eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
17.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
46 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺براي شناسايي به منطقه ي رفته بوديم. شرايط بسيار سختي بود. نه غذا به اندازه ي كافي داشتيم و نه آب. طلبه اي با ما بود كه سختي بر او بسيار فشار مي آورد و او از اين موضوع ناراحت بود و مي گفت: «من بايد خودم را بسازم.» 🌺🌺 يك روز او را بسيار سرحال ديدم، پرسيدم: «چه شده؟ اين طور سرحال شدي!» پاسخ داد: «ديشب وقتي استتار كرده بوديم، در خواب، صحراي وسيعي را در مقابلم ديدم و آقايي را كه صورتش مي درخشيد.» به احترام ايشان ايستادم و سؤال كردم «آقا عاقبت ما چه مي شود؟» ❤️❤️ فرمودند: «پيروزي با شماست ولي اگر پيروزي واقعي را مي خواهيد، براي من دعا كنيد.» ⚜⚜ باز پرسيدم: «آقا من مي شوم؟» فرمودند: «اگر بخواهي، بله. تو در همين مسير شهيد مي شوي، به اين نشاني كه از سينه به بالا چيزي از بدنت باقي نمي ماند. به بگو پيكرت را به قم ببرد و به خانواده برساند.» 🍃🍃 اين طلبه وصيت نامه اش را نوشت و از شهيد برونسي خواست كه هر وقت شهيد شد، جنازه اش را به قم برساند. چند روز بعد دشمن متوجه حضور ما شد و ما را به گلوله بست. طلبه ي جوان شهيد شد و از سينه به بالا، چيزي از بدنش نماند. یادش گرامی باد. : 👇👇👇 ✅ @telaavat
مادری ڪہ هویتش را عوض ڪرد تا پسرانش بہ سوریہ بروند... مصطفـی و مجتبـی که مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می‌شدند عاقبـت تصمیم می ‌گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق به این آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌هـا برای این دو بـرادر رقم خورد... مـادر شهیـدان می گوید: آنها برای اینڪه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم‌هایی بگذاریم ڪه طبیعی‌تر باشد؟ خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیر زمانی و مادر مجتبی جواد رضایی بودم اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان بچه ها منو به افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می ‌گرفتند باید با لهجه حرف می‌زدم با من تمرین کرده بودند یک روز زنگ زدند و گفتند: خانم شما جواد رضایی را می‌شناسید؟ گفتم بله مادرش هستم با کمک الهی تونستم با زبان افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند پسـرانم راهی سوریه شدند من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم می‌دانستم ممکن است شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند، اینها همه را می‌دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا هستم و قربون بی‌بی زینب(س) هم می‌روم که خاک پایش هم نمی‌شوم پسرانم فدای بی‌بی جان و هر دو با هم فدایی حضرت زینب(س) شدند...." ام البنیـن هـای زمــانه مادر شهیدان مدافع‌‌ حرم 👇👇👇 ✅ @telaavat
✌️اجتماع عظیم در حمایت از 📣 وعده ما : 20 تیرماه ، ساعت 17 ، تهران 📣 منتظر حضور مردان ، زنان و جوانان سراسر کشور هستیم ... ♦️حضور هر ایرانی به نیابت از یک 👇👇👇 ✅ @telaavat
💐🍃🌿🕊🍃🕊 🍃🌺🍂 🌿🍂 🕊 🕊 نامه📝 مدافع حرم محمدحسین محمدخانی🌹 🌺شرح زندگی و وصیتنامه به روایت در زلزله ی بم به صورت خودجوش رفتم یاری زلزله زده ها سال های زیادی تو اردوهای جهادی در مناطقی مثل بشاگرد و نوع دیگه از دفاع رو در خدمت به مردم محروم تجربه کرده بودم سال 89 وارد سپاه شدم . جوون با اراده ای بودم. دوره غواصی رو گذروندم مرد عمل بودم  وشجاع توی مباحث نظامی فراگیری خوبی داشتم . موقع خواستگاری گفتم : هر جای دنیا که فریاد مظلومی رو بشنوم برای کمک خواهم رفت . شب عروسی با همسرم رفتیم پیش تمام شهدای گمنام  یزد دوست و رفقای بسیجی و کنگره ای رو هم دعوت کرده بودم  امیر حسین که به دنیا اومد خانواده گفتن شاید دلش گرم بشه و بیشتر اینجا بند بشه اما اینطور نشد دلم گرم بود از حضور بچه م اما تو دلم آتیش بود به خاطر اعتقاداتم  همون اول به همسرم گفتم زندگی با من یه زندگی معمولی نیست میدونست سرباز مطیع ولایتم میدونست تو راهی پا نمیذارم که ذره ای ناراحتی حضرت آقا توش باشه  همسرت که حسینی باشه تو رو  ظهیرت میکنه بی هیچ مخالفتی از جانب همسرم به سوریه رفتم  امیرحسین نه ماهه بود که لباس رزم پوشیدم . 99 روز سوریه بودم حسابی دلتنگ  امیر حسین بودم  به حاج آقا آیت اللهی از علمای بزرگ یزد  گفتم دعا کنید شهادت نصیب و روزیمون بشه. حاج آقا گفتند از خدا میخوام که مثل حبیب بن مظاهر بشید و منم گفتم لذتی که علی اکبر سید الشهدا از شهادت برد هرگز حبیب نبرد.   پنجاه و سه روز تو کاظمین بودم و تقریبا ۹ ماه تو سوریه... 🌹تاریخ ولادت: ۱۳۶۴ 🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴ 🌷محل شهادت: سوریه 🌺شادی روح شهید صلوات 🕊 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🕊🍃🕊 @telaavat👈
