ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 469
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه وسایل سوخته و از بین رفته بودند؛ پتوهای نو، موکتها، لباسهای کره ای که آن همه اصرار کردیم بدهند و ندادند، ظرف، پوتین، کتانی و کلاه آهنی که تویش سوخته بود اما بیرون کلاه هنوز سالم بود و فقط تیر و ترکش میتوانست سوراخش کند! آقا سیدفاطمی در بازار تبریز اعتبار خوبی داشت و کمکهای زیادی از بازار به گردان میشد. «امیر خردمند»، «حبیب رحیمی»، «حاج فیروز قادریان» و «سید یونس سیدفاطمی» برادر فرمانده گردان و عده ای دیگر کنار بقایای وسایل بودند. امیر که از شلوغ های گردان بود مزه پرانی میکرد. میخواست به سید یونس حرص بدهد در حالی که به اِکوی سوخته اشاره میکرد سینه زنان میرفت پیش سید یونس و با لحن عزاداری میخواند: «ای وای! کو بلندگوم ای وای... ای وای... لباسهای کره ای وای!...» بچه ها بین وسایل می گشتند، لباسها دیگر به درد نمیخوردند مگر اینکه بعضیها را با تکه های دیگر وصله میزدیم. بچه ها پاچه شلوارها را می بریدند تا به عنوان شورت استفاده کنند. امیر میگفت: «عیبی نداره! برای شنا که به سد دز رفتیم اینا به درد میخورن!»
دو روز بعد سوار اتوبوسهایی شدیم که برای انتقال ما به سد دز آمده بودند، چادرهایمان را جمع کرده بودیم تا در منطقه سد دز دوباره برپا کنیم. طبق معمول با راننده ها مشکل داشتیم، جاده تا سه کیلومتر مانده به سد راه خوبی بود، باقی راه را هم سپاه از کنار کوه زده بود و آنقدرها بد نبود که راننده ها از رفتن به آنجا اکراه داشته باشند. با زحمت به سد دز رسیدیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 470
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبل از هر کاری حدود صدوپنجاه نفر نیرو به گردان دادند و نیروهای گروهانها تکمیل شد، هرچند مثل همیشه تعدادی از نیروها در جریان آموزش کنار گذاشته میشدند. البته نیروهای باسابقه و خوبی مثل «حمید غم سوار» هم در میان نیروهای جدید دیده میشدند.
آموزش شنا شروع شد. شنای نظامی سخت تر از شناییست که معمولاً همه بلدند. مسئول آموزش نظامی «هادی نقدی» بود، برای آموزش تعدادی از کادر گردان که شنا نمیدانستند آمده بودند. «قدرت توفیقی» هم به نیروها آموزش میداد. روی آب پله ایی نصب شده بود که به کمک همین پلها محدوده استخرمانندی درست میشد. زیر آب نرده هایی به موازات سطح آب قرار داده بودند تا اگر کسی در آب فرو رفت پایینتر نرود. عمق آب در محل آموزش حدود سه متر بود.
روزهای اول بعضی از بچه ها از آب می ترسیدند و ما آنها را داخل آب هل میدادیم. عده ای چون عمق آب سد دز را شنیده بودند. ترس شان بیشتر شده بود. قرار بود این نیروها آنقدر در شنا مهارت پیدا کنند که برای آموزشهای سخت تر و در نهایت به عنوان نیروهای خط شکن بتوان از آنها استفاده کرد.
