حوض خون؛
کتابی که در ابتدا با دیدن حجم بالایش، از خواندنش منصرف شدم...
باید ذکر کنم قرار نیست این یادداشت نقد و بررسی کتاب #حوض_خون باشد!
وقتی قطعی شد که برای امر خیر باید عازم سفر خیلی خیلی کوتاه شوم، بهترین همراه برایم کتاب بود!
اول کتاب تازه خریداری شدهام را برداشتم، کتاب روایت و کنش جمعی (در موضوع خودش کم نظیر است!)
ولی چشمم که به حوض خون افتاد گفتم شاید الان بهترین فرصت باشد...
سفر جمعا ۴۵ساعت شد
از این مقدار حدود ۱۹ساعت در ماشین(اینجانب حتی از نوشیدن آب در ماشین عاجزم چه برسد غذا و مشابهاتش) بودم و صرفا با اکسیژن ارتباطم حسنه بود!
مابقی هم که الحمدلله خیر بود.
اما حوض خون، بهانهای برای یادآوری نقش #مردم
و تکرار جملهی آقا: مردم باید در میدان افاده و استفاده باشند.
و
نقش پررنگ زنان در پشت جبهه
جایگاهی که دیگر کمتر کسی برای احیای آن فسفر میسوزاند!
هشت سال دفاعِ مقدس ِ مردمی
که پیر و جوان، زن و مرد همگی در حال ایفای نقش بودند...
رختشوی خانه الگوی خوبی بود
برای ترسیم بهتر نقش مردم در حل مصائب و مسائل...
البته کتاب دو نکته دیگر هم روایت کرد:
«باید جبهه شویم.»
«برای کسانی که حاضر به کار جمعی و تشکیلاتی نیستند هم در خانههایشان کار تعریف کنید.»
هر دو از #آقا...
در پایان برای شادی روح و روان خودتون چند خط هم عین صاد بخوانید:
اگر ضرورت عمل و جهت عمل مشخص شود، شکل عمل و کیفیت آن و مراحل مسائل آن هم مشخص میشود.
@tele_text