eitaa logo
طب و زندگی|عباسی👩‍⚕
1.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
761 ویدیو
21 فایل
عباسی هستم مشاور طب سنتی👩‍⚕️ اینجا برای داشتن زندگی شاد و سلامت🥰 آموزش می بینیم و با بیماری‌ها و درمان اونها آشنا میشیم💚 پاسخگوی شما @star56👩‍💻 کانال فروشگاهی ما https://eitaa.com/Hilthmorning
مشاهده در ایتا
دانلود
الله رژ لب مایع ارگانیک بهارین(Liquid lipstick) 💋✨ خواص : ✔️ کاملا طبیعی ✔️فاقد سرب ✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب ✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب ✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب ✔️با قدرت خشک شدن بالا ✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب ✔️مناسب برای انواع پوست ✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین ✔️با بوی خوشبو و جذاب ✔️بدون ترک ✔️دوام بالا مواد اولیه: رنگ های طبیعی و معدنی روغن نارگیل روغن شی باتر ویتامین E و… دوره و طریقه مصرف: با یک بار امتحان چنان حس خوشایندی به لبهای شما میده که مطمئنا جزء لوازم آرایشی هایی میشه ک از خودتون جداش نمیکنید🤩😉 شرایط نگهداری: در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود. تاریخ انقضاء: ۶ ماه پس از بازشدن درب قیمت ۶۵ تومان سفارش @star56 درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻 حضورتان سبز🌱
الله تینت لب کاملا طبیعی بهارین 🌺 ✔️رنگ ملایمی بر روی پوست لب ایجاد میکنه . ✔️رنگش پخش نمیشه . ✔️ روی لب ماندگاری بالا داره... و بر خلاف رژ های مایع با ماندگاری بالا روی لب ⛔️تیکه تیکه نمیشه⛔️ ✔️ بافت یکسانی روی لب ایجاد میکنه🌸 ✔️به پوست لب جذب میشه و هم سطح با پوست لبه .👄 ✔️آبرسانی فوق العاده روی لب ✔️یک مژده هم به گل بانو های عزیزمون واسه وضو دیگه به مشکل نمی خورید🤩🤩 قیمت 65 تومان سفارش @star56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله تینت لب و گونه بهارین(Lip Tint) 👄✨ خواص : ✔️ کاملا طبیعی ✔️فاقد سرب و چربی ✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب ✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب ✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب ✔️ضد آب بافت سبک ✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب ✔️مناسب برای انواع پوست ✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین ✔️رقیق ✔️دوام بالا حتی در آب و هوای گرم ✔️عدم بروز مشکل جهت وضو مواد اولیه: لسیتین آب رنگدانه های طبیعی و… دوره و طریقه مصرف: یک انتخاب عالی برای فصل گرم تابستان🌞با یک بار استفاده بعید میدونم عاشقش نشی✨ شرایط نگهداری: در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود. تاریخ انقضاء: ۶ ماه پس از بازشدن درب درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻 حضورتان سبز🌱 قیمت ۶۵ تومان سفارش @star56
الله رژ لب مدادی سه کاره ارگانیک بهارین(pencil lipstick) 💋✨ خواص : ✔️ کاملا طبیعی ✔️فاقد سرب ✔️ایجاد جلوه ای طبیعی و زیبا روی لب ✔️بدون چسبندگی و پخش رنگ دورلب ✔️رطوبت رسان و آبرسان پوست لب ✔️درمان ترک خوردگی لب ✔️جوان ساز پوست لب ✔️حاوی ترکیبات تغذیه کننده لب ✔️مناسب برای انواع پوست ✔️قابل استفاده برای خانم های باردار و کوچولوهای نازنین ✔️با بوی خوشبو و جذاب ✔️بدون ترک ✔️دوام بالا مواد اولیه: ویتامین E روغن نارگیل شی باتر و… دوره و طریقه مصرف: با یک بار امتحان چنان حس خوشایندی به لبهای شما میده که مطمئنا جزء لوازم آرایشی هایی میشه ک از خودتون جداش نمیکنید🤩😉 شرایط نگهداری: در دمای محیط و دور از نور مستقیم خورشید نگهداری شود. تاریخ انقضاء: ۶ ماه پس از بازشدن درب سفارش @star56 درخدمتتون هستیم🌸🙏🏻 حضورتان سبز🌱 قیمت ۵۵ تومان
