به غذا نداره! تازه خوابشم کمه! همهاش به عمههاش رفته. سمت پدری همسرم، کلاً همینطورین!»
به مامان عماد گفتم: «آروم باش، خواهر من! بشین یه نفس بکش. حق با توئه. بعضی از این تندخوییها و بیقراریها، واقعاً ژنتیکی و ارثی هستن، که ما بهش میگیم طبع غالب ارثی.»
«عماد، یه طبع گرم و خشک داره که زیادی فعال شده. این بچهها انگار یه باتری دارن که دائم شارژ میشه و تخلیه نمیشه. تندتند حرف میزنن، تندتند میدَون، اما چون انرژیشون با سوخت درست تنظیم نشده، هم میل به غذا ندارن، هم خواب راحت ندارن.»
راهحل؟
تو روز بذارش حسابی بازی و فعالیت کنه تا انرژیش تخلیه شه.
غذاها و خوراکیهای خنککننده (سرد و تَر) بهش بده. مثل کاهو، سوپ جو، آلوبخارا، شربت آبلیمو عسل (با کمی عرق کاسنی). نباید طبعش رو زیادی گرم کنی.
کنار رودخونه هم یه گروهی از خانمها، دور هم نشسته بودن. ترجیح داده بودن بهجای فعالیت، کنار هم باشن و تنقلات میخوردن و صحبت میکردن. خب، دیدین دیگه، تو هر جمعی هستی، هر کسی توی یه حال و هواست و هیچکس شبیه به هم نیست. این تنوعِ مزاجهاست که اردو رو دیدنی و جذاب میکنه!
خلاصه:
حالا که همه از لحاظ فکری و جسمی، یه تکونی خوردن، بساط ناهار داره آماده میشه. حدس بزنید که ناهار امروز، چه غذاییه که همهی طبعها رو راضی نگه داره؟! 😉
دوست دارید در مورد ناهار و آموزشهای بعدی این اردو براتون تعریف کنم؟
🌱پس تا ادامه این داستان بقیه دوستان و... به این کانال جذاب دعوت کنین ❤️
#ماجرای_انواع_مزاجها_و_کودکان_زبل
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝
خب بریم برا ادامه داستان سفر
فکر کردم تمام اردوی دوستان یک جا اینجا بگم 😊👇
.
🌤🍂🌤🍂🌤
🍂🌤🍂🌤
🌤🍂🌤
🍂🌤
🌤
#بخوانیم
#مجموعهداستانکهایروزمرگیساداتبانو
#روزمرگی
#اردوی_پاییزی
#قسمت۴
🍛 ناهار پاییزی و خورشت ملسِ شمالی! | داستان اردوی ما ادامه دارد 🍂
خُب، دیدید که چطور طبیعتِ پاییزی و هوای آزاد، همه رو به فعالیت وا داشت؟ از بچههای پر جنب و جوشِ بالا-تپه گرفته تا رفیق لاغری که با خوردن صبحانهی سرد، حالش جا نیومده بود و حالا احتمالا با بوی ناهار، اون هم یه تکونی خورده!
همین که داشتم کمی نفس میکشیدم، دیدم دوستان یکی یکی از راه رسیدن. هوا باعث شده بود حسابی کالری مصرف کنیم و با اینکه صبحانه خورده بودیم، ضعف رفته بود سراغ همه. البته منم مثل همیشه فرصت استراحت نداشتم! انگار اردو و عروسی و مسافرت برای من نداره؛ هرجا باشم، باید مشاوره بدم! بنده خدا همسرجان باید کلی معطل بمونه.
👩🏻🍳 غذای آتیشی و بوی برنج ایرانی!
آشپزباشی گروهمون، اون خانم پرانرژی و کدبانو، غذا رو با عشق و نذر شهدا درست کرده بود؛ عطرش فضا رو برداشته بود. این بوی برنج ایرانی کنار آتیش، آدم رو مست میکنه.
