#من_زنده_ام
#قسمت_صدوسیزدهم🌷
تازه بعداز یک ماه که فهمید مسواک چیه،مسواک کهنه و کثیف خودش را از داخل زباله دانی برایمان آورد که شریکی استفاده کنیم.
اما مودب است و هیچ وقت رفتار بدی از او ندیده ایم.
من که همه اش تو فکر سرقت بودم گفتم: ما که نمی خواهیم سرقت مسلحانه کنیم،می خواهیم معنی چهار تا کلمه عربی ازش بپرسیم.
در متن روزنامه دو اسم بود به نام های،سرلشکر شیث خطاب،و سرتیپ 'عبدالرحمن داوود' که آن ها را اصلا نمی شناختیم.کلمات انقلاب و اعدام و کودتا زیاد تکرار شده بود.شناخت این دو فرد و گروهی با نام« نایف »به درک و فهم خبر کمک می کرد.در آن صورت ما به خبر مهمی دست پیدا می کردیم.روزی که نوبت توزیع غذا با قیس بود حلیمه از او پرسید :قیس این سه نفر را می شناسی ؟
ضمن اظهار بی اطلاعی چشم هایش گرد شد و در را محکم بست.دوساعت بعد که شرایط مساعد شد خودش دریچه را باز کرد پرسید:
منو هذول؟(اینها کی هستند؟)
-ما هم نمیدانیم
-من وین سمعتن باسمهم؟(اسم آن ها را از کجا شنیده اید؟)
-مربوط به عراق هستند.
با حالتی که نشان می داد در شرایط بد و تحت کنترل است و نمی تواند پاسخ دهد در را بست.اما سه روز بعد که دوباره نوبت کشیک او شد گفت:
-واحد من هذول الاثنین شرد من العراق والثانی مات(یکی از این دو نفر فرار کرده و در عراق نیست و آن یکی هم مرده)
اما گروه نایف را گروه انقلابی معرفی کرد.همه ی این اطلاعات را عرض یک دقیقه به ما گفت و در را بست.
از آن به بعد خیلی کنجکاو بود بداند این اسامی و اطلاعات را از کجا و برای چه کاری می خواهیم و قضیه از چه قرار است.تکه روزنامه را با احتیاط در بالای دریچه جاسازی کرده بودیم.احتمال می دادیم که سلول را تفتیش کنند و برای اینکه این خبر را پیدا نکنند تکه تکه آن را حفظ کرده و تکرار میکردیم که اگر روزنامه را از دست دادیم،اصل خبر را از بر باشیم.دریافت کلی ما از این تکه خبر این بود:
اخذ رئیس الجمهوریه من فریق نایف الیمین و القسم القرانی لکهم لم یحافظوا علیه؛اخذ الیمین القرانی منهم لعلهم یحافظوا العهد.عددامن العسکرین و من اقسام مختلفة اتجهوا الی القصر ،الرتاسة الجمهوریة ،الی مبنی الاذاعه و مواقع اخری و التظام علی رغم من وجودمات سیارات الشرطه فی اتحاء شوارع بغداد لم یتتهوا الی وجود صدام فی احدی السیارات احد الشرطة الذی احس بحرکة السیارات فی حی االصالحة بالقرب من مبنی الاذاعی -التلفزیون حاول جاهدوا باصدارالصفیر ان یعلم باقی زملائه بالامر .ثم الفریق 'محمود شیث'و'عبدالرحمن داوود'مناصقه عینا (کوزیرا) علی وزارة الشوون الا جئماعئةوالدفاع لکن خطاب لم یقبل و بقی فی سکته فی الفاهرة و لم یواجه الانقلاب بمقاومة
(تعدادی از نظامیان از کادرهای مختلف به سمت کاخ ریاست جمهوری ،ساختمان رادیو و هدف های دیگر به حرکت در آمدند و رژیم علی رغم استقرار صدها دستگاه ماشین پلیس در سطح خیابان های بغداد متوجه حضور صدام در یکی از این خودروها نشده بودند یکی از مأموران پلیس که حرکت خوردها را در منطقه صالحیه نزدیک ساختمان رادیو تلویزیون احساس کرده بود تلاش نمود تا با به صدا در آوردن سوت خود ،دیگر همکارانش را از جریان آگاه کند. سپس «محمود شیث»و «عبدالرحمن داوود»به ترتیب به وزارت امور اجتماعی و دفاع منصوب شدند اما خطاب قبول نکرد و در اقامتگاه خود در قاهره باقی ماند و کودتا با مقاومتی روبه رو نشد اما ملت عراق از این تحول و دگرگونی با تردید و احتیاط استقبال کردند،ریئس جمهور گروه «نایف» را به قرآن سوگند داده بود اما آنها به عهدشان وفا نکردند).
قیس دیگر آن جوان خوش برخورد شیعه نجف نبود.گاهی تهدید می کرد که این اطلاعات را از کجا گرفته اید.به تنها کسی که مشکوک شدند،همسایه عراقی ما بود .بلافاصله او را جابه جا کردند.قیس می گفت :انا اخاف علیچن اکثر(من برای خودتان بیشتر نگرانم).
ما را به خدا و امام علی (ع) قسم می داد که به او حقیقت را بگوییم.
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat