eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 425 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ این چه مشهد آوردنیه؟! میخواستین اصلاً نیارین!... مگه با سه روز هم مشهد میشه؟! به هر حال با امام رضا وداع کردیم و ماشین راه افتاد. باید با مابقی پولی که برای کاروان مانده بود تا رسیدن به لشکر سر میکردیم. شب به یکی از شهرهای سرسبز شمال رسیدیم. در پارک جنگلی که رودخانه زیبایی هم وسط آن در جریان بود برای شام پیاده شدیم؛ اول اذان و نماز و بعد گرم کردن تن ماهی برای شام. از وقتی دستور بازگشت صادر شده بود، کسانی که جریان خواب من و آن پانزده روز را می دانستند یک جورهایی به من نگاه میکردند. وقتی داشتم نماز میخواندم آقا قلی هم از من عکس میگرفت. مرتب دوروبر من میچرخید و فیلمش را هدر میداد! آنجا هم طبیعت باصفا بود هم حال و روز بچه ها. غذا گرچه کم بود ولی خیلی چسبید. زیر نور چراغ قوه کمی آن دوروبر گشتیم و راه افتادیم اما مه چنان پایین آمده بود که ماشینها آرام حرکت میکردند. کار به جایی رسید که راننده ها گفتند با این وضع نمیتوانند رانندگی کنند. قرار شد در شهر کوچکی سر راه بمانیم. آنجا پر از درختان پرتقال، نارنگی و لیمو بود. برای ما که در منطقه سردسیر بزرگ شده بودیم منظره درختان پرتقال کنار خیابان جالب و تماشایی بود؛ کیف میکردیم از آن همه زیبایی. رفته رفته مردم دور ما را گرفتند و فهمیدند بچه تبریز و نیروی لشکر عاشوراییم. آنقدر به ما لطف و محبت کردند که خجالت می کشیدیم به مغازه هاشان برویم و چیزی بخواهیم چون اصلاً از ما پول نمی گرفتند. آن شب مهمان مهربانی آن مردم بودیم و بدون اینکه یک ریال خرج کنیم صبحانه خوردیم و راه افتادیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 426 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حدود ظهر به تهران رسیدیم و ماشینها جلوی چلوکبابی ایستادند. گفتند: «هر نفر فقط یک کوبیده با یک نوشابه میخوره. بیشتر نخورین چون پول نداریم!» با این حساب ناهار هر نفر هفتاد تومان میشد و پولمان کفاف میکرد اما گوش کسی بدهکار این حرفها نبود. هر کس هر چه دلش میخواست، سفارش میداد. چاره ای نبود، آقا قلی گفت: «عیب نداره! من از بچه هایی که پول دارند میگیرم و اینجا حساب میکنیم. به لشکر که رسیدیم پول بچه ها را پس میدهیم.» ما هم نشستیم سر غذایمان. همان وقت متوجه بنز مدل بالایی شدم که ایستاد و یک نفر با کت و شلوار سفید و کراوات قرمز وارد چلوکبابی شد. من کنار آقا جلال سر میزی نشسته بودم که به در نزدیکتر بود. نمیدانم چرا آن مرد هم یک راست سراغ من آمد. ـ آقا! ـ بله! ـ مسئول شما کیه؟! ـ امری داشتید؟ ـ کاری دارم! نمیخواستم اول آقا جلال را معرفی کنم. میخواستم ببینم با ما چه کار دارد. گفتم: «بفرمایید!» ـ میخوام پول غذای شما رو حساب کنم! این را که گفت جا خوردم. به آقا جلال اشاره کردم این برادر مسئول ما هستند. آقا جلال گفت: «متشکرم ولی ما خودمان پول داریم و حساب میکنیم.» ـ من نمیگم شما پول دارید یا ندارید. اجازه میخوام پول غذای شما رو بدم. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
جان و روح دلهایی تو.mp3
4.25M
#به_وقت_مداحی 🎙 جان و روح دلهایی تو 🎤 حاج سید مجید بنی فاطمه @telaavat
حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام: والله اِن قَطعتموا یَمینی انی احامی ابداً عَن دینی بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۶۱ ◼️ ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان و یاران ایشان تسلیت باد 🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 427 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا جلال نمیخواست قبول کند اما آن مرد با خواهش و اصرار به ما قبولاند پول غذایمان را بپردازد، میگفت بچهها هر چه میخواهند بفرمایند. دوباره به بچه ها گفتیم: «هر کس هر چه میخواهد بخورد!» وقت خداحافظی همان مرد باسخاوت گفت: «اینطور که میبینم شما دارید طرفای اهواز میرید. تا اهواز هر خرجی دارید به عهدۀ من!» ـ ممنون! سر ناهار حسابی زحمت دادیم! ـ نه! شما خرجتان تا اهواز هر چقدر میشود از این کیف بردارید! خیلی خواهش کرد، دست آخر چند اسکناس هزار تومانی برداشتیم. او میخواست بیشتر برداریم اما گفتیم همین کافی است. خداحافظی کردیم و او رفت. در تعجب بودیم. زمانی که پولمان ته کشیده و همه گرسنه بودیم، سر رسیدن مردی با آن شرایط و آن اخلاق و خوش خدمتی تعجب آور بود! وقتی به لشکر رسیدیم. ماشینهای دیگر هم رسیده بودند. آنها به بچه های ما پُز ماندن در کاخ کنار دریا و مهمان نوازی اهالی آن شهر شمالی را دادند. ما هم قصه همان مردی را که خدا فرستاده بود تا اینطور به ما خدمت کند، گفتیم. برای همه، مهمان نوازی خانواده شهدا و مردم عادی تر بود تا برخورد غیرمنتظره کسی که اصلاً از سر و رویش نمیشد حدس زد به فکر رزمنده ها باشد. لشکر با یک هفته پیش قابل مقایسه نبود. روزی که به مشهد رفتیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 428 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه جا آرام بود اما حالا هر کس که میرسید میشنید: «عجله کنید!» ما تا از ماشین پیاده شدیم کمی با دوستانمان کل کل کردیم و بعد دویدیم تا لباس هایمان را بپوشیم و آماده شویم. هیچکس تا آن لحظه به طور قطع نمی دانست عملیات انجام خواهد شد یا نه؟ تا ظهر اسلحه هامان را هم تحویل گرفتیم و همه بچه های گردان امام حسین جمع شدند. حالا دیگر زمزمه عملیات بلند بود و قرار بود به زودی به منطقه برویم. آن روز سیزده روز از خواب امیر میگذشت. با خودم میگفتم: «آیا دو روز دیگر واقعاً میرم پیش امیر!؟» عصر سوار اتوبوسها شدیم و به اروندکنار رفتیم؛ همان منطقه عملیاتی والفجر 8 و همان روستایی که با امیر و بچه های گردان ابوالفضل قبل از والفجر 8 آنجا مانده بودیم. شب قرار بود همانجا بمانیم. آن شب چه خاطره ها که برای من زنده نشد... حال عجیبی داشتم و بچه ها هم چیزهایی میدیدند. توپخانه عراق منطقه را میزد. نزدیک صبح آتش شدیدتر هم شد. صبح قرار شد با مینی بوس کنار اروندرود برویم. ماجرا داشت شروع میشد؛ هیچکس حاضر نبود در ماشین کنار من بنشیند! باب مزاح باز شده بود. ـ نگاه کن! حالا به خاطر سید هم که شده این توپ میافته رو ماشین ما! اینها را می شنیدم و می خندیدیم. من هم جواب میدادم: «باباجون! حالا دو روز مونده که پونزده روز تکمیل بشه! شما از حالا دارین منو میفرستین اون ور!» اینها را میگفتم اما خودم هم داشتم باور میکردم که اتفاقی دارد میافتد. گلوله های توپ این طرف و آن طرف مینی بوس منفجر میشدند اما ما به سلامت رسیدیم. ...ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهره‌ی تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم، چه غم؟ جزای سوختگان در غمت دوچندان است 🏴 عاشورای حسینی تسلیت باد 🏴 @telaavat
