الله
رژ لب مایع ارگانیک بهارین(Liquid lipstick) 💋✨
خواص :
✔️ کاملا طبیعی
✔️فاقد سرب
✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب
✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب
✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب
✔️با قدرت خشک شدن بالا
✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب
✔️مناسب برای انواع پوست
✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین
✔️با بوی خوشبو و جذاب
✔️بدون ترک
✔️دوام بالا
مواد اولیه:
رنگ های طبیعی و معدنی
روغن نارگیل
روغن شی باتر
ویتامین E
و…
دوره و طریقه مصرف:
با یک بار امتحان چنان حس خوشایندی به لبهای شما میده که مطمئنا جزء لوازم آرایشی هایی میشه ک از خودتون جداش نمیکنید🤩😉
شرایط نگهداری:
در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود.
تاریخ انقضاء:
۶ ماه پس از بازشدن درب
قیمت ۶۵ تومان
سفارش
@star56
درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻
حضورتان سبز🌱
#رژ_لب_گیاهی
#رژ_مایع
#محصولات_آرایشی_بهداشتی_مراقبتی_بهارین
#آرایشی
#رژ_لب_مایع_بهارین
الله
تینت لب کاملا طبیعی بهارین 🌺
✔️رنگ ملایمی بر روی پوست لب ایجاد میکنه .
✔️رنگش پخش نمیشه .
✔️ روی لب ماندگاری بالا داره...
و بر خلاف رژ های مایع با ماندگاری بالا روی لب ⛔️تیکه تیکه نمیشه⛔️
✔️ بافت یکسانی روی لب ایجاد میکنه🌸
✔️به پوست لب جذب میشه و هم سطح با پوست لبه .👄
✔️آبرسانی فوق العاده روی لب
✔️یک مژده هم به گل بانو های عزیزمون
واسه وضو دیگه به مشکل نمی خورید🤩🤩
قیمت 65 تومان
سفارش
@star56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله
تینت لب و گونه بهارین(Lip Tint) 👄✨
خواص :
✔️ کاملا طبیعی
✔️فاقد سرب و چربی
✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب
✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب
✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب
✔️ضد آب بافت سبک
✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب
✔️مناسب برای انواع پوست
✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین
✔️رقیق
✔️دوام بالا حتی در آب و هوای گرم
✔️عدم بروز مشکل جهت وضو
مواد اولیه:
لسیتین
آب
رنگدانه های طبیعی
و…
دوره و طریقه مصرف:
یک انتخاب عالی برای فصل گرم تابستان🌞با یک بار استفاده بعید میدونم عاشقش نشی✨
شرایط نگهداری:
در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود.
تاریخ انقضاء:
۶ ماه پس از بازشدن درب
درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻
حضورتان سبز🌱
قیمت ۶۵ تومان
سفارش
@star56
#تینت_گیاهی
#محصولات_آرایشی_بهداشتی_مراقبتی_بهارین
#آرایشی
#تینت_لب_بهارین
الله
رژ لب مدادی سه کاره ارگانیک بهارین(pencil lipstick) 💋✨
خواص :
✔️ کاملا طبیعی
✔️فاقد سرب
✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب
✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب
✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب
✔️درمان ترک خوردگی لب
✔️جوان ساز پوست لب
✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب
✔️مناسب برای انواع پوست
✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین
✔️با بوی خوشبو و جذاب
✔️بدون ترک
✔️دوام بالا
مواد اولیه:
ویتامین E
روغن نارگیل
شی باتر
و…
دوره و طریقه مصرف:
با یک بار امتحان چنان حس خوشایندی به لبهای شما میده که مطمئنا جزء لوازم آرایشی هایی میشه ک از خودتون جداش نمیکنید🤩😉
شرایط نگهداری:
در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود.
تاریخ انقضاء:
۶ ماه پس از بازشدن درب
سفارش
@star56
درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻
حضورتان سبز🌱
قیمت ۵۵ تومان
#رژ_لب_گیاهی
#رژ_مدادی
#محصولات_آرایشی_بهداشتی_مراقبتی_بهارین
#آرایشی
#رژلب_مدادی_بهارین
خوب تعطیلات خوش گذشت 😊
به لطف برف و باران فردا هم که در اغلب شهرها تعطیلی اعلام شد 😍
پس بریم سراغ ادامه داستان
#خانه_عشق
خب ، در مورد ماجرای سید مهدی و دختر حاج سید جعفر رسیدیم به جایی که زمینه دیدار مجدد دو کبوتر عاشق مهیا شد .
