ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 429
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تحرک اطراف اروندرود دیدنی بود. با قایق ها به آن سوی اروند منتقل و در سنگرها مستقر شدیم. آنجا از دست پشه ها امان نداشتیم. پمادهای ضد گزیدگی داده شده بود که افاقه نمیکرد. هر جای بدنمان را که از لباس بیرون بود با پماد میپوشاندیم شاید پشه ها نزدیک نشوند.
قرار بود تا شب همانجا بخوابیم. علاوه بر دسته یک که دسته ما بود، بچه های دسته دو و سه هم بودند، علی تیربارچی، رسول آفتابی، «هاشم تاری» و عده ای دیگر را هم دیدیم.
عصر خبر ناگواری رسید. «محمد سبزی» جانشین گردان امام حسین، «سید محمد وطنی»، «میرحیدر پایدار» و یکی دو نفر دیگر شهید شده بودند. خبر شهادت آنها همه را ناراحت کرد، حتی بعضی از بچه ها میگفتند: «دیگه عملیات انجام نمیشه!»
همان جناحی که در والفجر 8 در دست دشمن مانده بود محل مورد نظر برای عملیات «یا مهدی» بود. عراق میخواست آن منطقه را خشک کند و ما میخواستیم زودتر از او وارد عمل شویم. لشکرهای جناحین ما جلو رفته بودند و در منطقه ای حدود سه کیلومتر در وسط نیروهای ما، دشمن باقیمانده و خاکریزی زده بود که نیروهای زیادی آنجا مستقر بودند. کنار کارخانه نمک «سهراه مرگ» قرار داشت، جایی که همیشه زیر دید و آتش شدید دشمن بود. سه راه مرگ از یک طرف به منطقه لشکر 25 کربلا میرفت، از یک طرف به محور لشکر ما. روی اروند دو پل زده بودند. یکی در منطقه لشکرهای عاشورا و 25 کربلا و یکی در منطقۀ لشکر امام رضا. ما از کنار همین پلها با قایق عبور کردیم و به آن سوی اروند رفتیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 430
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موقعیت ما در منطقه بدتر از موقعیت عراق بود. چون پشت سر ما آب بود و روبه رویمان تا جایی که خط عراق شروع میشد حدود نیم متر آب نمک سطح زمین را پوشانده بود.
سازماندهی انجام شد. اتفاقاً رحیم غفاری را به عنوان تیربارچی به ما دادند. سابقه شلوغکاری های او در ذهنم بود. یکی از برادرها گفت: «اونو تیربارچی ندین! نمیشه روش حساب کرد!» آن روز و در آن شرایط قرار شد هدایت دسته به عهدۀ من باشد. قلباً مایل نبودم مسئولیت قبول کنم ولی شرایط خاصی بود و پذیرفتم.
آن شب، شب چهاردهم خواب من بود. حال عجیبی داشتم و فکر میکردم روز پانزدهم چه خواهد شد؟!
به نیروها نگاه میکردم؛ دسته ما دسته خوبی بود. رحیم باغبان معاون دسته بود. یکی از آر.پی.جی زن هامان برادر صادقی بود و پورناجی هم کمک او بود. کریمی تک تیرانداز بود. دو پسرعمو هم بودند که اهل سراب بودند و بچه های مؤمن و جدی ای بودند، اسم یکیشان که طلبه هم بود «حجت» بود. یک نفر از بچه های بندر شرفخانه به نام «حسین» را هم به دسته ما دادند. در سایر دسته ها هم چهره های شاخصی بودند؛ «سید محمد وطنی خطیبی» که مسئول دسته بود ولی توانایی رهبری یک گردان را هم داشت و خیلی زود شهید شد، آقا قلی یوسفی پور و... قرار شد شب بمانیم و روز بعد حرکت کنیم؛ یعنی روز پانزدهم!
صبح روز پانزدهم حرکت کردیم و ظهر به خط رسیدیم. خط جاده ای بود که کنار آن کانال زده بودند و حدود یک کیلومتر در محور 25 کربلا و محور ما کشیده شده بود.
..ادامه دارد...✒️
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز چهارشنبه 18 شهریورماه 1398
🌞 اذان صبح: 05:15
☀️ طلوع آفتاب: 06:42
🌝 اذان ظهر: 13:02
🌑 غروب آفتاب: 19:21
🌖 اذان مغرب: 19:38
🌓 نیمه شب شرعی00:19
🏴 @telaavat
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 71
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️وَحَسِبُواْ أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ كَثِيرٌ مِّنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِيرُ بِمَا يَعْمَلُونَ
ترجمه 🔻
⤵️(یهودیان چون خود را برتر از مردم و اولیاى خدا مى پنداشتند) گمان كردند كیفر و آزمایشى (برایشان) نخواهد بود، پس (از دیدن حقایق) كور و (از شنیدن حقایق) كر شدند.