در سد دز بودیم که هیئتی از طرف خانواده شهدا به دیدارمان آمدند. پدر علی پاشایی هم بین آنها بود. حضورشان به ما روحیه میداد. آنها از مشکلات شهر می گفتند، از مسائلی که در شهر میگذشت که ما بیخبر بودیم و البته شنیدن این حرفها برای ما از جهاتی خوب بود. آنها تأکید میکردند ما در هر حال پیروزیم. «حاج رضا داروئیان» نوحه خوان ما بود و عزاداریهای پرشوری برپا میکردیم.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️️امروز سه شنبه 9 مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:35
☀️ طلوع آفتاب:05:59
🌝 اذان ظهر: 11:54
🌑 غروب آفتاب: 17:49
🌖 اذان مغرب: 18:07
🌓 نیمه شب شرعی23:12
@telaavat
🍃✼🌷✼🍃
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 97
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَماً لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ الْهَدْىَ وَالْقَلَئِدَ ذَ لِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِى السَّمَوَ تِ وَمَا فِى الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ
ترجمه 🔻
⤵️خداوند، كعبه ى بیت الحرام را وسیله ى سامانبخشى و قوام مردم قرار داده و نیز ماه حرام و قربانى هاى بى نشان و نشاندار را (وسیله ى برپایى مردم قرار داده است) این براى آن است كه بدانید خداوند آنچه (از اسرار) در آسمانها و زمین است مىداند و خداوند به هر چیز آگاه است.
┅═══🍃✼🌷✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀️
🕊«قیام»، وسیله ى پایدار بودن است، مانند ستون ساختمان و عمود خیمه.
❄️امام صادق علیه السلام فرمود: خانه ى خدا را بیت الحرام مى نامند، به خاطر آن كه ورود كفّار به آنجا حرام است.
🕊«هَدى»، قربانى بى نشان است و «قلائد»، قربانى هاى نشاندار.
❄️مركزیّت، امنیّت، قداست، عبادت، قدمت، وحدت، سیاست و برائت، معرفت، سادگى، صفا، خلوص و دورى از جدال، شهوت و فسوق در حج است.
🕊ماههاى حرام عبارتند از: رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم كه جنگ در آنها ممنوع است.
❄️اجتماع میلیونى مسلمانان در مكّه، بدون تشریفات وامتیازات وبدون جدال لفظى و نزاع عملى در مكانى مقدّس، از امتیازات اسلام است
🕊و اگر به منافع گوناگونى كه در پرتو مراسم حج حاصل مىشود از قبیل: حلالیّت طلبیدن هنگام رفتن، دید و بازدید، رونق تجارى، پرداخت خمس و زكات،
❄️آشنایى با معارف و امّتها، قرار گرفتن در قدیمى ترین مركز توحید، همناله شدن با انبیا و پا جاى پاى آنها قرار دادن، توبه كردن در صحراى عرفات و مشعر، به یاد قیامت افتادن، مانور سیاسى و برائت از كفّار و سایر بركات را در نظر بگیریم،
🕊مى فهمیم كه این برنامه هاى حج برخاسته از علم بى نهایت خدایى است كه بر همه چیز هستى آگاه است و هرگز علم محدود نمىتواند دستورى به این جامعیّت و جذّابیّت صادر كند.
┅═══🍃✼🌷✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1-🕋 حج، مایه ى ثبات و قوام است. «قیاماً للناس»
2-🕋 سامانبخشى امور، نیاز به تجمّع، وحدت، عبادت، احترام و حرمت، «بیت الحرام» و آرامش و امنیّت «الشهرالحرام»، و كارهاى پنهان و بىنشان و با نشان «الهدى و القلائد» و تأمین غذاى مورد نیاز دارد. «قیاماً للنّاس»
3-🕋 كسى حقّ قانونگذارى دارد كه از تمام هستى آگاه باشد. «یعلم ما فى السماوات و ما فى الارض»
4-🕋 مسجد و مسلخ، وسیله ى قوام دین و دنیاى مردم است. «الكعبة... الهدى و القلائد» امام صادقعلیه السلام فرمود: «جَعَلها اللّه لدینهم و معیشتهم»
5 -🕋 حجّى كه سبب قوام جامعه نباشد حج واقعى نیست. «الكعبة... قیاماً للناس»
6-🕋 اگر جامعه ثبات داشته باشد، زمینه ى خداشناسى در آن رشد مىكند. «قیاماً... لتعلموا ان اللّه...»
