#من_زنده_ام
#قسمت_صدو_شصت_وپنجم🌷
نمی دانم در سینه محمودی به جای قلب چه چیزی در تپش بود . برادر ها با تنی مجروح با سینه ای ستبر صبورانه منتظر فرود آمدن شلاق های خمیس و رسوایی محمودی بودند . هر وقت دست خمیس بالا می رفت قلبمان از جا کنده می شد و ذره دره وجودمان رو به متلاشی شدن می رفت . سربازها با همه توان و زورشان شلاق می زدند طوریکه موهایشان روی صورتهایشان پخش شده بود و پیراهنشان از شلوار بیرون زده بود و عرق از سر و رویشان می ریخت .
خدا را به مقدسات عالم قسم دادیم همانطور که آتش را بر ابراهیم نبی سرد کرد شدت این ضربه ها را بگیرد و درد را از آنها دور کند .
صدای فریاد برادرهای مجروح و قهقه محمودی و ناسزاهای نگهبانها و پارس آن سگ وحشی که همیشه همراه محمودی بود و بین بچه ها می چرخید چنان در گوشهایمان می پیچید که اعصاب و وضعیت جسمانی مان را کاملا به هم ریخته بود . دچار جنون آنی شده بودم .
ناگهان به سمت در رفتم که فرار کنم ، فریاد بزنم و خودم را جلوی تن رنجور مجروحین و چهره های موقر و سالخورده پیرمردانی که هم شکل و رنگ پدرم بودند ، بیاندازم تا شاید حایلی بین درد و تن اسرا باشم .
شاید نگهبانها از حضور من ، شرم کنند . اما فاطمه دنبالم دوید و شانه هایم را محکم تکان داد ، مثل کسی که بخواهد کسی را به هوش آورد .
او که همیشه صبور بود و کم تر عصبانی می شد این بار با عصبانیت گفت :
- چه کار می کنی؟ یا طاقت دیدن داشته باش یا ندیدن را تاب بیاور اصلا" چرا تا سوت آمار را می زنند شما می پرید توی آسایشگاه که از این دریچه بیرون را تماشا کنی ، دیدن این جنایت ها چه کمکی به شما می کند ؟ !
گفتم : چرا خودت هم نگاه می کنی؟ نمی خواهم شما تنها باشید . هرچه بیشتر ببینیم ، اینها را بیشتر و بهتر می شناسیم و بهتر می فهمیم گیر چه کسانی افتاده ایم .
- می توانیم علیه شان به صلیب سرخ جهانی شکایت کنیم .
- شما به خدا شکایت کنید!
از همه ما قول گرفت که دیگر به این آسایشگاه نیاییم و این قدر کنجکاو نباشیم .
فاطمه را مثل خواهرم فاطمه دوست داشتم و اوهم مرا جدا از قولش مثل خواهرش معصومه دوست داشت . چون بزرگ تر از من بود برایش احترام خاصی قائل بودم . مثل مادری که خودش در آتش می سوزد اما از سوختن بچه هایش می ترسد ، ما سه تا را بغل گرفت . تمام صورتش خیس بود دست به صورتم کشید و برای اینکه فضا را عوض کند و مرا بخنداند گفت :
- یادت نره اگه از خواهر شوهرت حساب نبری و عروس بازی در بیاری علیرضا بی علیرضا !
قول دادم ، اما آنقدر به صدای سوت آمار شرطی شده بودم که دست خودم نبود و به محض شنیدن آن سوت یا فریاد پشت پنجره می پریدم .
روز عاشورا بود . در ذهنم خاطره دهه محرم حسینیه بی بی و روضه سقای سیدالشهدا و گهواره علی اصغر و حجله قاسم مرور می شد و از طرف دیگر آنچه به عیان شاهدش بودم برایم مسئولیت آور بود .
در شهر رمادیه بودیم ؛ چقدر به کربلا و دشت نینوا نزدیک شده بودیم .
