هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
🕗 #آشنای_راه ۷ | سحر
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح یزدی
🔸جوان که بود با آیت الله علی سعادت پرور هر روز می رفت حرم. از تاریکی سحر شروع می کرد به خواندن مناجات تا اذان صبح. می گفت برکتی که قرار است از مسیر فیض حضرت زهرا به زمین برسد، در حرم حضرت معصومه چند برابر می شود. خیلی از کارها و عبادت هایش را به حضرت معصومه هدیه می کرد. باری کسی پرسیده بود: « عمره ی مستحبی ام به کدام یک از ذوات مقدس تقدیم کنم؟» بی درنگ گفته بود :«حضرت معصومه»
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
امانت
🔻اهمیت توسل به امیرالمومنین علیهالسلام در خاطرهای از علامه مصباح یزدی قدسسره
🔹️تقریباً چهلوپنج دقیقهای به اذان مغرب و عشا مانده بود. رفته بودم منزل حاجآقا به ایشان سری بزنم. تنها بودند؛ حتی حاجخانم هم نبودند. حاجآقا داشتند پاهایشان را چرب میکردند. سالها بود زانودرد و پادرد همپایشان شده بود. دکترها روغنهایی را تجویز کرده بودند و باید هر روز پایشان را چرب میکردند.
🔹️احوالپرسی همیشگی و خوشوبشی کردیم. حاجآقا همچنان مشغول بودند که از من خواستند چیزی برایشان بیاورم. میخواستند بگویند متکا را بیاور که کلمهاش یادشان نیامد! چند ثانیه کشید. مقداری که گذشت متوجه شدم و متکا را برایشان آوردم.
🔹️سرشان را انداخته بودند پایین. غرق فکر شدند. چند دقیقهای سکوت شد. رو کردند به من و بغضآلود و با صدای لرزان گفتند:
«آدم گاهی اوقات کلمه به این سادگی که شاید هزاران بار در طول زندگی با آن سروکار داشته، یادش میرود، اگر روزی به ما گفتند که خدایت کیست و یادمان رفت آن موقع چه خاکی بر سر کنیم؟ اگر گفتند که امامت کیست و یادمان رفت، اگر گفتند کتابت چیست و یادمان رفت! آنجا باید چه کنیم؟»
🔹️آن بغض سنگین اشک شد و کمکم از چشمانشان سرازیر شد.
🔹️این سؤال را تکرار کردند. گفتند:
«چه کار کنیم؟»
🔹️فکر میکردم این پرسش مقدمه توضیحی است، اما دیدم ادامه دارد. باز هم مرتب از من پرسیدند.
«به نتیجه ای رسیدی؟ فکر کردی؟»
🔹️همزمان خودشان هم حال معنوی دیگری پیدا کرده بودند که لحظهبهلحظه تشدید میشد.
🔹️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند:
«خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟»
🔹️مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوبلباسی. عطرهای دمدستیشان را آنجا میگذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک میریختند. گفتند:
«شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر میکنم این «علی علی» گفتنهای ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتنها ما را رها نمیکند.ما را ول نمیکنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش میآیند و جواب این «علی علی» گفتنها را میدهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری میکنند.»
🔹️بعد بلافاصله گفتند:
«اگر در این دنیا ایمانمان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید میدانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است.مهم این است که ما ایمانمان را امانت دهیم. این علی علی گفتنها آنجا کار خودش را میکند.»
🔹️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بودهام و حالاتشان را دیدهام، اما در سنوسال خودم و در موقعیتهایی که با حاجآقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه میکردند.
🔹️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آنها، آنها شب اول قبر برگردانند.
🔺️ خاطره ای از نوه آیت الله مصباح یزدی قدسسره
#آشنای_راه
🌙 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
«ما» چه نقشی در فرهنگ بیحجابی داریم؟!
🔺️ خاطره حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح از نوعِ مواجهه علامه مصباح یزدی(قدسسره)، با معضلات حجاب
🔸️وقتی به همراه فامیل، در منزل حاجآقا جمع میشدیم، ایشان هم در گعدههای خانوادگی حاضر میشدند. در این گفتوگوها، از هر دری سخنی گفته میشد. در خلال مباحث، سکوت و کلام حاجآقا، بیشتر از هر چیزی، برایمان درسآموز بود.
🔸️در یکی از دورهمیهای منزل حاجآقا، درباره فرهنگ غلط بدحجابی در ایران، بحثی مطرح شد. هرکس، مطلبی میگفت. بعضی به دنبال عوامل داخلی و خارجی این ناهنجاری بودند و بعضی دیگر، از عواقبش سخن میگفتند. به هر حال، همه به نحوی از این فرهنگِ غلط، اظهار تاسف میکردند.
🔸️نگاهم به حاجآقا بود. کنجکاو بودم، عکسالعمل ایشان درباره موضوع و نظرات مطرح شده را بدانم. مشخص بود تمرکز کردهاند و در حال تفکر درباره این مسئله هستند. مثل همیشه، لبخند دلنشینی بر لب داشتند. بعد از اندکی تامل، فرمودند:
«آن چیزی که «ما» باید دربارهاش فکر کنیم، این است که: هرکداممان فکر کنیم، «ما» چه نقشی در ترویج این فرهنگ غلط داریم؟ هر چند با صد واسطه، آیا نقشی در این مسئله داریم؟»
(تاریخ ثبت خاطره: ۱۴۰۲/۰۳/۱۵)
#آشنای_راه
#حجاب
🌐 @mesbahyazdi_ir