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃 @telaavat
#سفیران_کربلا
🏴کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...
▪️حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) پس از حادثه کربلا و در هنگام اسارت، در چند موقعیت خطبههایی ایراد کردند که پرده از جنایات بنیامیه برداشت و به تبلیغات امویان علیه امام حسین(ع) و یاغی و شورشی خواندن ایشان پاسخ گفت و تحریف قیام کربلا را برای همیشه متوقف ساخت.
💡اهمیت این خطبهها که بخشی از آن در کوفه و برخی دیگر در شام ایراد شده، در این است که بسیاری از مردم فریب خورده و در خواب غفلت فرو رفته را بیدار کرد و سرآغاز بسیاری از قیامهای بعد از کربلا شد.
🔸قسمت اول: سخنان حضرت زینب(س) در کوفه(1)
✅ @telaavat
✨﷽✨
💠هفت چیزی که مسخره دارد چیست؟💠
✍ امام رضا علیه السّلام فرمود:
1- کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده
2- کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده
3- کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده
4- کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده
5- آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده
6- کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده
7- کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است.
📚 نصایح مشکینی صفحه ۲۷۴
بحارالانوار مجلسی ج۷۸ ص۳۵۶
🌹🌹 @telaavat 🌹🌹
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 471
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضور پدران شهدا در جمع رزمنده ها حس خوبی می پراکند. آنها در چادرها همراه ما می ماندند و دو سه روزی که بودند در مراسم صبحگاه شرکت میکردند. آن روزها احساس خوبی داشتیم؛ احساس میکردیم پدر بالای سرمان است.
با حضور نیروهایی مثل حاج رضا داروئیان، فرج قلیزاده، «حسن وکیل زاده» که برادرزاده اسماعیل وکیل زاده و معاون گروهان سوداگر بود، اصغر علی پور، «صادق سبک دست» که معاون اصغر بود و خیلیهای دیگر میدیدم که واقعاً گردان خوبی داریم. حاج رضا با اینکه سن زیادی نداشت از مردان بزرگ جنگ بود. او در والفجر 8 معاون گروهان غواصی بود اما به عنوان تکتیرانداز به دسته آمده و مسئولیت چای دادن به بچه ها را هم به عهده گرفته بود. از اردوگاه شهدای خیبر میشناختمش. صادق هم که از اول جنگ در منطقه بود و با او از عملیات مسلم بن عقیل آشنا بودم. نیروهای شلوغ هم که جای خود داشتند؛ امیر خردمند و عده ای دیگر لباسهای کره ای سوخته را تبدیل به شورت کرده و موقع شنا می پوشیدند.
محبت و ایثار بچه ها جو خوبی ساخته بود. در شرایط عادی، زمانی که آموزش و آمادگی عملیات در کار نبود، تمیز کردن اتاقها، دم کردن چای، شستن ظروف و این قبیل کارها چندان مهم نبودند، اتفاقاً بچه ها چون کار دیگری نداشتند با این کارهای کوچک سرگرم میشدند اما در شرایطی شبیه دوره آموزش در سد دز، هیچ کاری کوچک نبود. بچه هایی که زحمت این کارها را میکشیدند از صبح تا عصر در آموزش بودند و مثل بقیه خسته و کوفته از آب بیرون می آمدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 472
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واقعاً بچه ها وقتی از آب خارج میشدند نای حرکت نداشتند، اما عده ای در آن حال غذا را آماده میکردند، پتوها را میانداختند و به بقیه میرسیدند. آن وقت بود که میشد دید مهربانی چه گلهایی داده است!
روزهای اول، آموزش را از یک فاصله تقریباً سیصد متری شروع کردیم. جلیقه های زردرنگی میپوشیدیم و به ردیف وارد آب میشدیم. گاهی شبها هم آموزش داشتیم؛ شبهایی که ماه نور بارانمان میکرد.
