eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 یقین داشتم همه جنگ ها یک روز شروع و یک روز تمام می شوند و این روزها و لحظه ها ابدی نیستند و بر این لحظه ها پیروز خواهیم شد ، بچه هارا وادار می کرد به ما فحش بدهند . گلوی آنها باد می کرد اما حرفی نمی زدند ؛ مثل اینکه لب هایشان را دوخته بودند و زبانشان به کلامی نمی چرخید . با دیدن غیرت و غرور له شده برادرها اشکهایمان مثل دانه های سرب داغ بر گونه هایمان می غلتید . آنها را مثل گونی این طرف و آن طرف پرتاب می کردند . محمودی به مسخره جملاتی از زیارت عاشورا می خواند و از نیروهای تازه نفس و ضد شورش برای شکنجه استفاده می کرد و مرتب می گفت : - پیامبر خون عجم را بر عرب مباح کرده ، معرکه است هر که می خواهد بیاید ثواب جمع کند . یکی از سخت ترین شبها و روزهای زندگی ام را می گذراندم . در دل می گفتم : خدایا طاقت آدمی و تحمل درد و رنج تا کجاست ، یعنی روزی می آید که من امروز را فراموش کنم ؟ چقدر فراموشی نعمت خوبی است . چقدر خوب است که روی سنگ هم می توانم بخوابم ، چقدر خوب است که با گریه آرام می شوم ، چقدر خوب است که آدمی سیر می شود وگرنه اشتهای سیری ناپذیر محمودی همه را می بلعید . چقدر خوب است که آدمی خسته می شود اگرنه برادرانم فرصت دوباره نفس کشیدن را پیدا نمی کردند . چفنر خوب است که جز این دنیا ، دنیای دیگری هم هست . چقدر خوب است که ستمگران را به جهنم می بری و آنان را می سوزانی و چقدر خوب است که یقین داریم وعده تو حق است . چقدر خوب است که در انتظار فرج هستیم . چقدر خوب است که برای رنج مان ثواب می نویسند و به ما پاداش می دهند که پاداش این رنج عزت و شرف است . چقدر خوب است که ما وقتی صبوری می کنیم تو به ما سلام و درود می فرستی ، چقدر خوب است که انسان تنها نیست و فقط خدا تنهاست . چقدر خوب است که پیامبران و دوستداران خدا هم رنج و مصیبت زیاد دیده اند . چقدر خوب است که حسین را هم شهید کرده اند و مارا هم شهید می کنند . چقدر خوب است که زینب هم اسیر شده است . پس من هم می توانم مثل او باشم و خوب تر از همه اینها چقدر خوب است که زندگی ابدی نیست و ما همگی می میریم و چقدر خوب است که اولین سوالی که در محشر از ما می پرسند این است که چقدر در دنیا زندگی کردی و پاسخ همه ما یکی است ؛ به اندازه چشم به هم زدنی ؛ « کلمح البصر » محمودی عجب معرکه ای به پا کرده بود ؛ گرسنگی و تشنگی و وحشت ، خواب را از چشمانم ربوده بود . فردای روز سوم از گرده مریم بالا رفتم تا از اوضاع بیرون خبر بگیرم . عده ای را دیدم که برای گرفتن صبحانه و سطل چای توی صف ایستاده اند نفرات جلویی ، شوربا و چای را با کشک می گرفتند و محمودی با قهقهه می گفت : - بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید . از شراب های بهشتی بخورید که مست نشوید . جاسم تمیمی مثل همیشه شوربا و چای را بی سروصدا آورد اما چشم و ابروانش را بالا می انداخت که با ایما و اشاره به ما بفهماند که نخوریم ، اگرچه میلی هم به خوردن نداشتیم . نفرات آخر با بی میلی شوربا و چای را می‌گرفتند و پنهانی با چشم و ابرو به هم علامت می دادند . بعدها فهمیدیم که ماشاالله ، کارگر آشپزخانه توانسته بود به نفرات آخر صف بگوید که صبح اول وقت محمودی توی آش شوربا صابون ریخته و توی چای ادرار کرده است . در قفس ما ابتدا فقط برای تخلیه قوطی های مدفوع و ادرار در طول روز یکبار باز می شد اما بعدها روزی دوبار و هر بار یک ساعت مخالف ساعت ورود و خروج برادران باز می شد . ادامه دارد...✒️ 👇👇👇 ✅ @telaavat