ما از آب فرات می خوردیم ؛ فراتی که برای ما فقط یک رود نیست بلکه جریان همیشگی جوشش خونی است که به ما حیات دوباره می بخشد و تاریخ ما را ساخته است .
شام غریبان بود ؛ شبی که سر امام حسین و کاروان اسیران را به سمت شام روانه کردند . بی آنکه از قبل برنامه ای تدارک دیده باشیم یا آماده درگیری با بعثی ها باشیم طبق معمول بعداز نماز، دعای وحدت و فرج امام زمان و« أمن یجیب » خواندیم . اما بغضمان فرو نمی نشست...
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
🌷شهید چمران:
✊انانکه که به من بدی کردند مرا هوشیار کردند
✊انانکه از من انتقاد کردند به من راه ورسم زندگی اموختند
✊انانکه به من بی اعتنایی کردند به من صبر وتحمل اموختند
✊انانکه به من خوبی کردند به من مهر و وفا اموختند
✊پس خدایا به همه ی اینان که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند
🙏خیر ونیکی در دنیا واخرت عطا کن🙏
🌺الهی آمین
🌕شبتون پر از رنگ آرامش🌙
✅ @telaavat
👆👆👆
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
11.mp3
1.14M
💠 هر روز یک صفحه قرآن
🔸🔶 دلت❤️را به خدا بسپار...
📗 قرائت صفحه 11 قرآن
👇👇👇
✅ @telaavat
🗓 تقویم روز 👇👇👇
🔸 یکشنبه
🔸 ۲ دی سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی
🔸۱۵ ربیع الثانی سال ۱۴۴۰ هجری قمری
🔸 ۲۳ دسامبر سال ۲۰۱۸ میلادی
📿 ذکر روز: ۱۰۰ مرتبه «یا ذالجلال و الاکرام»
🗒 مناسبت ها:
🔻تشکیل "مجلس عالی" با شرکت مقامات مملکتی با هدف بررسی اولتیماتوم روسیه به ایران (1290 ش)
🔻تحصّن استادان دانشگاهها در ساختمان وزارت علوم در تهران (1357 ش)
🔻شهادت شهید محمدعلی شاهمرادی (1365 ش)
🔻درگذشت "ابوعلی حاتمی" ادیب و عالم مسلمان (388 ق)
🔻اختراع گرامافون توسط "توماس ادیسون" مخترع آمریکایی (1878 م)
🔻سقوط جده توسط "ابن سعود" و پایان حکومت خاندان هاشمی (1925 م)
🔻اختراع لاستیک مصنوعی (1932 م)
🔻اعدام ژنرال "هیدْکی تویو" نخست وزیر ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم (1948 م)
🔻اعدام "لاوْرنتی بِرْیا" سیاستمدار سفاک و رئیس دستگاه امنیتی شوروی (1953 م)
🔻روز ملی "ژاپن"
🔻روز پیروزی در مصر (1956 م)
🔻درگذشت «میخائیل کلاشنیکوف» سازنده روسی اسلحه معروف کلاشنیکوف (2013 م)
👇👇👇
✅ @telaavat
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
هر كه بدون عاقبت انديشى، در كارها فرو رود، خود را به بلاهاى سختِ رسواكننده دچار كند. و برنامه ريزى پيش از هر كار، از پشيمانى ايمنت خواهد ساخت
مَن تَوَرَّطَ فِي الاُمورِ غَيرَ ناظِرٍ فِي العَواقِبِ فَقَد تَعَرَّضَ لِمُفظِعاتِ النَّوائِبِ، وَالتَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يُؤمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ
📚 تحف العقول صفحه 93
👇👇👇
✅ @telaavat
#تفسیر_المیزان
✨جزء۲سوره بقره آیه ۱۵۲✨
🌟•••﷽•••🌟
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ
پس مرا ياد کنيد تا شما را ياد کنم و براى من سپاس بگزاريد و ناسپاسى من نکنيد.