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون» آنها که ستم کردند به زودی می‌دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227) 🏴《آجرک الله یا بقیت الله》🏴 ◾️عرض تسلیت عاشورای حسینی و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان و یاران با وفایشان به پیشگاه امام عصرعجل الله تسلیت باد. 🏴 @telaavat
💠 ان شاءالله آخرین وصیت امام حسین علیه السلام و امام زین العابدین علیه السلام رو همیشه مد نظر داشته باشیم... 🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 429 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تحرک اطراف اروندرود دیدنی بود. با قایق ها به آن سوی اروند منتقل و در سنگرها مستقر شدیم. آنجا از دست پشه ها امان نداشتیم. پمادهای ضد گزیدگی داده شده بود که افاقه نمیکرد. هر جای بدنمان را که از لباس بیرون بود با پماد میپوشاندیم شاید پشه ها نزدیک نشوند. قرار بود تا شب همانجا بخوابیم. علاوه بر دسته یک که دسته ما بود، بچه های دسته دو و سه هم بودند، علی تیربارچی، رسول آفتابی، «هاشم تاری» و عده ای دیگر را هم دیدیم. عصر خبر ناگواری رسید. «محمد سبزی» جانشین گردان امام حسین، «سید محمد وطنی»، «میرحیدر پایدار» و یکی دو نفر دیگر شهید شده بودند. خبر شهادت آنها همه را ناراحت کرد، حتی بعضی از بچه ها میگفتند: «دیگه عملیات انجام نمیشه!» همان جناحی که در والفجر 8 در دست دشمن مانده بود محل مورد نظر برای عملیات «یا مهدی» بود. عراق میخواست آن منطقه را خشک کند و ما میخواستیم زودتر از او وارد عمل شویم. لشکرهای جناحین ما جلو رفته بودند و در منطقه ای حدود سه کیلومتر در وسط نیروهای ما، دشمن باقیمانده و خاکریزی زده بود که نیروهای زیادی آنجا مستقر بودند. کنار کارخانه نمک «سهراه مرگ» قرار داشت، جایی که همیشه زیر دید و آتش شدید دشمن بود. سه راه مرگ از یک طرف به منطقه لشکر 25 کربلا میرفت، از یک طرف به محور لشکر ما. روی اروند دو پل زده بودند. یکی در منطقه لشکرهای عاشورا و 25 کربلا و یکی در منطقۀ لشکر امام رضا. ما از کنار همین پلها با قایق عبور کردیم و به آن سوی اروند رفتیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 430 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ موقعیت ما در منطقه بدتر از موقعیت عراق بود. چون پشت سر ما آب بود و روبه رویمان تا جایی که خط عراق شروع میشد حدود نیم متر آب نمک سطح زمین را پوشانده بود. سازماندهی انجام شد. اتفاقاً رحیم غفاری را به عنوان تیربارچی به ما دادند. سابقه شلوغکاری های او در ذهنم بود. یکی از برادرها گفت: «اونو تیربارچی ندین! نمیشه روش حساب کرد!» آن روز و در آن شرایط قرار شد هدایت دسته به عهدۀ من باشد. قلباً مایل نبودم مسئولیت قبول کنم ولی شرایط خاصی بود و پذیرفتم. آن شب، شب چهاردهم خواب من بود. حال عجیبی داشتم و فکر میکردم روز پانزدهم چه خواهد شد؟! به نیروها نگاه میکردم؛ دسته ما دسته خوبی بود. رحیم باغبان معاون دسته بود. یکی از آر.پی.جی زن هامان برادر صادقی بود و پورناجی هم کمک او بود. کریمی تک تیرانداز بود. دو پسرعمو هم بودند که اهل سراب بودند و بچه های مؤمن و جدی ای بودند، اسم یکیشان که طلبه هم بود «حجت» بود. یک نفر از بچه های بندر شرفخانه به نام «حسین» را هم به دسته ما دادند. در سایر دسته ها هم چهره های شاخصی بودند؛ «سید محمد وطنی خطیبی» که مسئول دسته بود ولی توانایی رهبری یک گردان را هم داشت و خیلی زود شهید شد، آقا قلی یوسفی پور و... قرار شد شب بمانیم و روز بعد حرکت کنیم؛ یعنی روز پانزدهم! صبح روز پانزدهم حرکت کردیم و ظهر به خط رسیدیم. خط جاده ای بود که کنار آن کانال زده بودند و حدود یک کیلومتر در محور 25 کربلا و محور ما کشیده شده بود. ..ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز ‌چهارشنبه 18 شهریورماه 1398 🌞 اذان صبح: 05:15 ☀️ طلوع آفتاب: 06:42 🌝 اذان ظهر: 13:02 🌑 غروب آفتاب: 19:21 🌖 اذان مغرب: 19:38 🌓 نیمه شب شرعی00:19 🏴 @telaavat
