لذا رو کرد به جناب حاکم و قبل از شروع صحبت ، یک بار دیکر فوتی در فضا رها کرد و گفت ، حضرت والا بفرمایید تغییر ذائقه ای بدهید .
اما این حرف از هر ناسزایی برای حاکم سنگین تر بود و بر گشت چند لحظه با چشمان پر از خشم و غضب حاجی را نگاه کرد و ناگهان با صدایی خشن گفت ، دختر دست و پا چلفتی بی هنر و بی خاصیت به درد ما نمیخورد .
این را گفت و به همسر و شازده دستور خروج از خانه داده و حرکت کرد .
وقتی حاکم به میان حیاط خانه رسیده بود ، به زن دلاله خطاب کرد و به آرامی گفت ، بگوئید هدایا را مرجوع کنند .
پس از رفتن حاکم و همراهانش ، ناگهان سید مهدی به خود آمده و این اتفاق معجزه آسا را جلو چشم خود مرور کرده و رویش را به سمت قبله چرخانید و چندبار پی در پی گفت :
جانم حسین جانم حسین جانم حسین
یا اباعبدالله ، آقای من ، جانم به قربان شما ، بزودی برای عرض پای بوسی و شکرگزاری به زیارت شش گوشه مطهرتان خواهم آمد .
فرشته سادات نیز پس از خروج شازده و پدر و مادر قجری ، با پاهای سست و بی جان و چشمانی که از اشک شوق نمناک شده بود ، وارد اطاق شده ، به سمت سجاده رفته و تسبیح تربتی که سید مهدی به او داده بود ، برداشت تا نذر پانصد صلوات را ادا کند .
الحمدالله این شب خوفناک با فرجام خوش به سر رسید و اهل خانه حاجی سید جعفر نیز پس از مقداری گفتگوی خانوادگی ، هریک به سمتی رفتند تا استراحت کنند .
دقایقی بیش نگذشته بود که خانم دلاله دو باره برای سرزنش و گلایه گذاری به منزل بازگشته و مستقیم وارد اطاق فرشته سادات شد .
او به روال همه دلاله ها ، ابتدا مقداری گلایه ، سپس مقداری نصیحت و در پایان گفت ان شاءالله یک شوهر مناسب برایت پیدا میکنم .
این را گفت و خدا حافظی کرد و از درب اطاق خارج شد .
اما هنوز به محوطه حیاط نرسیده ، دوباره به اطاق فرشته سادات برگشت و گفت ، یک سوالی برایم پیش آمده ؟
فرشته خانم گفت بفرمایید ؟
زن دلاله گفت ، میخواستم بپرسم پسر حاج سیدحسن با شما چه نسبتی دارد ؟
فرشته خانم گفت ، من نه حاج حسن میشناسم و نه فرزندش را !
دلاله گفت : حاج حسن .... تاجر بزرگ و معروف کاشان .
فرشته خانم گفت فرزندش کیست ؟
گفت همین جوان خوش سر و سیما که وسط حیاط ایستاده و در همه مراسم حضور داشت ، چطور شما نمیشناسی ؟
فرشته سادات سراسیمه خود را پشت پنجره اطاق رساند و دید اشاره زن دلاله به سید مهدی شاگر حجره است .
او از زن دلاله سوال کرد ، شما چطور ایشان را میشناسی ؟
خانم دلاله گفت ، من در همه خانه ها رفت و آمد دارم و همه را میشناسم ، ولی آقاسیدمهدی را از کودکی میشناسم ، چون با مادر ایشان از قدیم دوست هستیم .
اما فرشته سادات در اینجا هوشیاری کرد و بلافاصله گفت ، بله این جوان همکار پدرم هستند .
بنابراین خانم دلاله خدا حافظی کرد و از خانه خارج شد .
اما فرشته سادات از اینکه سیدمهدی هویت خود را مخفی و خود را معرفی نکرده بود ، بسیار آشفته و عصبانی شده بود .
لذا پس دقایقی فکر و تامل ، چادر خود را به سر کرد ، از اطاق خارج و وارد حیاط شد .
او به محض ورود به حیاط در جای خود ایستاد و با اشاره سر سیدمهدی را نزد خود طلبید .