با پیشرفت آموزش، مهارتهای جدیدی تمرین میشد، ساکت حرکت کردن از جمله این کارها بود هرچند شلوغی بچه ها که شروع میشد دیگر کسی ملاحظه شرایط آموزش را نمیکرد. اغلب بچه ها محض شلوغی سعی میکردند نفر جلویی را زیر آب ببرند. با پوشیدن جلیقه فرد در آب فرو نمیرفت اما باز هم اغلب بچه ها که برای اولین بار در چنان شرایطی آموزش میدیدند میترسیدند و ناگهان در سکوت نیمه شب و حین تمرین، صدای فریاد بلندی ستون را به هم میزد. آن وقت بود که مسئولان مجبورمان میکردند برگردیم و تمرین را از اول تکرار کنیم.
روزها و شبها با برنامه فشرده آموزش و تمرین میگذشت. شبهایی که تمرین نداشتیم از زور خستگی زود میخوابیدیم. معمولاً برای صبحگاه بچه ها را به کوه های مجاور میبردند. در آن نزدیکی دو روستا هم بود که باغات باصفایی داشتند. اغلب برای صبحگاه تا روستا میرفتیم و باغ پرتقال را دور میزدیم و برمی گشتیم. این مسیر جاده نداشت و فقط راهی برای عبور یک نفر وجود داشت. بچه ها گرسنه و تشنه به باغ میرسیدند. چند بار کسانی که در باغ بودند، تعارف کردند که هر چه میخواهیم بچینیم، اما بچه ها دست نمیزدند.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز چهارشنبه 10مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:36
☀️ طلوع آفتاب:06:00
🌝 اذان ظهر: 11:54
🌑 غروب آفتاب: 17:47
🌖 اذان مغرب: 18:06
🌓 نیمه شب شرعی23:12
@telaavat
🍃✼💠✼🍃
#تفسیرنور
⏪سوره مائده آيه 98, 99
(بسم الله الرحمن الرحیم)
⤵️اِعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
⤵️مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ
ترجمه 🔻
⤵️بدانید كه خداوند، سخت كیفر است، وهمانا خداوند آمرزنده مهربان است.
⤵بر پیامبر، جز ابلاغ (احكام الهى) نیست و خداوند، آنچه را آشكار یا كتمان مى كنید مى داند.
┅═══🍃✼💠✼🍃═══┅
نکته ها🔻تفسیرنور☀️
⤵️اگر این آیه را در ادامه ى آیه ى قبل بدانیم، مى توان گفت كه شكستن احترام كعبه و ماههاى حرام و مخالفت با قربانى واحكام حج و بى هدف پنداشتن مناسك حج، عقاب شدید به دنبال دارد،
⚠️ چنانكه احترام كعبه و ماههاى حرام و انجام دادن قربانى و مناسك حج، مغفرت و رحمت الهى را به دنبال دارد. (البتّه مى توان آیه را به طور مستقل و بدون نظر به آیه قبل معنا كرد كه همان ترجمه مىشود).
┅═══🍃✼💠✼🍃═══┅
پيام ها ⚡📬
1- تشویق و تهدید باید در كنار هم باشد. «شدیدالعقاب، غفور رحیم» (انسان باید میان بیم و امید باشد و به خاطر خلاف یا شكستن حُرمت كعبه به كلّى مأیوس نشود و به خاطر رفتار و كردار خوب نیز مغرور نشود)
2-وظیفه ى پیامبر، تنها ابلاغ دین است، نه اجبار و تحمیل به آن. «ما على الرّسول الاّ البلاغ»
3- استقبال یا اعراض مردم، ضررى به پیامبر نمى زند. «ما على الرسول الاّ البلاغ» چنانكه در آیه 20 سورهى آلعمران مىخوانیم: «فان تولّوا فانمّا علیك البلاغ»
4- چون علم الهى فراگیر است، پس كتمان یا آشكار سازى، نزد او یكسان است. «یعلم ما تبدون و ما تكتمون...»