خوب تعطیلات خوش گذشت 😊 به لطف برف و باران فردا هم که در اغلب شهرها تعطیلی اعلام شد 😍 پس بریم سراغ ادامه داستان
خب ، در مورد ماجرای سید مهدی و دختر حاج سید جعفر رسیدیم به جایی که زمینه دیدار مجدد دو کبوتر عاشق مهیا شد . حاج جعفر طبق پیغام دختر نازنینش ، پاکت های میوه را به دست سید مهدی داد و گفت اینها رو به منزل ما برسان . سید مهدی جوری که حاجی متوجه نشود به آبدار خانه حجره رفته ، در آینه سر و صورت خود را برانداز کرد ، آبی به صورت زد و با شانه کوچکی که در جیب داشت ، موهای سر و صورت را مرتب کرده و به راه افتاد . سید وقتی به درب حجره رسید ، نمیدانست به چپ بپیچد یا به راست !؟ تازه به یادش آمد از شدت هول و شوق ، فراموش کرده بود آدرس منزل را سوال کند . لذا دوباره برگشت و آدرس منزل را از اوستا سوال کرد ؟ حاجی با لبخند معناداری آدرس را به شاگرد حجره داد و او را راهی کرد . جوان دلباخته کماکان در مسیر راه ، با خود رویاپردازی کرده و امیدوار بود وقتی درب منزل را دق الباب میکند ، دختر حاجی برای گرفتن میوه ها مراجعه کند ، به همین واسطه در ذهن خود ، واژه ها و جملات زیبا و باکلاس را کنار هم میچید تا با گفتن آنها ، در چشم دختر جلوه کند . اما متاسفانه هر چه به خانه حاجی نزدیکتر میشد ، تپش قلب آقاسیدمهدی شدیدتر و زانوانش سست تر میشد . وقتی سید به مسافت صدمتری منزل حاجی رسیده بود ، خانم کهن سال و کمر خمیده ای جلو راه او را گرفت و گفت پسرم ، این دو پاکت را کمک من کن تا درب منزل من بیاور . سید نیز از روی جوانمردی پاکت ها را گرفته و برای پیرزن تا درب منزل که در مجاور منزل حاج سید جعفر بود ، رسانده ، آنها را تحویل و خداحافظی کرد . سپس درب منزل حاجی را در حالی دق الباب کرد که از استرس و اضطراب ، نزدیک بود قالب تهی کند . از پشت در کسی با صدای نازک دخترانه گفت ، کیست !؟ سید با صدایی شبیه صدای سماوری که تازه به جوش آمده ، گفت منم ، شاگردتان ! لحظاتی بعد درب منزل گشوده شد و سیدمهدی ، صحنه ای دید که آرزو میکرد ایکاش هرگز از مادر متولد نشده و اینهمه لکنت بر زبانش نیفتاده بود . دختر حاجی با چادری بنفش با گل های بوم صورتی و چشمان درشتی که در آن رعد و برق آسمان تداعی میکرد ، در مقابل او ظاهر شد . نگاه سید به چهره درخشان دختر بیش از سه ثانیه طول نکشید که سر خود را پایین انداخت . در این لحظه تمام واژه ها و کلماتی که تنظیم کرده بود ، ناگهان از ذهنش محو شد . اما تمام انرژی خود را در کلامش متمرکز نموده تا یک سلام نصفه نیمه کرده و سپس خود را پشت درب پنهان کرد . او دست ها را دراز کرد و پاکت های میوه را به دختر خانم داده و بلافاصله خدا حافظی و به سمت حجره راهی شد . دختر حاجی هم پاسخ خداحافظی او را داده و درب منزل را بست . سید مهدی بیش از ده قدم دور نشده بود که صدای باز شدن دوباره درب منزل به گوشش خورد . او برگشت و دختر حاجی را دید که با سر اشاره میکند که برگردد . سید با خیزهای بلند به طرف دختر حاجی رفت و از سر هول و گیجی دوباره سلام کرد . دختر حاجی که دقیقا معنا و مفهوم اینهمه آشفتگی را در وجود شاگرد حس میکرد ، به آستانه درب منزل برگشت تا مهدی در مقابلش قرار بگیرد . آقاسیدتاجرزاده ، همچون نوکرها در مقابل دختر حاجی ایستاد و دو دست خود را به علامت تواضع روی هم گذارده و گفت بفرمایید خانم !؟ دختر حاجی گفت میتونم اسم شما را بدانم !؟ شاگرد گفت ، من مهدی هستم ، سیدمهدی دخترخانم گفت ، موفق باشید ، لطفا وقتی برگشتید حجره به بابای من بگوئید ما میوه خواسته بودیم ، چرا بادمجان و گوجه فرستاده اند !؟ سید مهدی با شنیدن این حرف برای لحظاتی زبانش بند آمد و سعی میکرد معنای حرف دختر حاجی را مزمزه کند ، چون میدانست داخل مرسوله پدر چند نوع میوه تازه تابستانی بوده ، تا اینکه پاکت ها را از دست دختر خانم گرفت و درون آنها را نگاه کرد و دید چیزی جز بادمجان و گوجه داخل آنها نیست . سید بیچاره برای لحظاتی فکرکرد و ناگهان متوجه شد پاکت های میوه حاجی را اشتباهاً به پیرزن همسایه داده و پاکت های او را به دختر حاجی تحویل داده بود !!! اینجا بود که سید دلش میخواست زمین دهان باز کند و او را ببلعد . چهره سید در این لحظه همچون قماربازهایی که تمام زندگی خود را باخته اند ، کبود شده بود . اما گریزی نبود ، سوتی خود را برای دختر حاجی شرح داد و ماوقع را برای او تعریف کرده و بلافاصله به سمت خانه پیرزن حرکت کرد تا پاکت ها را پس بگیرد . ادامه 👇👇👇 اما دختر حاجی بلافاصله از کار او ممانعت کرد و گفت چند لحظه همینجا بمانید تا برگردم . دختر درب منزل را بسته و داخل منزل رفته و دقایقی بعد با مقداری پول برگشت . به مهدی گفت لطفا با این پول از بقالی سرکوچه مقداری میوه بخرید و بیاورید ، درضمن مطمئن باشید اگر بابا از این قضیه مطلع شوند نه تنها ناراحت نخواهند شد ، بلکه بسیار هم خوشحال میشوند .
سید میوه های خریداری شده را مجددا درب منزل آورد و پس از دق الباب ، درب منزل گشوده و دختر حاجی با یک سینی کوچک بلورکه حاوی لیوان شربت آبلیموی خنک بود ، جلو سید نگه داشته و گفت هوا گرم است ، بفرمایید . سید با دستان لرزان شربت را سرکشید و سینی و لیوان را برگرداند و پس از خداحافظی با سرعت محل حادثه را ترک کرد !!! ------------------------ اکنون بشنوید از وضعیت دختر حاج سید جعفر : پیدا شدن ناگهانی جوان خوش سر و صورت و خوش اندام و مودب و برازنده ای در محیط کسب و کار و زندگی حاج سید جعفر، بنام آقا سید مهدی فکر فرشته خانم دختر حاجی جعفر را به خود مشغول کرده بود . او میدانست که نباید به فکر احساسات و دلباختگی باشد . چون او یک تاجر زاده بزرگ و معتبر بازار بود و بخاطر ظاهر جذاب و زیبا ، خواستگاران بسیار از طبقات اعیان و اشراف و خانواده های نامدار شهر داشت . و از سوی دیگر شاگردشان علیرغم چهره و اندام زیبا ، ( به خیال او ) از طبقات پایین و ضعیف بود . پس رابطه عشق و عاشقی از نظر فرشته خانم ، موضوعیت نداشت . ولی در عین حال ، معادلات چند مجهولی فراوانی در ذهن او ایجاد شده بود . فرشته خانم با خود فکر میکرد ، حضور این شخص تحت عنوان کارگر در حجره پدرش ، پس از آن ملاقات تصادفی اولیه و نگاههای معنا دار شاگرد تازه وارد ، نمیتواند بی ارتباط با اشتغال بکار او در حجره پدرش باشد . دیگر اینکه یک کارگر دون پایه چرا باید زبان انگلیسی را به این زیبایی مکالمه کند !؟ پدر این شخص کیست و شغل او چیست ؟ رابطه و سوابق او با پدرش چه بوده که با این سرعت و ناگهانی به استخدام حجره درآورده ؟! خلاصه ، هرچند فرشته خانم برای پرس و جو در باره این جوان از پدرش حیا و مانع داشت ، اما سوالات گوناگون و شبهه ناک ، فرشته را بر آن داشت ، به هر طریق ممکن ته و توی قضایا را برای خود روشن کند ! اما از بخت بد آقاسید مهدی مظلوم ، قبل از آنکه فرشته خانم برای پاسخ سوالات خود تحقیق کند ، برای او خواستگاری از یک خانواده بزرگ کشوری و از درباره پادشاهی پیدا شد !!! اکنون سید مهدی با یک رقیب خطرناک مواجه شده که نمیداند چه اتفاقات شگفت انگیزی در پیش دارد !!! ادامه دارد ...