سید به تصور اینکه فرشته سادات قصد تشکر بابت زحمات و مرخص کردن او دارد ، با شور و شوق خود را نزدیک او رساند و گفت بفرمایید خانم !؟
فرشته سادات لحظاتی به چهره سید خیره شد و چیزی نگفت ، مجددا سید با نگاه به زمین دوخته گفت در خدمتم خانم .
در این لحظه فرشته سادات تاب تحمل از دست داده و صریح و بی پرده به او گفت ، آقای ... ( فامیلی او را گفت )
الان شما خوشحال هستی که مرا بازی داده ای ؟
خوشحال هستی که مرا تحقیر کرده ای ؟
خوشحال هستی از این پنهانکاری ناجوانمردانه !؟
سید سر خود را بلند کرد و نگاهی به چشمان فرشته سادات کرد و دید چشمانش غرق در نفرت و عصبانیت است .
دو باره نفس های سیدمهدی به شماره و قلبش به تپیدن افتاد !
او به محضی که خواست دهان باز کند و توضیح دهد ، فرشته خانم گفت ، هیچی نگو و از اینجا برو !!!
مجددا سید مهدی سعی کرد حرفی بزند و او را متقاعد کند ، اما فرشته سادات با صدایی بلندتر و عصبانی تر سید را خطاب کرد و گفت ، یالا از خانه ما برو بیرون و دیگر شما را اینجا نبینم .
این را گفت و با سرعت به اطاق خود برگشت .
سید با خود گفت ، چرا نحسی امروز تمامی ندارد !؟
و سپس با چهره ای غمگین و غریبانه خانه را ترک کرد .
#خانه_عشق
https://eitaa.com/tebzendegi
ادامه دارد ...
👇تقویم نجومی اسلامی 👇
✴️جمعه
👈 26 بهمن / دلو 1403
👈15 شعبان 1446
👈14 فوریه 2025
🌺🌸🥀🍃🌼🌻🌷💐🌾🌿☘🍀
تقارن عیدین روز جمعه و عید میلاد حضرت ولی الله الاعظم حجه بن الحسن المهدی علیه السلام " 255 هجری قمری "
امروز بهترین قُرُبات صلوات بر محمد و آل محمد است.
🌸🌺🌹🍃🌼💐🌷🍀☘🌿🍃🥀
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅داد و ستد و تجارت.
✅مسافرت.
✅امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی.
✅لباس نو پوشیدن.
✅صید و شکار و دام گزاری ماهیگیری.
✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و مقاله و..
✅و دیدار با اشراف و بزرگان خوب است.
👶مناسب زایمان نیست.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید باغ و مزرعه و زمین زراعی.
✳️داد و ستد و تجارت.
✳️ارسال جنس به مشتری.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️قباله و قولنامه نوشتن.
✳️خرید مسکن.
✳️لباس نو پوشیدن.
✳️و امور آموزشی نیک است.
🟣نگارش ادعیه و حرز و حکاکی و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
مباشرت امشب: برای مباشرت منعی نشده است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،سلامت آفرین است.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب شنبه دیده شود تعبیرش از آیه ی 16 سوره مبارکه "نحل " است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله. شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود...