🍃🌸🍃🌸
بعد از آن كه خداى تعالى بر پيامبر اسلام و امت مسلمان منت نهاد، نخست پيامبر بزرگوار را كه از خود مردم بود بسوى ايشان گسيل داشت و اين خود نعمتى بود كه با هيچ مقياسى اندازه گيرى نميشود، نعمتى كه منشاء هزاران نعمت شد - و فهماند خدا از ياد بندگانش غافل نيست - آرى خدا بشر را از اينكه بسوى صراط مستقيم هدايت كند و به اقصى درجات كمال سوق دهد، فراموش نكرده بود.
🌺🍃🌺🍃
و در مرحله دوم قبله را كه مايه كمال دين و توحيد در عبادت و تقويت فضائل دينى و اجتماعيشان بود، تشريع فرمود.
🍃🌸🍃🌸
اينك در اين آيه متفرع بر آن دو نعمت ، دعوتشان مى كند: باينكه بياد او باشند و شكرش بگذارند، تا او هم در مقابل ياد بندگان به عبوديت و طاعت ، ايشان را بدادن نعمت ياد كند و در پاداش شكرگزارى و كفران نكردن ، نعمتشان را بيشتر كند.
👇👇👇
✅ @telaavat
♦️ سخن علما
✨ حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت(رحمه الله) :
💠 ما دعای غیر مستجاب نداریم.
💠 یا دعا دیرتر مستجاب میشود.
💠 یا یک بلایی از انسان دور میشود.
💠 یا بهتر از آن را به او میدهند.
⚪️ یا روز قیامت او را می آورند، میگویند: این همه ثواب برای تو.
🔵 میگوید: من که کاری نکردم که لایق این همه ثواب باشم.
⚪️ میگویند: این ثواب ها برای این است که دعا کردی و به صلاحت نبود مستجاب بشود، بجایش الان جبران کردیم.
🔵 میگوید: ایکاش هیچ کدام از دعاهایم در دنیا برآورده نمی شد.
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
📚 @telaavat
👆👆👆
🍀 #برگ_سبز
🌺 جواب ناسزاگو
🍃 بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روایت شده که روزی ابوبکر با رسول اکرم (ص) نشسته بود. مردی آمد و شروع کرد به وی ناسزا بگوید.
🍃 ابوبکر از او روی برگرداند و توجهی نکرد، لیکن او ناسزا گفتن خود را شدت بخشید. ابوبکر خشمگین شد و دشنام های او را پاسخ داد. در این هنگام رسول گرامی (ص) برخاست و روانه شد.
🍃 ابوبکر به دنبال ایشان رفت و گفت: یا رسول الله! چرا تا زمانی که آن مرد مرا دشنام می داد نشسته بودی و چون من پاسخ دادم، برخاستی؟
🍃 حضرت فرمود: ای ابوبکر! تا زمانی که تو پاسخ نمی دادی و سکوت کرده بودی، فرشته ای آمده بود و از جانب تو جواب او را می داد؛ چون تو خشمگین شدی، فرشته رفت و شیطان وارد شد. با آمدن شیطان، من از جای برخاستم.
📚 تفسیر کشف الاسرار، رشیدالدین میبدی، ج 2، ص 276
👇👇👇
🆔 @telaavat
#من_زنده_ام
#قسمت_صدو_شصت_وششم🌷
و میلی به پایان برنامه همیشگی نداشتیم . شام هم درگوشه ای از ذهن افتاده بود و انتظار می کشید . هرکدام به فراخور حالش از ته دل مرثیه ای سوزناک می خواند و به سر و سینه می زدیم . از شام غریبان کربلا و شام گذشتیم تا به رمادیه و اردوگاه عنبر و شکنجه های برادران رسیدیم . دلمان می خواست خدا را شاهد بگیریم و به خدا شکایت کنیم . دامن خدا را سفت گرفته بودیم و از او می پرسیدیم :
- خدایا تو هم دیدی که کربلا چقدر بزرگ شده و دشت نینوا پیش ما آمده و ما هم نینوایی شده ایم !