🍃 @telaavat
#دلواپسی
✍ اینجا تهران است..... به افق #دلتنگی
و دلم هوای سادگی تو را کرده؛ فرمانده!
مگر میشود، با تو چشم در چشم شد، و مجنون نشد؟
حالِ سربازت عجیب خــراب است!
کمی هوایِ مَلَسِ جاده ی" نجف ـ تو "را می خواهد و یک جرعه لبخند در پای عمود ۱۴۵۲، از چشمانِ عاشق کُشِ عباس، تا روبراه شــود...
فرمانده جان؛ دلم برایِ خودِ خودم تنگ شــده...
همان خودی که برای درد، آغوش می گشود، و هیــچ مانعی، او را از رسیدن به #تو بازنمی داشت!
✨ با من چه کــرده ای؛ که یازده ماه است،
نتوانسته ام خیالم را ، به خودم ملحق کنم...
قلب من همان جا، جاماند؛ روی زمین... کنار عمود ۳۱۳ ... و من ماههاست آنجا خانه کردهام.
✨بی تابِ آغوشت شده ام!
دیگر اینجا برای زندگیِ من تنگ شده است!
تنــگِ تنــــــگِ تنـــــــــگ.....
مگر میشود طعمِ آغوشــــــِ تـــو را چشیـــد و مجنون نشــد؟
این خاصیت #دارالجنون است؛ فرمانده❤️
👇👇👇
🔷 @telaavat
#سفیران_کربلا
🏴کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...
▪️حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) پس از حادثه کربلا و در هنگام اسارت، در چند موقعیت خطبههایی ایراد کردند که پرده از جنایات بنیامیه برداشت و به تبلیغات امویان علیه امام حسین(ع) و یاغی و شورشی خواندن ایشان پاسخ گفت و تحریف قیام کربلا را برای همیشه متوقف ساخت.
💡اهمیت این خطبهها که بخشی از آن در کوفه و برخی دیگر در شام ایراد شده، در این است که بسیاری از مردم فریب خورده و در خواب غفلت فرو رفته را بیدار کرد و سرآغاز بسیاری از قیامهای بعد از کربلا شد.
🔸قسمت دوم: سخنان حضرت زینب(س) در کوفه(2)
✅ @telaavat
#اندکی_تفکر
👌چقدر این متن زیبا و قابل تأمله :
مادامى که گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است ؛
همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند.
باد، باعث طراوتش میشود،
آب، باعث رشدش میشود،
و آفتاب، به او پختگی و کمال میبخشد.
🔸اما …
به محض پاره شدن آن بند؛
و جدا شدن از درخت،
آب، باعث گندیدگی؛
باد باعث پلاسیدگی؛
و آفتاب باعث پوسیدگی
و ازبین رفتن طراوتش میشود!
💠بنده بودن یعنی همین،
یعنی بند به خدا بودن،
که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در فساد ما مؤثر خواهند بود.
پول، قدرت، شهرت، زیبایی…. تا بند به خداییم برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بند بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
✋اتصالتان با خدای بزرگ مستدام باد
🍃🌸🍃
✅ @telaavat
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 473
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دقت در مسائل شرعی آنقدر زیاد بود که احتمالات و مستحبات را هم جدی میگرفتند و احتیاط میکردند. مراسم صبحگاه حدود چهار ساعت طول میکشید. بچه ها را آنقدر به کوه ها کشانده بودند که نیروها در آن شرایط، هم کوهنورد شده بودند هم غواص! به قول بچه ها فقط آموزش هوایی ندیده بودند.