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
📚 منبع مطالب:
تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان
https://eitaa.com/tebzendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدینه تون زیبا 🌸
آرزو میکنم
حس خوبِ یک لبخند🌸
حس خوب درک یک
نگاه پرمهر
حس خوبِ بوییدن عطر 🌸
حس خوب زندگی
و حس خوب نگاه خدا
سهم امروزتان باشه 🌸
عیدتون مبارک☘️
https://eitaa.com/tebzendegi
سلام رفقا✋✋
🔴🔴لیست کامل محصولات و قیمت های عمده
برا دیدن رضایت از محصولات بزن روی 👈 #رضایت
🌿☘🌿☘🌿☘
♦️♦️لیست محصولات مراقبت از پوست
🔷️#کرم_شب_معجزه_بهارین: ۹۰
🔸️#ضدآفتاب_بیرنگ_بهارین: ۶۰
🔹️#ضدآفتاب_رنگی_بهارین: ۶۰
🔸️#ضدآفتاب_نیکا: ۵۵
🔹️#کرم_بوتاکس_بهارین: ۶۵
🔸️#کرم_لیفت_و_منافذ_بهارین: ۶۵
🔹️#کرم_دورچشم_بهارین: ۶۰
🔸️#کرم_ژل_رویال_بهارین: ۹۰
🔹️#کرم_آبرسان_بهارین: ۶۰
🔸️#کرم_شیرگوسفند_بهارین: ۵۶
🔹️#کرم_شیرگاو_بهارین: ۵۶
🔸️#کرم_شیرالاغ_بهارین: ۶۰
🔹️#کرم_گلاب_بهارین: ۶۰
🔸️#کرم_آلوئه_ورا_خیار_بهارین: ۵۸
🔹️#کرم_جوانه_گندم_بهارین: ۶۵
🔸️#کرم_شیر_نیکا: ۵۵
🔹️#سرم_آبرسان_عمیق_بهارین: ۹۰
🔸️#سرم_ویتامین_سی_ایمونوهلث: ۳۴۰
🔹️#ژل_ضدجوش_بهارین: ۵۳
🔸️#ژل_ضدجوش_زرین: ۶۲
🔹️#کرم_زیبایی_نور: ۱۰۰
🔸️#سرم_ضدلک_گلابریدین: ۹۵
🔹️#کرم_ضدلک_زرین: ۱۰۰
🔸️#کرم_ترک_پا_نیکا: ۵۶
🔹️#تونر_گلاب: ۴۰
🔸️#میسلار_واتر: ۴۰
🔹️#ژل_شستشوی_صورت: ۶۰
🔸️#لوسیون_بدن_نیکا: ۵۰
🔹️#لوسیون_تقویت_ناخن: ۵۰
🔸️#بالم_لب_نیکا: ۳۵
🔷#سرم_ویتامین_سی_بهارین: ۹۰
🔶️#قطره_تقویتی_بلفارول: ۳۸
🔷️#قطره_موبر_نیکا: ۳۶
🔶️#ریمل_تقویت_ابرو: ۵۵
🔷️#پماد_سوختگی: ۱۰۰
🔶️#پماد_اگزماوخشکی_حاد: ۴۵
🔷️#کرم_منافذ_نیکا: ۵۸
🔶️#قطره_نفیس: ۴۵
🔷️#پماد_مهزل_لاغری_زرین: ۹۵
🔶️#ماسک_زغال_فعال: ۶۵
🔷️#ماسک_خاک_زرد_رس: ۶۵
🔶️#ماسک_صورت_بهارین: ۵۵
🔷️#پماد_رفع_تیرگی_نیکا: ۶۰
🔶️#سرمه_اثمد: ۵۰
🔷️#سرمه_دان_برنجی: ۴۰
🔶#چاقی_صورت_سارینا: ۱۵۵
🔷#چاقی_بدن_پوریای_ولی: ۱۵۵
🔷️#ژل_کرم_خاویار: ۱۳۰
🔶️#ژل_طبیعی_عصاره_حنا: ۱۰۰
🔷️#ژل_آلوئه_ورا: ۴۰
🔷#ژل_آلوئه_ورا_بزرگ: ۷۵
🔶️#سرم_دورچشم_بهارین: ۹۰
🔷#قطره_گوش: ۹۹
🔶#قطره_سینوریت: ۹۹
🔷#ضدآفتاب_کودک: ۶۰
♦️♦️لیست محصولات آرایشی💄
🔶️#کرم_پودر_گیاهی_بهارین: ۱۰۰
🔷️#ریمل_گیاهی_زیس: ۱۰۵
🔶️#ریمل_هفت_مغز_بهارین: ۶۵
🔷️#ریمل_رنگی_بهارین: ۶۰