💠امام صادق علیه السّلام 🔺من أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ. 🔰کسى که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین (علیه السّلام) و شوق زیارتش را در دل او مى اندازد. 📙بحار الأنوار،ج ۹۸، ص 76 🏴 @telaavat
⏪سوره مائده آيه 71 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️وَحَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ ‏ ترجمه 🔻 ⤵️(یهودیان چون خود را برتر از مردم و اولیاى خدا مى‏ پنداشتند) گمان كردند كیفر و آزمایشى (برایشان) نخواهد بود، پس (از دیدن حقایق) كور و (از شنیدن حقایق) كر شدند. 🚩 سپس خداوند (لطف خویش را بر آنان باز گرداند و) توبه‏ شان را پذیرفت. دگر بار بسیارى از آنان (از دیدن و شنیدن آیات الهى) كور و كر شدند و خداوند به آنچه مى‏ كنند، بیناست. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ نکته ها ⤵️«فتنة» در آیه، یا به معناى آزمون و یا به معناى عذاب است. 🌼بنى ‏اسرائیل مى ‏پنداشتند آزمایش‏ها یا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران حضرت موسى‏ علیه السلام بوده و شامل آنان نمى‏ شود. 🌸از این رو سرگرم زندگى مادّى، رفاه‏ طلبى و بى‏ تفاوتى نسبت به آیات الهى شدند. 🌼امام صادق ‏علیه السلام درباره‏ى «وحسبوا ان لا تكون فتنة» فرمود: مقصود زمانى است كه پیامبر در بین آنان نبود، «فعموا و صمّوا» زمانى است كه پیامبر از دنیا رفت، 🌸 «ثمّ تاب اللّه» زمانى است كه امیرالمؤمنین ‏علیه السلام به خلافت رسید و «ثمّ عموا و صمّوا» تا روز قیامت است. ┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅ پيام ها ⚡📬 1-🎋 آزمایش الهى عمومى است، هرگز از فتنه ‏ها غافل نشویم. «حسبوا ألاّتكون فتنة» 2-🌿 عقائد نباید بر اساس حدس و گمان باشد. «حَسبوا...» 3- 🎋براى مدّتى در خط مستقیم بودن مهم نیست، مهم حسن عاقبت است. «ثمّ تاب اللَّه علیهم ثمّ عموا وصمّوا» «ثُمّ عموا» نشان آن‏است كه بنى ‏اسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحیح بودند، ولى دوباره منحرف شدند. 4-🌿 غرور و خودبرتربینى و گمان و وهم، انسان را كور و كر و از شناخت صحیح، محروم مى‏سازد. «و حسبوا... فعموا و صمّوا» 5 -🎋 كسى توقّع نداشته باشد كه بى‏امتحان، به جایى برسد. «حسبوا ألا تكون فتنة» 6-🌿 لطف الهى تا حدّى است كه حتّى بدون عذرخواهى انسان، به سوى او سرازیر مى ‏شود. «فعموا و صمّوا ثمّ تاب اللّه» 7-🎋 خداوند مهربان است، ولى انسان‏ها لجوج‏اند. «تاب اللّه علیهم ثم عموا» 8 -🌿 كثرت رهرو نشانه حقّانیّت راه نیست. «ثم عموا و صمّوا كثیر منهم» 9-🎋 ایمان به نظارت خداوند در زندگى انسان نقش مهمى دارد. «واللَّه بصیر» 🏴 @telaavat
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتند فقط مادر تو مانده و من سر و انگشتر و انگشت به غارت بردند پاره های بدن بی سر تو مانده و من... 🏴 @telaavat