🚩 سپس خداوند (لطف خویش را بر آنان باز گرداند و) توبه شان را پذیرفت. دگر بار بسیارى از آنان (از دیدن و شنیدن آیات الهى) كور و كر شدند و خداوند به آنچه مى كنند، بیناست.
┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅
نکته ها
⤵️«فتنة» در آیه، یا به معناى آزمون و یا به معناى عذاب است.
🌼بنى اسرائیل مى پنداشتند آزمایشها یا قهر و عذاب الهى، مربوط به دوران حضرت موسى علیه السلام بوده و شامل آنان نمى شود.
🌸از این رو سرگرم زندگى مادّى، رفاه طلبى و بى تفاوتى نسبت به آیات الهى شدند.
🌼امام صادق علیه السلام دربارهى «وحسبوا ان لا تكون فتنة» فرمود: مقصود زمانى است كه پیامبر در بین آنان نبود، «فعموا و صمّوا» زمانى است كه پیامبر از دنیا رفت،
🌸 «ثمّ تاب اللّه» زمانى است كه امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت رسید و «ثمّ عموا و صمّوا» تا روز قیامت است.
┅═══🍃✼🌹✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1-🎋 آزمایش الهى عمومى است، هرگز از فتنه ها غافل نشویم. «حسبوا ألاّتكون فتنة»
2-🌿 عقائد نباید بر اساس حدس و گمان باشد. «حَسبوا...»
3- 🎋براى مدّتى در خط مستقیم بودن مهم نیست، مهم حسن عاقبت است. «ثمّ تاب اللَّه علیهم ثمّ عموا وصمّوا» «ثُمّ عموا» نشان آناست كه بنى اسرائیل بعد از بازگشت لطف خداوند، تا مدّتى در خط صحیح بودند، ولى دوباره منحرف شدند.
4-🌿 غرور و خودبرتربینى و گمان و وهم، انسان را كور و كر و از شناخت صحیح، محروم مىسازد. «و حسبوا... فعموا و صمّوا»
5 -🎋 كسى توقّع نداشته باشد كه بىامتحان، به جایى برسد. «حسبوا ألا تكون فتنة»
6-🌿 لطف الهى تا حدّى است كه حتّى بدون عذرخواهى انسان، به سوى او سرازیر مى شود. «فعموا و صمّوا ثمّ تاب اللّه»
7-🎋 خداوند مهربان است، ولى انسانها لجوجاند. «تاب اللّه علیهم ثم عموا»
8 -🌿 كثرت رهرو نشانه حقّانیّت راه نیست. «ثم عموا و صمّوا كثیر منهم»
9-🎋 ایمان به نظارت خداوند در زندگى انسان نقش مهمى دارد. «واللَّه بصیر»
🏴 @telaavat
🔴گویند "حر بن يزيد رياحي"
اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست.
با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود،
چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي
خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد
تا بداني که نميشود به عبادتت،
به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان
که هستي بماني، نداده است
شايد به همين دليل است که سفارش شده،
وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني،
يادت نرود "عافيت"
و "عاقبت به خيريات" را بطلبي
✔️حاج محمد اسماعیل دولابی
🏴 @telaavat
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ،
سلام بر آن جسـدهاى عریان (بر خاک)،
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ،
سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ،
سلام بر آن خون هاى جارى ،
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ،
سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،
🔺أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،
سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،😭😭😭😭😭😭😭😭😭
📘زیارت ناحیه مقدسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@telaavat
🔷کلام امیر
🌒علل شكست كوفيان
●➼┅═❧═┅┅───┄
💠اى مردم كوفه بدن هاى شما در كنار هم، امّا افكار و خواسته هاى شما پراكنده است، سخنان ادّعايى شما، سنگهاى سخت را مى شكند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى سازد، در خانه هايتان كه نشسته ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى دهيد، امّا در روز نبرد، مى گوييد اى جنگ، از ما دور شو، و فرار مى كنيد.
▪️ آن كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رها كننده شما آسايش ندارد. بهانه هاى نابخردانه مى آوريد، چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت مى طلبيد و براى مبارزه سستى مى كنيد.
▪️بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مى نماييد و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت. به خدا سوگند فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود، كسى كه به اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى شكسته، تيراندازى كرده است.