🔶️#خط_چشم_رنگی_بهارین: ۵۵
🔷️#خط_چشم_ماژیکی: ۶۵
🔶️#خط_چشم_مویی: ۶۵
🔷️#فیکساتور_ابرو_بهارین: ۶۰
🔶️ #صابون_لیفت_ابرو: ۳۰
🔷️#رژلب_رولی_بهارین: ۴۰
🔶️#رژلب_مدادی_بهارین: ۳۵
🔷️#رژلب_نیکا: ۴۰
🔶️#تینت_لب: ۴۰
🔷️#سرمه_مدادی_بهارین: ۴۵
🔶️#سرمه_مدادی_چوبی: ۲۰
🔷️#کانسیلر: ۵۰
🔶️#کانتور: ۵۰
♦️♦️لیست محصولات مراقبت مو👱♀️
🔶️#شامپو_سبغ: ۴۵
🔷️#شامپو_ختمی_سیدعطار: ۵۰
🔸#شامپو_چهل_گیاه_سیدعطار: ۵۰
🔹#شامپو_کندش_سیدعطار: ۵۰
🔸#شامپو_ویژه_سیدعطار: ۶۰
🔶️#شامپو_ضدریزش_بهارین: ۵۰
🔷️#شامپو_مولتی_ویتامین_بهارین:۵۰
🔶️#شامپو_کراتینه_مو: ۵۸
🔷️#ماسک_مو_کراتینه: ۴۵
🔶️#کرم_کراتینه_مو: ۳۵
🔷️#سرم_موی_دوفاز: ۷۵
🔶️#عطرمو: ۶۰
🔶️#لوسیون_گیاهی_تقویت_مو_ضد_ریزش_زرّین ۶۶ت
🔷️#شیر_مو: ۵۵
♦️♦️لیست محصولات بهداشتی و صابون ها💦💦
🔷️#شامپو_بدن_بهارین: ۵۰
🔶️#خمیردندان_بهارین: ۵۰
🔷️#خمیر_جرمگیر_دندان_کیمیا: ۳۰
🔶️#مام_رولی_نیکا: 60
🔷️#مام_اسپری_نیکا: ۴۰
🔶️#ژل_بهداشتی_بانوان: ۶۶
🔷️#پد_بهداشتی_مدیوم: ۷۰
🔶️#پد_بهداشتی_لارج: ۹۰
🔷️#پد_بهداشتی_ایکس_لارج: ۹۰
🔶️#پد_بهداشتی_دوایکس_لارج: ۹۵
🔷️#پد_بهداشتی_شبانه: ۹۵
🔶️#پد_بهداشتی_مازاد: ۶۵
🔷️#دستمال_توالت_پارچه_ای: ۶۰
🔶️#ژل_تاخیری_برنا: ۱۳۰
🔷️#ژل_ملذذ_ماریانا: ۱۳۰
🔶️#شیاف_لیابل: ۴۰
🔷️#صابون_مطهر۴گیاه_شغاری:۳۵
🔶️#صابون_نگین۷گیاه_شغاری: ۳۵
🔷️#صابون_مرطوب_کننده: ۳۰
🔶️#صابون_زردچوبه: ۳۰
🔷️#صابون_نمک_دریا: ۳۰
🔶️#صابون_اکسیر_جوانی: ۳۰
🔷️#صابون_سدر_و_حنا: ۳۰
🔶️#صابون_گل_محمدی: ۳۰
🔷️#صابون_گل_ختمی: ۳۰
🔶️#صابون_ضدلک: ۳۰
🔷️#صابون_ضدجوش: ۳۰
🔶️#صابون_آلوئه_ورا: ۳۰
🔷️#صابون_لیمو: ۳۰
🔶️#صابون_نارگیل: ۳۰
🔷️#صابون_زغال: ۳۰
🔶️#صابون_شیر_گوسفند: ۳۰
🔷️#صابون_شیر_الاغ: ۳۰
🔶️#صابون_شیرالاغ_بزرگ: ۴۰
🔷️#برس_چوبی_ارگانیک : ۱۲۵
🔶️#قطره_چشمی_حکیم_مرندی ۳۰
🔷️#روغن_اعجاز_ثامن : ۱۰۰
🔶️#پماد_بواسیر_زرین: ۶۰
🔷️#لیف_لوفا: ۸۰ تومن
🔶️#نوره(پت نیم کیلویی): ۴۰
🔷️#لوسیون_رفع_موهای_زائد: ۴۰
🔶#پد_لایه_بردار_صورت: ۴۰
🔷#روغن_ضددرد_معجزه: ۵۵
🔶#خمیردندان_کودک: ۴۰
🔷#پودر_بچه: ۸۰
🔶#پیله_ابریشم(۲۵ عددی): ۱۰۰
🔷#کیسه_حمام_جادویی_نانو:۳۰
♦️♦️نوشیدنی ها و خوراکی ☕️☕️
🔶#چای_کرک: ۱۳۰
🔷#چای_ماسالا_ساده: ۱۴۵
🔶#چای_ماسالا_شکلاتی: ۱۵۵
🔷#چای_ماسالا_نارگیلی: ۱۴۵
🔶#هات_چاکلت: ۱۰۵
🔷#کاپوچینو: ۱۰۵