🔴گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. "عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! کي مي‌داند آخر کارش به کجا مي‌رسد؟ دنيا دار ابتلاست. با هر امتحاني چهره‌اي از ما آشکار مي‌شود، چهره‌اي که گاهي خودمان را شگفت‌زده مي‌کند. چطور مي‌شود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟ مي‌گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نمي‌شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و مي‌خواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيري‌ات" را بطلبي ✔️حاج محمد اسماعیل دولابی 🏴 @telaavat
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، سلام بر آن جسـدهاى عریان (بر خاک)، 🔺أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف 🔺أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، سلام بر آن خون هاى جارى ، 🔺أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، 🔺أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،😭😭😭😭😭😭😭😭😭 📘زیارت ناحیه مقدسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @telaavat
🔷کلام امیر 🌒علل شكست كوفيان ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 💠اى مردم كوفه بدن‏ هاى شما در كنار هم، امّا افكار و خواسته‏ هاى شما پراكنده است، سخنان ادّعايى شما، سنگ‏هاى سخت را مى‏ شكند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى ‏سازد، در خانه‏ هايتان كه نشسته‏ ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى ‏دهيد، امّا در روز نبرد، مى‏ گوييد اى جنگ، از ما دور شو، و فرار مى ‏كنيد. ▪️ آن كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رها كننده شما آسايش ندارد. بهانه‏ هاى نابخردانه مى ‏آوريد، چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت مى ‏طلبيد و براى مبارزه سستى مى ‏كنيد. ▪️بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى ‏توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى ‏آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى ‏كنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مى ‏نماييد و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت. به خدا سوگند فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود، كسى كه به اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى شكسته، تيراندازى كرده است. ▪️ به خدا سوگند صبح كردم در حالى كه گفتار شما را باور ندارم، و به يارى شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى ‏كنم. راستى شما را چه مى ‏شود دارويتان چيست و روش درمانتان كدام است مردم شام نيز همانند شمايند آيا سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد و فراموش كارى بدون پرهيزكارى داشته، به غير خدا اميدوار باشيد 📘نهج البلاغه.خطبه ۲۹ 🏴 @telaavat
🏴شهادت مظلومانه امام زین العابدین علیه السلام بر شیعیان جهان تسلیت باد🏴 🕯️السلام علیک یا سیدالساجدین🕯️ 🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 431 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال زیر آتش دشمن بود. خط ما نزدیکی سه راه مرگ بود. در واقع جاده ای بود که ما یک سرش بودیم و سر دیگرش به منطقه عراقیها می رسید. روی این جاده ها کپه های خاکی ریخته شده بود، بدون اینکه روی جاده پخش شوند، مانده بودند و حالا به شکل تپه های کوچک چسبیده به هم به نظر می رسیدند. آنجا تبدیل به کمینگاه هایی برای ما و دشمن شده بود. گاهی دشمن روی آنها نیرو می گذاشت و گاهی بچه های ما. محمد سبزی و سید محمد وطنی یکی دو روز پیش