eitaa logo
کانال رسمی سازمان دارالقرآن الکریم
18.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی و اطلاع رسانی سازمان دارالقرآن الکریم پایگاه اطلاع رسانی: www.telavat.ir شماره تماس سازمان: ۰۲۱۶۶۹۵۶۱۱۰ آدرس: تهران.خیابان حافظ.پایین تر از طالقانی.خیابان رشت.شماره ۳۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حکایت: 🌾یعقوب لیث صفاری شبی هر چه کرد خوابش نبرد، به غلامان خود گفت : حتما به کسی ظلم شده ، او را بیابید. پس از کمی جست و جو ، غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم . اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد. در پشت قصر خود، ناله ای شنید که می گفت: خدایا یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود. سلطان گفت : چه میگویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمده ام، بگو ماجرا چیست؟ آن مرد گفت: یکی ازخواص تو که نامش را نمیدانم، شبها به خانه من می آید و به زور ، زنم را مورد آزار قرار می دهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت: شاید رفته باشد . شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت : هر زمان این مرد، مرا خواست به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم . شب بعد، باز همان متجاوز به خانه آن مرد بینوا رفت، مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت . یعقوب لیث سیستانی، با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای مرد را شنید، دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند، آنگاه ظالم را با شمشیر کشت . پس از آن، دستور داد تا چراغ افروزند و در چهره کشته شده نگریست، آن گاه سر به سجده نهاد، به صاحب خانه گفت قدری نان بیاورید که بسیارگرسنه ام . صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟ شاه گفت: هر چه هست، بیاور . مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید. سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم. پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری مانع اجرای عدالت نشود. چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است. پس سجده شکر گذاشتم . اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛ با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم . اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام. گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی...! 🍁🍂🍁🍂🍁🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 @telaavat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد فاطمی‌نیا میگه «به عنوان یک طلبه‌ پیر به شما میگم… تو تهران انقدر گفتم دیگه خسته شدم… هر نواری گوش دادن نداره، تعارف نداریم… هر منبری گوش دادن نداره… هر کتابی خوندن نداره، آی جوانان ذائقه‌تون خراب میشه‌ها، این مغز رو تسلیم هرکس نکنید. 💫 @telaavat