راستش رو بگم، از لحاظ طبّی، سفارش شده که وعدهی اصلی ناهار نباشه؛ اما خب توی جمع ما بچهها بودن و اون همه فعالیت، یک ناهار دلچسب رو ضروری میکرد.
🥣 غذایی برای تمام طبعها! خورشت نرگسی
حدس زدید ناهار چی بود؟ یک غذای شمالیِ فوقالعاده!
خورشت ما، خورشت ملسِ مازندرانی یا همون خورشت با دونههای انار و گوشت بود.
این غذا طوری پخته میشه که با مزه ملس (ترش و شیرین) هم طبعهای گرم و خشک (مثل عماد) رو راضی میکنه چون انارش خاصیت خنککنندگی داره و هم طبعهای سرد (مثل رفیق پنیر و گوجهای) رو با گوشت و ادویههای گرمش تعدیل میکنه.
📝 نکتهی آشپزی و طبّی:
خورشت با پیاز و گوشت تفت داده شده شروع میشه و بعد دونههای انار (بعضی خشکشده و بعضی تازه) بهش اضافه میشن. به این خورشت، غذای نرگسی هم میگن. برای ملس کردنش، میشه کمی رب انار، و برای شیرینی، یا عسل یا شکر قهوهای اضافه کرد. در کنارش هم سیبزمینی سرخکرده برای تزئین و برنج کته!
جاتون سبز! سفره پهن شد. هوا داشت خنکتر میشد و نسیم سرد پاییز صورتها رو نوازش میکرد، پس سریع غذا سرو شد تا سرد نشه. همه هم با ظروف شخصی خودشون غذا خوردن.
غذا به اندازه کافی بود و همه سیر شدن...
👶🏻 ماجراهای هوس بارداری و قلقهای بچهها!
حالا که صحبت غذا شد، یه پرانتز باز کنم برای مامانها و خانمهای باردار (که امیدوارم هوس نکرده باشید! اگه مشهد بودین قول میدادم دمپخت براتون مهیا کنم! 😉)
حتماً دیدین که خانم باردار، هربار یک چیزی هوس میکنه و خانواده سریع براش فراهم میکنه. در مورد بچهها هم همینه: اگر بچهها چیزی هوس کردن، حتی اگر اون خوراکی خیلی مفید نباشه، تهیه کنید. اما اگر میبینید که نیاز مبرم بدن به مواد مفید رو نشون میده، حتماً جدی بگیرید!
داستان نقشه بچهها:
بچههای من گاهی اوقات قلقم رو پیدا کردن! میان از گوشی من به پدرشون پیام میدن که: «اومدی منزل، یک کیلو شیرینیتر بگیرین!» شب که همسرجان با جعبه شیرینی میاد و میگه «اینم شیرینی شما که پیام دادی!» من با تعجب میگم: «من پیام دادم؟» که بچهها میخندن و نقشهشون لو میره! 😂
خلاصه... این بود ماجرای ناهار ما!
⏳ ادامه ماجراهای بعدازظهر و راه منزل...
ناهار تموم شد، اما اردو هنوز ادامه داره. کمکم باید آماده رفتن بشیم و حتماً ماجراهایی تا لحظهی خداحافظی پیش خواهد اومد.
میخواهید بدانید بعدازظهر چه گذشت؟ چه کسی دوباره دردسر ساز شد؟ و چه نکات طبّی دیگری رو در مسیر بازگشت به بچهها و مادرها گفتم؟ 🤔
🌱 پس تا ادامهی این داستان جذاب و پاییزی، بقیه دوستانتون رو هم به این کانال دعوت کنید. ❤️
.
#نیاز_به_طبیعت_و_دورهمی_و_انواع_مراجها
✍🏻 #ساداتکاظمی
کپی یا انتشار بدون ذکر منبع مشکل شرعی دارد🚫
╔═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╗
https://eitaa.com/tebkowsar
╚═══🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃═══╝