▪️ به خدا سوگند صبح كردم در حالى كه گفتار شما را باور ندارم، و به يارى شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى كنم. راستى شما را چه مى شود دارويتان چيست و روش درمانتان كدام است مردم شام نيز همانند شمايند آيا سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد و فراموش كارى بدون پرهيزكارى داشته، به غير خدا اميدوار باشيد
📘نهج البلاغه.خطبه ۲۹
🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 431
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال زیر آتش دشمن بود. خط ما نزدیکی سه راه مرگ بود. در واقع جاده ای بود که ما یک سرش بودیم و سر دیگرش به منطقه عراقیها می رسید. روی این جاده ها کپه های خاکی ریخته شده بود، بدون اینکه روی جاده پخش شوند، مانده بودند و حالا به شکل تپه های کوچک چسبیده به هم به نظر می رسیدند. آنجا تبدیل به کمینگاه هایی برای ما و دشمن شده بود. گاهی دشمن روی آنها نیرو می گذاشت و گاهی بچه های ما. محمد سبزی و سید محمد وطنی یکی دو روز پیش همانجا به شهادت رسیده بودند که این اتفاق روحیه همه را خراب کرد. آنها برای اینکه منطقه را از نزدیک ببینند و توجیه بشوند، جلو رفته بودند که کمین دشمن متوجه شده و آنها را زده بود. فاصلۀ ما با عراق فقط حدود صد متر بود. در چنان محلی سر کردیم تا شب، عملیات را شروع کنیم.
طبق معمول صحنه های پیش از عملیاتها تکرار می شد. عده ای گرم نوشتن وصیت نامه بودند. عده ای خلوت کرده و دسته ای از همدیگر خداحافظی میکردند. بازار حلالیت و روبوسی و وداع آخر داغ بود.
غروب آن عصر بهاری صدای اذان در منطقه پیچید. نمازمان را خواندیم و بلافاصله آماده حرکت شدیم؛ حرکت برای عملیاتی به نام «یا مهدی». قبل از ما گردان علی اکبر حرکت کرد. وظیفه ما کمک به همین گردان بود که پیش از ما به دشمن میزد. در قسمت چپ منطقه یکی از گروهانهای گردان امام حسین به فرماندهی مصطفی پیشقدم حرکت میکرد. نیروها را به طرف کانال بردیم. در لحظه حرکت چشمم به بچه ها بود که متوجه غیبت محمد نصرتی شدم، دور و بر را گشتم اما پیدایش نکردم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 432
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به ناچار خودم هم به راه افتادم. در آخرین لحظات، احساس کردم پسر کوچک اندامی دوان دوان دارد به سوی ما می آید؛ محمد بود. با عصبانیت سرش داد زدم: گجا بودی؟
ـ آقا سید! میخواستم دو رکعت نماز بخونم. آخه من امشب شهید میشم!...
ـ دیوونه نشو راه بیفت!
کمی سرش داد زدم. زیر لب می گفتم: «باز هیچی نشده به فکر شهید شدن هستند!» اما دلم گواهی میداد راست میگوید. گریه های او را چند روز پیش در بالای سر حرم به یاد داشتم. یک لحظه یادم آمد لحظه های اجابت همان دعاها دارد فرا میرسد.
لحظه حرکت به سمت دشمن بود. در حالی که درگیری شروع شده بود و انفجارها رفته رفته شدت میگرفت، راه افتادیم. در ابتدای ستون ما یک نفر از بچه های اطلاعات بود و پشت او یک نیروی چاق را گذاشته بودم. خودم نفر سوم بودم و باقی بچه ها پشت سرم. نفر دوم ستون از افراد معدودی بود که در چنین مراحلی جلو نمی آمد. عمداً او را جلوی خودم گذاشته بودم تا امکان فرار نداشته باشد. نیروهای گردان علی اکبر قبل از ما رفته بودند و حالا ما بعضی از نیروهای آنها را که شهید یا زخمی شده بودند، میدیدیم. صحنه های عجیبی بود؛ اطرافمان حوضچه های آب نمک بود و جابه جا بچه های زخمی توی این حوضچه ها افتاده بودند؛ حتی با پای قطع شده در آب نمک بودند، بعضی از آنها چفیه شان را توی دهانشان فرو کرده بودند تا صدای ناله شان در ابتدای حمله توجه دشمن را جلب نکند.