همانجا به شهادت رسیده بودند که این اتفاق روحیه همه را خراب کرد. آنها برای اینکه منطقه را از نزدیک ببینند و توجیه بشوند، جلو رفته بودند که کمین دشمن متوجه شده و آنها را زده بود. فاصلۀ ما با عراق فقط حدود صد متر بود. در چنان محلی سر کردیم تا شب، عملیات را شروع کنیم. طبق معمول صحنه های پیش از عملیاتها تکرار می شد. عده ای گرم نوشتن وصیت نامه بودند. عده ای خلوت کرده و دسته ای از همدیگر خداحافظی میکردند. بازار حلالیت و روبوسی و وداع آخر داغ بود. غروب آن عصر بهاری صدای اذان در منطقه پیچید. نمازمان را خواندیم و بلافاصله آماده حرکت شدیم؛ حرکت برای عملیاتی به نام «یا مهدی». قبل از ما گردان علی اکبر حرکت کرد. وظیفه ما کمک به همین گردان بود که پیش از ما به دشمن میزد. در قسمت چپ منطقه یکی از گروهانهای گردان امام حسین به فرماندهی مصطفی پیشقدم حرکت میکرد. نیروها را به طرف کانال بردیم. در لحظه حرکت چشمم به بچه ها بود که متوجه غیبت محمد نصرتی شدم، دور و بر را گشتم اما پیدایش نکردم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران 📖 شماره صفحه: 432 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ناچار خودم هم به راه افتادم. در آخرین لحظات، احساس کردم پسر کوچک اندامی دوان دوان دارد به سوی ما می آید؛ محمد بود. با عصبانیت سرش داد زدم: گجا بودی؟ ـ آقا سید! میخواستم دو رکعت نماز بخونم. آخه من امشب شهید میشم!... ـ دیوونه نشو راه بیفت! کمی سرش داد زدم. زیر لب می گفتم: «باز هیچی نشده به فکر شهید شدن هستند!» اما دلم گواهی میداد راست میگوید. گریه های او را چند روز پیش در بالای سر حرم به یاد داشتم. یک لحظه یادم آمد لحظه های اجابت همان دعاها دارد فرا میرسد. لحظه حرکت به سمت دشمن بود. در حالی که درگیری شروع شده بود و انفجارها رفته رفته شدت میگرفت، راه افتادیم. در ابتدای ستون ما یک نفر از بچه های اطلاعات بود و پشت او یک نیروی چاق را گذاشته بودم. خودم نفر سوم بودم و باقی بچه ها پشت سرم. نفر دوم ستون از افراد معدودی بود که در چنین مراحلی جلو نمی آمد. عمداً او را جلوی خودم گذاشته بودم تا امکان فرار نداشته باشد. نیروهای گردان علی اکبر قبل از ما رفته بودند و حالا ما بعضی از نیروهای آنها را که شهید یا زخمی شده بودند، میدیدیم. صحنه های عجیبی بود؛ اطرافمان حوضچه های آب نمک بود و جابه جا بچه های زخمی توی این حوضچه ها افتاده بودند؛ حتی با پای قطع شده در آب نمک بودند، بعضی از آنها چفیه شان را توی دهانشان فرو کرده بودند تا صدای ناله شان در ابتدای حمله توجه دشمن را جلب نکند. ✅ @telaavat
﷽ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 🖼️️امروز ‌پنجشنبه 19شهریورماه 1398 🌞 اذان صبح: 05:17 ☀️ طلوع آفتاب: 06:44 🌝 اذان ظهر: 13:01 🌑 غروب آفتاب: 19:16 🌖 اذان مغرب: 19:34 🌓 نیمه شب شرعی00:17 🏴 @telaavat
امام سجّاد عليه السلام: همنشينى با دانشمندان، سبب زيادى خرد است إدابُ العُلَماءِ زِيادَةٌ فِي العَقلِ الكافی جلد1 ص20 ◼️ سالروز شهادت اسوه تقوی، شجاعت، کرامت، بزرگواری و تهجد، زینت پرستندگان و سیدساجدان و پیشوای عابدان، امام علی بن الحسین علیه السلام را به شما تسلیت عرض می نماییم 🏴 @telaavat