┄┄┅┄┅┄✪﷽✪┄┅┄┅┄ #پنج‌شنبه‌های‌دلتنگی😔 زن همان روز و همان لحظه که همسرش را از زیر قرآن رد می‌کند، خودش #شهید می‌شود: #شهید راه دوری و دلتنگی #شهید راه تنهایی و فراق #شهید راه صبر و مصیبت #شهید راه دلهره و اضطراب #شهید راه انتظااااااااااااااار #شهید راه شهادت #شهید راه عشق پنجشنبه ها از این صحنه های دو نفره ی قشنگ در گلزار شهدا خیلی دیده میشه.... ما بیشتر از این ها به همسرانی که عشقشان‌را #برای‌ما‌فدا‌کردند‌مدیونیم.... #یادشون‌با‌ذکر‌خوشبوی‌صلوات‌🌹 اًٌٍلًٌٍلًٌٍهًٌٍمًٌٍ ًٌٍصًٌٍلًٌٍ ًٌٍعًٌٍلًٌٍیًٌٍ ًٌٍمًٌٍحًٌٍمًٌٍدًٌٍ ًٌٍوًٌٍآًٌٍلًٌٍ ًٌٍمًٌٍحًٌٍمًٌٍدًٌٍ ًٌٍوًٌٍعًٌٍجًٌٍلًٌٍ ًٌٍفًٌٍرًٌٍجًٌٍهًٌٍمًٌٍ @telaavat 👆👆👆
🌺ســــردار رشید اسلام 🔴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت و رو به قبله شد 🔹ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبان‌ها رفتم، دیدم شهید رحیمی‌خواه در اتاق نیستند. 🔹بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده می‌شد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است. 🔹برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم غسل کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شهادت شما رسیده است. 🔹بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، گلوله خمپاره کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم. 🔹پایین رفتم دیدم همه بچه‌ها مجروح روی زمین افتاده‌اند و شهید رحیمی‌خواه به صورت سجده و رو به قبله قرار گرفته بود و به شهادت ر‌سیده بود. 🔻قائم‌مقام فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر ✅ @telaavat👈
🌷سردار رشیداسلام #شهید_محمـــــود_کـــــاوه #برگـــــےازخاطـــــراتـــــ 🔸هر وقت پیش محمود حرف زن را می‌زدیم، می‌گفت: دست از سر من بردارید! ازدواج برای کسی است که مرد این دنیا باشد، نه من که تا چند وقت دیگر #شهید می‌شوم! 🔸خدا بیامرز همیشه می‌گفت: من، داماد جبهه‌ام، و عروسم حجله #شهادت است! حتی یک بار اسمش برای مکه در‌آمده بود، ولی محمود نرفت. می‌گفت: الان ماندن در جبهه، واجب‌تر از حج است. 🔸عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش آقای خامنه‌ای بود. پز می‌داد که من بزرگ شده خامنه‌ای‌ام و از بچگی، هوایم را داشته. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم @telaavat 👈👈
🍀حرکت جالب دانش آموزان یکی از مدارس اهواز بعد از حذف نام #شهید از معابر کلاس هاشون رو با طرحی شبیه تابلو کوچه ها به اسم شهدای مدافع حرم شهرشون اسم گذاری کردن👆 #شهدا @telaavat 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🔸 آیت الله عابدین عضو هیئت امناء سازمان دارالقرآن : وقتی با تمام حقایقش از عمق وجودش میخواهد نشان بدهد که خدا چه می‌پسندد، دارد با حقیقت وجودیش که در فعلش آشکار میشود، رابطه خالصانه با خدا را در دل ها ایجاد می‌کند، و این چنین شوری بسوی خدا بپا می‌نماید. 🔻یعنی شهید «با فعلش حرف زد، نه با قول و زبانش»، لذا بلیغ ترین پیام را دارد. و ما هر چه بخواهیم از او از بگویم نمی‌توانیم بمانند فعل خود او، شخصیت عظیمش را تبیین کنیم. 🔴 دانشگاهِ جهانیِ جهاد را از این به بعد با شهادتش پایه‌گذاری کرده است، و این تفکر انقلابی مرزها را درمی‌نوردد. شهادت ایشان توجهی را که ایشان به این مکتب جهانی داشته اند کم نمی‌کند، [بلکه خودشان با روح والایشان هدایتگرند]. @telaavat
🔴 فرازی از وصیت نامه 🍃 شهید تازه تفحص شده از کربلای خان طومان ،مجید : 🌷اینطور که حواله است، بر نمی گردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها می روم. 🌷اگر می خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. 🌷یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام می دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. 🌷یا اگر می خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید. ان شاالله به حق امیرالمومنین(ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند. 🌷مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زنده اند. 🌷داریم آماده می شویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. 🌷خدا به چه زیبایی حواله هایش را می دهد، خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقوی‌الله @telaavat 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