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز پنجشنبه 19شهریورماه 1398
🌞 اذان صبح: 05:17
☀️ طلوع آفتاب: 06:44
🌝 اذان ظهر: 13:01
🌑 غروب آفتاب: 19:16
🌖 اذان مغرب: 19:34
🌓 نیمه شب شرعی00:17
🏴 @telaavat
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 72
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَبَنِى إِسْرَ ءِيلَ اعْبُدُواْ اللَّهَ رَبِّى وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَيهُ النَّارَ وَمَا لِلظَّلِمِينَ مِنْ أَنصَار
ٍ
ترجمه 🔻
⤵️همانا كسانى كه گفتند: خداوند، همان مسیح پسر مریم است، قطعاً كافر شدند. (چگونه چنین مىگویند) در حالى كه مسیح خود مى گفت:
🏝اى بنى اسرائیل! خدا را بپرستید كه پروردگار من و شماست، یقیناً هركس به خداوند شرك ورزد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جایگاهش دوزخ است و ستمگران را هیچ یاورى نیست.
┅════🍃✼🌹✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀
⤵️در تفسیر مجمع البیان آمده است: فرقه ى یعقوبیّه از مسیحیان مىگویند: خداوند با مسیح در ذات متّحد شد و یك چیز گشتند.
🌿این آیه عقیده بعضى از مسیحیان را بیان مى كند كه خداوند را همان مسیح مى دانند و آیه بعد عقیده گروه دیگرى را نقل مى كند كه تثلیث را پذیرفته اند.
📗لازم به ذكر است كه در انجیل مرقس، (باب 12 آیه 29) عیسى علیه السلام مردم را به توحید دعوت كرده و مىفرماید: خداى ما خداوند واحد است.
📕در انجیل متّى نیز (باب 6 آیه 24) چنین آمده است: محال است كه انسان دو آقا و دو محبوب داشته باشد. هم خدا را خدمت كند، هم دیگرى را.
💠امام صادق علیه السلام در بیان گناهان كبیره فرمودند: بزرگترین گناهان كبیره، شرك به خداست و سپس این آیه را تلاوت فرمودند.
📚بحار، ج79، ص6 ؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص285.
┅════🍃✼🌹✼🍃═══┅
پيام ها⚡📬
1-🔥 در برابر انحرافات بزرگ، باید قاطعیّت نشان داد. «لقد كفر»
2-🔥 عقیده به حلول خداوند در افراد حتّى در بهترین انسانها، كفر است. «لقد كفر»
3-🔥 كسى كه از مادر متولّد شده است، چگونه مىتواند خدا باشد؟ «مسیح ابن مریم»
4-🔥 دربارهى اولیاى خدا و پاكان و نیكان، غلوّ نكنیم. خود عیسى به خداپرستى دعوت مىكرد. «وقال المسیح ...»
5 - 🔥مشرك، هرگز به بهشت نمىرود. «فقد حرّم اللّه ...»
6-🔥 آنان كه حضرت عیسى را خدا مىدانند، كافر، مشرك، ظالم و از بهشت محرومند. «لقد كفر... و من یشرك... مأواه النار... ما للظالمین من انصار»
7-🔥 شرك به خدا، ظلم است. «للظالمین»
8 -🔥 در قیامت شفاعت هست، ولى براى مشركین نیست. «ماللظالمین من انصار»
🏴 @telaavat
:
امام موسی صدر: قاتلان کربلا "کم خطرترین" دشمنان امام حسین(ع)
::::::::::
🔻حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند».
▪«ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
من از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟»
▪«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم».
📚منبع: کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت
🌸🍃تکنیک های خودآگاهی
🏴 @telaavat
📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖📖
✂️ برشی از یک کتاب
#هزاران_تحریف
در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کرده ایم ، هم تحریفهای لفظی _ یعنی شکلی و ظاهری _ راجع به اصل قضایا ، مقدمات قضایا ، متن و حواشی مطلب ، و هم (تحریفهای معنوی) که در تفسیر این حادثه ما تحریف کرده ایم .
با کمال تاسف این حادثه ، هم دچار تحریفهای لفظی است و هم دچار تحریفهای معنوی ، هر دو . و باز تحریفهایی که می شود ، گاهی لااقل هماهنگی با اصل مطلب دارد ، ولی گاهی تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگی ندارد بلکه قضیه را مسخ و بکلی واژگون می کند ، به شکلی در می آورد که به صورت ضد خودش در می آید . باز هم با کمال تاسف باید عرض کنم تحریفهایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است ، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است و در این امر ، هم گویندگان و علمای امت تقصیر داشته اند و هم مردم .