- خدایا تو هم دیدی که بچه ها مثل ابوالفضل بی دست به قتلگاه آمده بودند !
- خدایا تو هم دیدی که چگونه گردن آنها را تیغ جهل و نادانی دشمن می برید .
- خدایا تو هم دیدی که دیگر حسین تو تنها نیست و یارانش تنها هفتاد و دو نفر نیستند !
- خدایا تو هم دیدی که راه حسین و ظلم ستیزی حسین نیمه تمام رها نشده و حسین جاودان شده !
- خدایا تو هم دیدی اسرا چگونه به سؤال « هل من ناصر ینصرنی » حسین لبیک گفتند !
- خدایا تو هم دیدی که عاشقان حسین چشم در چشم کسانی که حسین تو را خارجی می دانستند رو به قبله نماز خواندند
- خدایا تو هم دیدی که عاشقان حسین هنوز در انتقام خون حسین نه یک بار بلکه هر روز صدها بار شهید می شوند و دوباره می ایستند تا دوباره شهید شوند .
- خدایا تو هم دیدی آنها که برده و ذلیل دنیا شده اند و از مرگ می ترسند حسین را برای خودشان مصادره کرده اند !
- چقدر خوب است که ما زینب داریم و می توانیم در امتداد فریادهای زینب فریاد بزنیم . چقدر خوب است که حسین داریم و سرای جاودانگی و تازه شدن خون او خون می دهیم . چقدر خوب است که ابوالفضل داریم و چقدر خوب است که خدایی داریم که انتقام مارا از آنها می گیرد و آنها را رسوا می کند . خدایا تو می دانی که همه اینها به عشق تو و حسین و اهل بیت پیام آور تو تا اینجا آمده اند .
فریادها و بغض های فرو خورده ای که در گلویمان خفه شده بود بی اختیار به دعای : « مهدی مهدی به مادرت زهراء امشب امضا کن پیروزی ما را » تبدیل شد و آرام آرام این دعا بلند و بلند تر شد . تا آنجا که نفس و حنجره مان یاری می داد حضرت را به محفل خودمان دعوت می کردیم . دیگر به آزادی و صلیب سرخ و خانواده و هیچ چیز دیگری فکر نمی کردیم . نور افکن های برج های نگهبانی تمام اتاق را مثل روز روشن کرده بود . در بین دعاها ، حمزه با چند نگهبان دیگر داخل اتاق ریختند و نعره کشیدند و با کابل نه بر تن و بدن ما بلکه بر در و دیوار می کوبیدند تا بتوانند وحشت بیشتری ایجاد کنند و فریاد می کشیدند :
- انچبّن یا المجوسات؛ اللیلة ترمیچن کلچن ! ( خفه شید مجوس ها ، امشب همه تان را به گلوله می بندیم ! )
تمام اردوگاه به خصوص آسایشگاه بیست که زیر اتاق ما بود یکپارچه به تصور اینکه اینها چند نفری با کابل به جان ما افتاده اند یک صدا با ما خواندند : « مهدی مهدی به مادرت زهراء امشب امضا کن پیروزی ما را »
برادرها شیشه پنجره ها را شکستند و با شنیدن صدای شکسته شدن شیشه پنجره ها گروه ضد شورش وارد اردوگاه شد . صدای شلیک تیراندازی هوایی و اللّه اکبر تمام اردوگاه را می لرزاند .
ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
💐 دعای زیبای پیامبر مهربانیها رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم💐:
🌼 الهى! آن چه خوبى به من دادى، از من پس نگير.
🌼 خدايا! هر چه بدى از من دور كردى، راهش را به روى من باز نكن.
🌼 خدايا! مرا يك چشم به هم زدن به خودم وامگذار.
چون اگر رهايم كنى، من رفته ام.
🌸آمین یا رب العالمین🌸
📘کتاب آثار مثبت عمل/استاد انصاریان
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
🌙شبتون مهدوی
✅ @telaavat
🌴🌴🌴🌴