حاج جعفر طبق پیغام دختر نازنینش ، پاکت های میوه را به دست سید مهدی داد و گفت اینها رو به منزل ما برسان .
سید مهدی جوری که حاجی متوجه نشود به آبدار خانه حجره رفته ، در آینه سر و صورت خود را برانداز کرد ، آبی به صورت زد و با شانه کوچکی که در جیب داشت ، موهای سر و صورت را مرتب کرده و به راه افتاد .
سید وقتی به درب حجره رسید ، نمیدانست به چپ بپیچد یا به راست !؟
تازه به یادش آمد از شدت هول و شوق ، فراموش کرده بود آدرس منزل را سوال کند .
لذا دوباره برگشت و آدرس منزل را از اوستا سوال کرد ؟
حاجی با لبخند معناداری آدرس را به شاگرد حجره داد و او را راهی کرد .
جوان دلباخته کماکان در مسیر راه ، با خود رویاپردازی کرده و امیدوار بود وقتی درب منزل را دق الباب میکند ، دختر حاجی برای گرفتن میوه ها مراجعه کند ، به همین واسطه در ذهن خود ، واژه ها و جملات زیبا و باکلاس را کنار هم میچید تا با گفتن آنها ، در چشم دختر جلوه کند .
اما متاسفانه هر چه به خانه حاجی نزدیکتر میشد ، تپش قلب آقاسیدمهدی شدیدتر و زانوانش سست تر میشد .
وقتی سید به مسافت صدمتری منزل حاجی رسیده بود ، خانم کهن سال و کمر خمیده ای جلو راه او را گرفت و گفت پسرم ، این دو پاکت را کمک من کن تا درب منزل من بیاور .
سید نیز از روی جوانمردی پاکت ها را گرفته و برای پیرزن تا درب منزل که در مجاور منزل حاج سید جعفر بود ، رسانده ، آنها را تحویل و خداحافظی کرد .
سپس درب منزل حاجی را در حالی دق الباب کرد که از استرس و اضطراب ، نزدیک بود قالب تهی کند .
از پشت در کسی با صدای نازک دخترانه گفت ، کیست !؟
سید با صدایی شبیه صدای سماوری که تازه به جوش آمده ، گفت منم ، شاگردتان !
لحظاتی بعد درب منزل گشوده شد و سیدمهدی ، صحنه ای دید که آرزو میکرد ایکاش هرگز از مادر متولد نشده و اینهمه لکنت بر زبانش نیفتاده بود .
دختر حاجی با چادری بنفش با گل های بوم صورتی و چشمان درشتی که در آن رعد و برق آسمان تداعی میکرد ، در مقابل او ظاهر شد .
نگاه سید به چهره درخشان دختر بیش از سه ثانیه طول نکشید که سر خود را پایین انداخت .
در این لحظه تمام واژه ها و کلماتی که تنظیم کرده بود ، ناگهان از ذهنش محو شد .
اما تمام انرژی خود را در کلامش متمرکز نموده تا یک سلام نصفه نیمه کرده و سپس خود را پشت درب پنهان کرد .
او دست ها را دراز کرد و پاکت های میوه را به دختر خانم داده و بلافاصله خدا حافظی و به سمت حجره راهی شد .
دختر حاجی هم پاسخ خداحافظی او را داده و درب منزل را بست .
سید مهدی بیش از ده قدم دور نشده بود که صدای باز شدن دوباره درب منزل به گوشش خورد .
او برگشت و دختر حاجی را دید که با سر اشاره میکند که برگردد .
سید با خیزهای بلند به طرف دختر حاجی رفت و از سر هول و گیجی دوباره سلام کرد .
دختر حاجی که دقیقا معنا و مفهوم اینهمه آشفتگی را در وجود شاگرد حس میکرد ، به آستانه درب منزل برگشت تا مهدی در مقابلش قرار بگیرد .
آقاسیدتاجرزاده ، همچون نوکرها در مقابل دختر حاجی ایستاد و دو دست خود را به علامت تواضع روی هم گذارده و گفت بفرمایید خانم !؟
دختر حاجی گفت میتونم اسم شما را بدانم !؟
شاگرد گفت ، من مهدی هستم ، سیدمهدی
دخترخانم گفت ، موفق باشید ، لطفا وقتی برگشتید حجره به بابای من بگوئید ما میوه خواسته بودیم ، چرا بادمجان و گوجه فرستاده اند !؟
سید مهدی با شنیدن این حرف برای لحظاتی زبانش بند آمد و سعی میکرد معنای حرف دختر حاجی را مزمزه کند ، چون میدانست داخل مرسوله پدر چند نوع میوه تازه تابستانی بوده ، تا اینکه پاکت ها را از دست دختر خانم گرفت و درون آنها را نگاه کرد و دید چیزی جز بادمجان و گوجه داخل آنها نیست .