📚 حماسه حسینی ، مرتضی مطهری ، ص ۷۰
🏴 @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 433
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هرگز مظلومیت آنها از یادم نمیرود... نیروهای گردان علی اکبر درگیر شده و دو سه نفر از یک گوشه نفوذ کرده بودند ولی نتوانسته بودند کار خاصی بکنند. درست روبه روی ما دولول دشمن کار میکرد. ما در قسمتی از کانال دراز کشیده و منتظر بودیم تا وقتی دولول به سمت دیگر برگشت، سریع بلند شویم. در آن لحظات، به دقت منطقه را پاییدم. هیچ شباهتی با مناطق دیگر نداشت. زمین پوشیده از آب نمک بود. در صورت بلند شدن باید یکنفس تا خط دشمن میدویدیم چون امکانی برای خوابیدن روی زمین نبود. دلم بدجوری می تپید. دعا میکردم و از خدا میخواستم آن دولول ما را نبیند که اگر میدید کار همه تمام شده بود. در همان لحظه های دلهرهآ ور بود که صدای بیسیمی را شنیدم. نشناختم شان اما عصبانی شدم. زیر لب غر میزدم.
ـ بابا! سرتونو بیارین پایین. محور ما رو لو ندین!
بیشتر که دقت کردم دیدم امین شریعتی فرمانده لشکرمان است و دو نفر از پیکهایش. از دیدن او در آن صحنه که هنوز خط نشکسته و دقایق آغاز حمله بود، روحیه خوبی پیدا کردم. بچه ها هم متوجه بودند و همین مسئله همگی مان را سرحال تر کرد. در چند ثانیه آتش دولول به سمت محور لشکر 25 کربلا برگشت. سریع بلند شدم و به بچه ها هم نهیب زدم: «بلندشید بریم!» نیروی اطلاعاتی خیلی فرز در اول ستون میدوید. او از روی پل نفری که روی حوضچه نمک بود رد شد اما نفر دوم سُر خورد و در گل فرو رفت و ماند. در آن لحظات پراضطراب که نگران بودم دولول به سمت ما برگردد، ستون متوقف شد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 434
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
او هر چه کرد نتوانست پایش را از گل بیرون بکشد.
ـ زود باش. بیفت زمین. بچهها رد بشن.
عجله داشتم و او میپرسید: «آقا سید! چی کار کنم؟!» نمیخواست بیفتد توی حوضچه، به ناچار یک لگد حوالهاش کردم و افتاد! چاره دیگری نداشتم و نمی شد معطل او بشوم. همۀ سعی من این بود بچه ها را سریع به خط برسانیم. در این فاصله اگر اتفاقی برای بچه ها می افتاد و دشمن متوجه ما میشد دیگر رسیدن به خط هم فایده نداشت. آن وقت مجبور بودیم سنگر به سنگر با دشمن بجنگیم. در همین احوال که به سرعت به سمت خط دشمن میدویدم، ناله های ضعیف بچه های مجروح را می شنیدم و از آن همه بزرگواری و ایثارشان شرمنده میشدم. نزدیک خط دولول متوجه ما شد و برگشت اما ما دیگر به خط دشمن رسیده بودیم. فرمانده گروهانی را که قبل از ما به خط زده بودند دیدم. سریع منطقه را به من توضیح داد و ما پاکسازی را شروع کردیم منتها نفراتمان کم بود و هفت هشت نفر از بچه ها هم اول کار مجروح یا شهید شده بودند. عراقیها در آن قسمت مقاومت عجیبی داشتند، طبیعی بود که تا پای جان در آن کانال ایستادگی کنند چون عقبه عراقیها گِل و باتلاق بود و با آتش ما پشتیبانی دشمن هم قطع شده بود. به دلیل اینکه شب بود و نمیشد در آن شرایط اسیر بگیریم هر کس را که میدیدیم، میزدیم. از طرف دیگر لشکر 25 کربلا، عراقیها را تحت فشار گذاشته بود. برنامه این بود که ما و آنها از دو طرف نیروهای عراقی را قیچی کنیم اما مقاومت شدید دشمن، بچه های 25 کربلا را در آن لحظات زمینگیر کرده بود. این اتفاق برای ما هم خطرناک بود. باید به هر ترتیب، در آن قسمت مقاومت دشمن شکسته میشد.
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز جمعه 22شهریورماه 1398
🌞 اذان صبح: 05:17
☀️ طلوع آفتاب: 06:44
🌝 اذان ظهر: 13:01
🌑 غروب آفتاب: 19:16
🌖 اذان مغرب: 19:34
🌓 نیمه شب شرعی00:17
🏴 @telaavat