⏪سوره مائده آيه 72 (بسم الله الرحمن الرحیم) ⤵️لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَبَنِى إِسْرَ ءِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّى وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَيهُ النَّارَ وَمَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَار ٍ ترجمه 🔻 ⤵️همانا كسانى كه گفتند: خداوند، همان مسیح پسر مریم است، قطعاً كافر شدند. (چگونه چنین مى‏گویند) در حالى كه مسیح خود مى ‏گفت: 🏝اى بنى ‏اسرائیل! خدا را بپرستید كه پروردگار من و شماست، یقیناً هركس به خداوند شرك ورزد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جایگاهش دوزخ است و ستمگران را هیچ یاورى نیست. ┅════🍃✼🌹✼🍃═══┅ نکته ها🔻تفسیرنور☀ ⤵️در تفسیر مجمع ‏البیان آمده است: فرقه ‏ى یعقوبیّه از مسیحیان مى‏گویند: خداوند با مسیح در ذات متّحد شد و یك چیز گشتند. 🌿این آیه عقیده بعضى از مسیحیان را بیان مى‏ كند كه خداوند را همان مسیح مى‏ دانند و آیه بعد عقیده گروه دیگرى را نقل مى‏ كند كه تثلیث را پذیرفته ‏اند. 📗لازم به ذكر است كه در انجیل مرقس، (باب 12 آیه 29) عیسى علیه السلام مردم را به توحید دعوت كرده و مى‏فرماید: خداى ما خداوند واحد است. 📕در انجیل متّى‏ نیز (باب 6 آیه 24) چنین آمده است: محال است كه انسان دو آقا و دو محبوب داشته باشد. هم خدا را خدمت كند، هم دیگرى را. 💠امام صادق ‏علیه السلام در بیان گناهان كبیره فرمودند: بزرگ‏ترین گناهان كبیره، شرك به خداست و سپس این آیه را تلاوت فرمودند. 📚بحار، ج‏79، ص‏6 ؛ عیون اخبارالرضا، ج‏1، ص‏285. ┅════🍃✼🌹✼🍃═══┅ پيام ها⚡📬 1-🔥 در برابر انحرافات بزرگ، باید قاطعیّت نشان داد. «لقد كفر» 2-🔥 عقیده به حلول خداوند در افراد حتّى در بهترین انسان‏ها، كفر است. «لقد كفر» 3-🔥 كسى كه از مادر متولّد شده است، چگونه مى‏‌تواند خدا باشد؟ «مسیح ابن مریم» 4-🔥 درباره‏ى اولیاى خدا و پاكان و نیكان، غلوّ نكنیم. خود عیسى به خداپرستى دعوت مى‏كرد. «وقال المسیح ...» 5 - 🔥مشرك، هرگز به بهشت نمى‏رود. «فقد حرّم اللّه ...» 6-🔥 آنان كه حضرت عیسى را خدا مى‏دانند، كافر، مشرك، ظالم و از بهشت محرومند. «لقد كفر... و من یشرك... مأواه النار... ما للظالمین من انصار» 7-🔥 شرك به خدا، ظلم است. «للظالمین» 8 -🔥 در قیامت شفاعت هست، ولى براى مشركین نیست. «ماللظالمین من انصار» 🏴 @telaavat
: امام موسی صدر: قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع) :::::::::: 🔻حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی می‌کنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند». ▪«ولی دسته سوم که خطرناک‌ترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداری‌های بی‌ارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند. من از خودم و شما سؤال می‌کنم ما از روز عاشورا چه بهره ای برده‌ایم؟ چه سودی به دست آورده‌ایم؟ چه استفاده‌ای در عرصه عمومی و چه استفاده‌ای در زمینه فردی برده‌ایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه می‌کنند و حسین را می‌کشند؟» ▪«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهم‌تر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه می‌کنیم ولی در عین حال حسین را نیز می‌کشیم زیرا تلاش می‌کنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم». 📚منبع: کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت 🌸🍃تکنیک های خودآگاهی 🏴 @telaavat
👈به بهانه شب جمعه، #شب_زیارتی_امام_حسین 🗞عشقم، پناهم، آبرویم شاه کربلاست 🗞جنت، بهشت، کوثر من اشک روضه هاست 🗞تنها امید من به شما هست یا حسین 🗞در قبر بر ملائکه گویی غلام ماست ✋ السلام علیک یا اباعبدالله 🏴 @telaavat