#ترک_گناه
یه روز با رفقای محل رفته بودیم🚌 #دماوند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب💧 به گوش👂 رسید.
از بین بوته ها 🌴به رودخانه🏞 نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن😱 نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت 🌳مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه😔 بزرگی انجام دهم!!!!
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین #دختر جوان👩👱♀مشغول #شنا بودن .
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم:
"خدایا کمک کن!🙏
خدایا الان شیطان👿 به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"...😢
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری 😢بود
یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت .😭
گفتم:
" ازین به بعد برای خدا گریه میکنم"😭
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…
👐
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها🌳 و کوه 🏔می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹
@ayatollah_haqshenas