🔶#کافی_میکس: ۱۰۵
🔷#کلوچه_بجستان_دیلانچی:۸۰
🔶روغن_زیتون: ۳۵۰
♦️♦️عطرها
🔶#عود_معجزه_صبح_سلامت:۱۰۰
🔷#عود_زندگی_صبح_سلامت:۷۰
🔶#عود_آرامش_صبح_سلامت:۷۰
🔷#عود_پاکسازی_صبح_سلامت:۱۰۰
🔶#عود_انرژیزا_صبح_سلامت:۱۰۰
کسانیکه امروز ثبت سفارش کنند با قیمت عمده حساب می کنیم ✅😍
پس عجله کنید
🏃🏃♂
این تخفیف تکرار نشدنی است ❌
تا ساعت ۱۲ امشب فرصت دارید ⏰
جهت ثبت سفارش من اینجام
@star56
.
این همه فروشگاه ما در زمبیل ایتا
با بیش از ۱۲۰ محصول
https://eitaa.com/zambil_app/app?startapp=tebzendegi
طب و زندگی|عباسی👩⚕
کسانیکه امروز ثبت سفارش کنند با قیمت عمده حساب می کنیم ✅😍 پس عجله کنید 🏃🏃♂ این تخفیف تکرار نشدن
دوستان عزیز فرصت ثبت سفارشات و استفاده از تخفیفات رو به پایان است ❌
از فردا به هیچ عنوان درخواست تخفیف نکنید 🚫
.
قسمت چهاردهم
همانگونه که در قسمت قبل این نوشتار متوجه شدید ، خواستگاری حاکم و بچه لوس و نُنُر و بی خاصیت شان از فرشته سادات در اثر یک حادثه ( که تعمدی و سهوی بودن آن مشخص نیست ) بخیر گذشت و پس از نیمه تمام موندن و کنسل شدن خواستگاری ، آخرشب به وقت خدا حافظی خانم دلاله ، نام و هویت آقاسید مهدی را نزد فرشته سادات لو داد .
و ایشان متوجه شد ، شاگرد حجره پدر ، فرزند یکی از بزرگترین تجار و اعیان شهر است و بخاطر نزدیک شدن به فرشته سادات در نقش شاگرد حجره ظاهر شده و به خاطر این پنهان کاری ، فرشته خانم به شدت عصبانی و دلخور شده و با یک برخورد تند از سید مهدی خواست ، خانه آنها را ترک و دیگر به آن خانه پا نگذارد .
سیدمهدی هم ناامید و مایوس راه خانه را در پیش گرفت و رفت .
چند روز از این ماجرا گذشت تا اینکه زن دلاله طبق عادت همیشگی به منزل حاج سید حسن رفت و با دوست قدیمی اش یعنی مادر سید مهدی وارد گپ و گفت های زنانه شد .
در خلال این گفتگوها ، زن دلاله به مادر سید مهدی گفت چرا آقا مهدی را زن نمیدهید ؟
همسرحاج سیدحسن گفت ، چندین بار به او پیشنهاد داده ایم ، ولی سید مهدی نپذیرفته و رغبتی به ازدواج نشان نداده است .
زن دلاله ماجرای شب خواستگاری حاکم از دختر حاجی سید جعفر را برای مادر سیدمهدی تعریف کرد و گفت : من در طول مراسم خواستگاری ، مهدی شما را زیر نظر داشتم و اینجور که دستگیرم شده ، این دختر و پسر همدیگر را دوست دارند ، شما در این باره تحقیق کنید !
