⭕️درد دل!
🔻کارگر معدن یورت، داغدار دوستان و همکاران مدفونش، با صدایی آمیزهٔ خشم و بغض، شکوه میکرد. اطرافیان خواستند تا خاموشش کنند. به فریاد گفت: «بگذار درد دلم را بگویم. رئیسجمهور دیگر اینجا نمیآید. دیگر هیچکس اینجا نمیآید، تا درددل ما را بشنود»...
https://www.instagram.com/p/CB1Kaa7pCq7/?igshid=b8kukgvv9aa5
🔸گاهی به ضرب زور زرداران، گاهی به لطف کید مکاران
🔹چرخ مراد دهر میگردد، آسان به دلخواه شکمخواران
🔸تمثیل سنگ و پای لنگ است این، حاشا مکن، میدان جنگ است این
🔹زینسان که روزاروز آغشتهست با خون دل نان گرفتاران
🔸بالا و پایین، شهر را بنگر، الاکلنگ دهر را بنگر
🔹زانسو گرانباران و پرواران، زینسو گرفتاران و بیکاران
🔸زانسو بلند قامت ابراج، با غرفهها چون حجلهٔ حوران
🔹زینسو خرابآباد بسیاران، با کومهها چون دخمهٔ ماران
🔸گفتی برابر بودن از ما نیست، باشد، برابر نه، برادر هم؟
🔹آیا کجا ماندند عیاران، آیا کجا رفتند غمخواران؟
🔸بار از درخت دیگران چیدن، نان از گلوی دوست دزدیدن
🔹کو رسم، کو آثار، کو هنجار؟ تا کی به رسم نابهنجاران؟
🔸تقسیم نان و عشق و گل پس کو؟ افسانه بود آیا؟ حکایت بود؟
🔹یا حرفی از فرط شکمسیری، محض فسون سادهانگاران؟
🔸دیگر کسی اینجا نمیآید، شیخی، رئیسی، دکتری، چیزی
🔹در دخمه میمانیم و میپوسیم، آنسان که پوسیدند همکاران
🔸دیگر کسی اینجا نمیآید، مردی سراغ ما نمیآید
🔹منبعد هم ماییم و خون دل، ما بینصیبان، ما دلآزاران
🔸خیل ز خاطرها فراموشان، ما خون دل خواران و خاموشان
🔹ما بار خویش و غیر بر دوشان، ما نان خود خواران و ناچاران
🔸این پهنهٔ مسکوت را گهگاه، سنگی به رقص موج میخواند
🔹گاهی صدایی میوزد در گوش از خیل بسیاران و همواران
🔸فریادها را، نالهها را هم، خاموش میخواهند و خرسندند
🔹با طعنههای تیز بدگویان، یا ضربهٔ مهمیز غداران
🔸تو آن پلنگ جنگل گرگی، گردنفراز و سربهزیر، اما
🔹نان تو در انبان خرس و خوک، حق تو در حلقوم کفتاران
🔸بادا که فریادت نگردد گم در وزوز هرروزهٔ اخبار
🔹پژواک خشمینش درآویزد در گوش بیهوش ولنگاران
🔸سنگی سرازیرم به قعر چاه، چاهی که بیجان است، بیآب است
🔹تق، تا صدایی خیزد از اعماق در گوش سنگین جهانداران
🔸سنگی سرازیرم به قعر چاه، شاید صدایی بر شود تا ماه
🔹ای قاصد روزان ابری، آه ای داروگ، کی میرسد باران
#امید_مهدی_نژاد
http://Eitaa.com/teribon_ir