eitaa logo
طب الرضا
846 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
75 فایل
مباحث آموزشی #رایگان حجامت ، ماساژ و مزاج شناسی انجام انواع حجامت تخصصی فصد زالو درمانی ماساژ درمانی #شهر_قدس ادمین کانال(مشاوره) : @Khademoreza888
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 داستان بی بی شطیطه و 🔶«شیعیان نیشابور، در زمان امام کاظم(علیه السلام)جمع شده و شخصی به نام محمّدبن‌علی نیشابوری،معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(سلام الله علیه) تقدیم کند. . 🔶آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار دِرهم،مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله‌ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند. . 🔶و به وی گفتند:هرگاه خدمت امام رسیدی،سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر. . 🔶اگر دیدی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها‌ را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم،پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ . 🔶اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است،بدان که او همان امام است و ایشان شایسته اَخذ اموال است وگرنه اموال را به ما برگردان. . 🔶(شیعیان خراسان با این آزمون می‌خواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند). . 🔶در هنگام حرکت نماینده نیشابوریان، محمّدبن‌علی نیشابوری، بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد وی آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک پارچه خام که به دست خود رشته و بافته بود و چهار درهم بیشتر ارزش نداشت آورد. وگفت:«ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان». . 🔶محمّد‌بن‌علی نیشابوری به او گفت: «من خجالت می‌کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». . 🔶شطیطه گفت: اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق ( سوره احزاب آیه پنجاه و سه) (یعنی:خدا از بيان حق خجالت نمی كشد) (منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت). . 🔶آنچه بر ذمّة من است، همین است. می‌خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد». . 🔶نماینده نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح»(پسر امام صادق-سلام الله علیه- و مدّعی امامت پس از وی) . 🔶دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانه او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانه امام کاظم(سلام الله علیه)هدایت کرد. . 🔶تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: «ای اباجعفر! چرا نا امید هستی…به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است را بیاور». . 🔶علی‌بن‌محمّد نیشابوری می‌گوید: از سخنان و نشانه‌های درست امام حیران شدم و فرمان او را انجام دادم. . 🔶امام کاظم(سلام الله علیه) یک درهم و پارچه شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق » ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را که چهل درهم در آن است و همچنین این قطعه پارچه را که قطعه‌ای از کفن من است به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبه این پارچه از مزرعه خود ماست و خواهرم آن را رشته است». . 🔶ضمنا به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچه کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازه او نماز خواهم گذارد». . 🔶سپس امام کاظم(سلام الله علیه) فرمودند: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها داده‌ایم یا خیر»؟! . 🔶محمد‌بن‌علی نیشابوری می‌گوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است». . 🔶آنگاه فرمود: ای ابوجعفر، هر گاه مرا دیدی کتمان کن، زیرا که آن بهتر نگاه میدارد تو را. پس از پایان اعمال حج به خراسان برگشتم. . 🔶هنگامي که نماینده نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده‌اند امّا بی بی بی شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. . 🔶مردم از من استقبال کردند. از جمله آنها همان شطیطه بود در بین استقبال کنندگان. سلام حضرت موسی بن جعفررا به او رساندم و پارچه و پولی را که داده بودند،با پیام حضرت به او رساندم. نزدیک بود از فرط شادی روح از بدنش پرواز کند و هر کس که آنجا بود،به حال او غبطه میخورد و میگفت ای کاش ما به جای او بودیم. . 🔶چون نوزده روز گذشت،آن زن صالحه از دنیا رفت. شیعیان ازدحام کردند و برای نماز بر جنازه او حاضر شدند. . 🔶ناگاه دیدم حضرت موسی بن جعفر بر اسبی رسید و پیاده شد و بر جنازه شطیطه نماز گزارد و ماند تا آن زن را وارد قبر کردند.
هدایت شده از طب الرضا
🌺 داستان بی بی شطیطه و 🔶«شیعیان نیشابور، در زمان امام کاظم(علیه السلام)جمع شده و شخصی به نام محمّدبن‌علی نیشابوری،معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(سلام الله علیه) تقدیم کند. . 🔶آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار دِرهم،مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله‌ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند. . 🔶و به وی گفتند:هرگاه خدمت امام رسیدی،سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر. . 🔶اگر دیدی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها‌ را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم،پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟ . 🔶اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است،بدان که او همان امام است و ایشان شایسته اَخذ اموال است وگرنه اموال را به ما برگردان. . 🔶(شیعیان خراسان با این آزمون می‌خواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند). . 🔶در هنگام حرکت نماینده نیشابوریان، محمّدبن‌علی نیشابوری، بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد وی آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک پارچه خام که به دست خود رشته و بافته بود و چهار درهم بیشتر ارزش نداشت آورد. وگفت:«ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان». . 🔶محمّد‌بن‌علی نیشابوری به او گفت: «من خجالت می‌کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». . 🔶شطیطه گفت: اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق ( سوره احزاب آیه پنجاه و سه) (یعنی:خدا از بيان حق خجالت نمی كشد) (منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت). . 🔶آنچه بر ذمّة من است، همین است. می‌خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد». . 🔶نماینده نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح»(پسر امام صادق-سلام الله علیه- و مدّعی امامت پس از وی) . 🔶دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانه او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانه امام کاظم(سلام الله علیه)هدایت کرد. . 🔶تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: «ای اباجعفر! چرا نا امید هستی…به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است را بیاور». . 🔶علی‌بن‌محمّد نیشابوری می‌گوید: از سخنان و نشانه‌های درست امام حیران شدم و فرمان او را انجام دادم. . 🔶امام کاظم(سلام الله علیه) یک درهم و پارچه شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «اللَّهُ لا يَسْتَحْيي مِنَ الْحَق » ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را که چهل درهم در آن است و همچنین این قطعه پارچه را که قطعه‌ای از کفن من است به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبه این پارچه از مزرعه خود ماست و خواهرم آن را رشته است». . 🔶ضمنا به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچه کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازه او نماز خواهم گذارد». . 🔶سپس امام کاظم(سلام الله علیه) فرمودند: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها داده‌ایم یا خیر»؟! . 🔶محمد‌بن‌علی نیشابوری می‌گوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است». . 🔶آنگاه فرمود: ای ابوجعفر، هر گاه مرا دیدی کتمان کن، زیرا که آن بهتر نگاه میدارد تو را. پس از پایان اعمال حج به خراسان برگشتم. . 🔶هنگامي که نماینده نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شده‌اند امّا بی بی بی شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. . 🔶مردم از من استقبال کردند. از جمله آنها همان شطیطه بود در بین استقبال کنندگان. سلام حضرت موسی بن جعفررا به او رساندم و پارچه و پولی را که داده بودند،با پیام حضرت به او رساندم. نزدیک بود از فرط شادی روح از بدنش پرواز کند و هر کس که آنجا بود،به حال او غبطه میخورد و میگفت ای کاش ما به جای او بودیم. . 🔶چون نوزده روز گذشت،آن زن صالحه از دنیا رفت. شیعیان ازدحام کردند و برای نماز بر جنازه او حاضر شدند. . 🔶ناگاه دیدم حضرت موسی بن جعفر بر اسبی رسید و پیاده شد و بر جنازه شطیطه نماز گزارد و ماند تا آن زن را وارد قبر کردند.