مادر سیدمهدی از شنیدن این سخن شدیداً شگفت زده شد و در فکر فرو رفت و با خود گفت ، به گمانم علت افسردگی و غم و غصه هایی که هفته ها در چهره بچه ام هویدا شده ، مسئله عشق و دلباختگی او باشد .
لذا مادر از فرصت استفاده کرد و همان شب با سیدمهدی خلوت کرده و بدون اشاره مستقیم به اسرار درونی فرزندش گفت : الان دوران ازدواج توست و خودم یک دختر خوب برایت در نظر گرفته ام .
سید مهدی از جای خود برخواست و گفت ، هرگاه تصمیم به ازدواج گرفتم ، حتما شما را در جریان میگذارم .
این را گفت و به طرف درب خروجی اطاق حرکت کرد .
اما قبل خروج از اطاق ، مادر گفت ، به گمانم دختر حاجی سید جعفر طباطبایی همسر مناسبی برای تو خواهد بود .
سیدمهدی به محض شنیدن نام دختر حاجی سیدجعفر نفسش در سینه حبس شد ، و برگشت نگاه معناداری به مادر کرد و گفت تا فردا به شما اطلاع میدهم .
روز بعد ، سید مهدی تصمیم گرفت یک بار دیگر و برای همیشه با فرشته سادات صحبت کند و برای او علت مخفی نگهداشتن این راز را توضیح دهد .
لذا نزدیک غروب آفتاب به درب منزل حاجی سید جعفر رفته و دق الباب کرد .
پس از لحظاتی یکی از خدام منزل ، درب را گشود و سیدمهدی شاگرد حجره را دید .
سید به خادم منزل گفت به فرشته خانم بگویید چند لحظه تشریف بیاورند دم درب !
دقایقی طول کشید و فرشته سادات با همان وقار و سنگینی گذشته دم درب منزل حاضر شد به نحوی که دلخوری گذشته از چهره اش نمایان بود .
سید با دیدن چهره جدی و اخم آلود فرشته سادات ، اعتماد به نفس خود را از دست داد و با بیانی بریده بریده گفت : آمده ام در باره موضوعی برای شما توضیح بدهم .
اما ، دوباره فرشته خانم با ترش رویی با او برخورد کرد و گفت هیچ توضیح و توجیهی پذیرفتنی نیست ، لطفا از این به بعد درب منزل ما نیایید !
چون سید مهدی این فرصت را برای به دست آوردن دل فرشته خانم ، آخرین فرصت خود میدانست ، تمام انرژی را در خود متمرکز کرد و دوباره گفت ، اجازه بدهید برایتان توضیح بدهم .
بار دیگر فرشته سادات اجازه سخن گفتن به او نداد و گفت ، چرا شما خیال میکنید من هیچ درکی ندارم و هیچی نمیدانم ؟
فقط بروید و لطفا دیگر اینجا نیایید .
اینبار تمام امید سید مهدی ناامید شد ، و احساس کرد استخوان هایش زیر آوار آرزوهایش در حال خرد شدن است .
لذا با چهره ای مملو از یاس و نا امیدی و با صدایی لرزان ، برای همیشه از فرشته سادات خدا حافظی کرد و رفت .
سید مهدی پنج شش قدم که از دختر فاصله گرفته بود ، دوباره فرشته سادات گفت : آقامهدی
سید که دیگر تاب تحمل شنیدن هیچ جمله تحقیر کننده ای را نداشت ، با بی رغبتی برگشت و دختر را نگاه کرد .
فرشته سادات در آستانه درب ایستاده و با سر اشاره کرد که او جلوتر بیاید .
وقتی سید نزدیک دختر شد ، فرشته سادات دست خود را دراز کرد و مشت بسته اش را به سید مهدی نشان داد و گفت بگیر .
سید مهدی که نمیدانست داخل مشت فرشته سادات چیست ، دست خود را به فاصله کوتاه زیر مشت او باز کرد .
فرشته سادات چند ثانیه مشت خود را روی دست او بسته نگه داشت و منتظر بود سید مهدی سرش را بلند کند و او را نگاه کند .
https://eitaa.com/tebzendegi
👇👇👇