در این میان نیروهایی هم بودند که هر چه به آنها فکر میکردم شرمنده روح بزرگشان میشدم. اصغر علی پور، مسئول گروهان غواصی، یکی از آنها بود. میدانستم مشکلات زیادی در خانواده اش دارد؛ پدر و مادر پیر و بیماری داشت که در یکی از محلات حاشیه تبریز زندگی میکردند. اصغر آقا متأهل بود و همسر و دخترش هم پیش پدر و مادرش بودند. از طرف دیگر شوهر خواهرش به تازگی از دنیا رفته بود و مسئولیت خواهر و خواهرزاده هایش هم با او بود. وقتی در سد دز بودیم اتفاقات دیگری برای خانواده اش پیش آمده بود که مجبور شد سری به خانواده اش بزند. وقتی برگشت پرسیدم که چطور شد؟ خیلی دلگرفته بود. وقتی از اوضاع خانوادهاش گفت، منقلب شدم.
ـ اصغر آقا! امکان نداره تو از خیر جنگ بگذری و به اون جنگ بزرگتر که تو شهر و خانوادته برسی؟
ـ آقا سید! من همیشه وقتی با خدا حرف میزنم در همه عملیاتها از خدا خواستم منو زنده نگه داره. چون در پشت جبهه مشکلاتی دارم و اگر بمیرم خانواده ام میمونن... اما این بار نه! این بار زنده ماندنم را از خدا نمیخوام. راضی ام به رضای خدا اما دلم میخواد دیگه شهید بشم...
سعی میکردم او را از آن حال دلتنگی درآورم اما اصغر آقا طور دیگری شده بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📙 نام کتاب: نورالدین پسر ایران
📖 شماره صفحه: 474
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگفت: «سید! باور کن این بار دیگه شهید میشم.» رفتارش حتی با شلوغ های گروهان تغییر کرده بود. گاهی از دوستان شهیدش حرف میزد، میگفت: «صادق آذری، حمید بهنیان و... دوستای من بودند و شهید شدند. حالا وقتی مییام اینجا و بچه ها رو میبینم یاد دوستان شهیدم میافتم و نزدیکه دیوانه بشم!» بعضی حالات اصغر را خوب می فهمیدم، هر چند حدود دو سالی از من بزرگتر بود اما به هم نزدیک بودیم. همانطور که اصغر از مشکلاتش برای من میگفت من هم از اوضاعم برای او میگفتم اما مشکلات من کجا و زندگی او کجا؟! جنگیدن سید نورالدین کجا و جنگیدن اصغر کجا؟ گرچه بعد از دو مجروحیت شدید در کمتر از یک سال در کردستان و عملیات مسلم بن عقیل اوضاع جسمی ام هیچوقت خوب نبود و همیشه درگیر درد و عفونت زخمها بودم اما باز من تنها بودم، با خانواده ای که به نبودنم عادت داشتند و همسری که هنوز زندگی مشترکمان را شروع نکرده بودیم اما او خانواده بزرگی داشت که همه چشمشان به او و حقوق اندکش بود. آن هم در خانه کوچکی در حاشیه شهر که اگر میخواستی آنجا بروی باید حدود یک ساعت از کوچه های تنگ و سربالایی و پله ها پیاده بالا میرفتی. با همه اینها اصغر نمیتوانست در آن شرایط که میدید به حضورش به عنوان فرمانده گروهان در جبهه نیاز هست در خانه بنشیند و فقط به فکر خانواده اش باشد. جبهه «مرد» میخواست!
آن روزها در سد دز برای اولین بار نامه هایی از مردم به دست ما رسید. ظاهراً نامهه ای زیادی از طرف دانش آموزان و مردم از شهرها به جبهه ارسال میشد اما برای اولین بار بود که ما چنین نامه هایی دریافت میکردیم.
👇👇👇
✅ @telaavat
﷽
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
🖼️امروز پنجشنبه 11 مهرماه 1398
🌞 اذان صبح: 04:37
☀️ طلوع آفتاب:06:00
🌝 اذان ظهر: 11:53
🌑 غروب آفتاب: 17:46
🌖 اذان مغرب: 18:04
🌓 نیمه شب شرعی23:12
@telaavat