سید بیچاره برای لحظاتی فکرکرد و ناگهان متوجه شد پاکت های میوه حاجی را اشتباهاً به پیرزن همسایه داده و پاکت های او را به دختر حاجی تحویل داده بود !!!
اینجا بود که سید دلش میخواست زمین دهان باز کند و او را ببلعد .
چهره سید در این لحظه همچون قماربازهایی که تمام زندگی خود را باخته اند ، کبود شده بود .
اما گریزی نبود ، سوتی خود را برای دختر حاجی شرح داد و ماوقع را برای او تعریف کرده و بلافاصله به سمت خانه پیرزن حرکت کرد تا پاکت ها را پس بگیرد .
ادامه 👇👇👇
اما دختر حاجی بلافاصله از کار او ممانعت کرد و گفت چند لحظه همینجا بمانید تا برگردم .
دختر درب منزل را بسته و داخل منزل رفته و دقایقی بعد با مقداری پول برگشت .
به مهدی گفت لطفا با این پول از بقالی سرکوچه مقداری میوه بخرید و بیاورید ، درضمن مطمئن باشید اگر بابا از این قضیه مطلع شوند نه تنها ناراحت نخواهند شد ، بلکه بسیار هم خوشحال میشوند .
#خانه_عشق
سید میوه های خریداری شده را مجددا درب منزل آورد و پس از دق الباب ، درب منزل گشوده و دختر حاجی با یک سینی کوچک بلورکه حاوی لیوان شربت آبلیموی خنک بود ، جلو سید نگه داشته و گفت هوا گرم است ، بفرمایید .
سید با دستان لرزان شربت را سرکشید و سینی و لیوان را برگرداند و پس از خداحافظی با سرعت محل حادثه را ترک کرد !!!
------------------------
اکنون بشنوید از وضعیت دختر حاج سید جعفر :
پیدا شدن ناگهانی جوان خوش سر و صورت و خوش اندام و مودب و برازنده ای در محیط کسب و کار و زندگی حاج سید جعفر، بنام آقا سید مهدی فکر فرشته خانم دختر حاجی جعفر را به خود مشغول کرده بود .
او میدانست که نباید به فکر احساسات و دلباختگی باشد .
چون او یک تاجر زاده بزرگ و معتبر بازار بود و بخاطر ظاهر جذاب و زیبا ، خواستگاران بسیار از طبقات اعیان و اشراف و خانواده های نامدار شهر داشت .
و از سوی دیگر شاگردشان علیرغم چهره و اندام زیبا ، ( به خیال او ) از طبقات پایین و ضعیف بود .
پس رابطه عشق و عاشقی از نظر فرشته خانم ، موضوعیت نداشت .
ولی در عین حال ، معادلات چند مجهولی فراوانی در ذهن او ایجاد شده بود .
فرشته خانم با خود فکر میکرد ، حضور این شخص تحت عنوان کارگر در حجره پدرش ، پس از آن ملاقات تصادفی اولیه و نگاههای معنا دار شاگرد تازه وارد ، نمیتواند بی ارتباط با اشتغال بکار او در حجره پدرش باشد .
دیگر اینکه یک کارگر دون پایه چرا باید زبان انگلیسی را به این زیبایی مکالمه کند !؟
پدر این شخص کیست و شغل او چیست ؟
رابطه و سوابق او با پدرش چه بوده که با این سرعت و ناگهانی به استخدام حجره درآورده ؟!
خلاصه ، هرچند فرشته خانم برای پرس و جو در باره این جوان از پدرش حیا و مانع داشت ، اما سوالات گوناگون و شبهه ناک ، فرشته را بر آن داشت ، به هر طریق ممکن ته و توی قضایا را برای خود روشن کند !
اما از بخت بد آقاسید مهدی مظلوم ، قبل از آنکه فرشته خانم برای پاسخ سوالات خود تحقیق کند ، برای او خواستگاری از یک خانواده بزرگ کشوری و از درباره پادشاهی پیدا شد !!!
اکنون سید مهدی با یک رقیب خطرناک مواجه شده که نمیداند چه اتفاقات شگفت انگیزی در پیش دارد !!!
ادامه دارد ...
#خانه_عشق