⭕️ای عدالتخواهان عدالتخواه شوید!
🔺یکی از مسائلی که ما در زمینهی منظومهی تفکر عدالتخواهانه با آن مواجهیم این است که ما اغلب معنای عدالت را در مقابل «فساد» تصویر کردهایم. علو و برتری طلبی که جانمایهی اشرافیت است، ممکن است به فساد هم ختم نشود ولی باید هدف مقابلهی ما باشد که تا کنون کمتر بوده است.
🔹ما از مبارزه با فقر و فساد و تبعیض تنها مبارزه با فساد را گرفتیم. مبارزه با تبعیضِ ما کجاست؟ روشن است که منظور تبعیضی است که هنوز منتهی به فساد نشده است. مبارزه با فقر ما کجاست؟ دقت کنید «مبارزه با فقر» تفاوت میکند با «کمک به فقیر». کمک به فقیر، مواجه شدن با معلول است. اگر چه خوب و لازم و واجب است اما اگر منهای «مبارزه» با فقر دیده شود در واقع به نوعی سرویس دادن به روابط ناعادلانه است.
🔺مسئله اینجاست که گویی ما در عدالتخواهیمان دچار بدقوارگی شدهایم. همین امر منتهی شده به این که منتفعان تبعیض بشوند مدعیان عدالت و مبارزه با فساد.
🔹یک مثال بزنم، ببینید ما همین مسئله حقوقهای نجومی یا واگذاری املاک را به مثابه یک «فساد» میفهمیم؛ به همین خاطر فقط بخشی از ماجرا که تحت این عنوان باشد را میبینیم اما از بخش مهمتر و بزرگتر مسئله هیچ تصویر روشنی نداریم. در همین ماجرای حقوقهای نجومی و واگذاری املاک توجیههای دو طرف چه بود؟ این پرداختها و واگذاریها مطابق ساز و کارهای قانونی بوده است. قانونی بوده یعنی فساد نبوده ولی تبعیض که بوده و هست.
🔺نقد ما باید به خودمان باشد؛ چرا ما در برابر پرداختها و واگذاریهایی که مصداق فساد میدانیم معترضیم و «محاکمهی مردمی» برگزار میکنیم، اما در برابر تبعیضها ساکتیم؟ چرا عدالتخواهی ما شامل مبارزه با تبعیض نمیشود؟ شامل علو و برتریطلبیها نمیشود؟ شامل فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم ، وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم نمیشود؟
🔹شاید این وضع را بتوان بدقوارگی عدالتخواهی خواند. یک گونهی عدالتخواهی که در آن فساد رقیب سیاسی برجسته است. اگر هم بخواهیم خوشبینانه تحلیل کنیم؛ این عدالتخواهی ما، یک عدالتخواهی اجمالی است. به هر حال همین اجمال یا بدقوارگی در عدالت خواهی بوده است که امروز، رسانههایِ وابسته به اشرافیتی که همیشه در نظام جمهوری اسلامی مدیر هم بودهاند، پُر شده از تیترهای عدالتخواهانه و مبارزه با فساد؟ اینها عدالتخواه شدند یا ما عدالتخواهی را بد تعریف کردیم؟
🔺چاره چیست؟ فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»؛ چاره، بازایمان است. باید از این «عدالتخواهی اجمالی» به «عدالتخواهی تفصیلی» برسیم. توسُّع در عدالتخواهی که شامل مبارزه با فقر و فساد تبعیض هم بشود.
🔹شمایی که در میدان عدالتخواهی بودید میتوانید برگردید، الهیات عدالتخواهی را مرور مجدد کنید؛ استدلالهای رهبران و متفکران انقلاب را بازخوانی کنید و تجربههایی که داشتهاید را بازخوانی کنید و به یک توسع نظری در عدالتخواهی برسید. این درست است که امروز شعار عدالتخواهی به حربهی تبلیغاتی رسانههای 99 درصدی تبدیل شده و عمل عدالتخواهانه، مصادیقی تکراری و کلیشهای یافته است؛ چارهی کار اما عبور از عدالتخواهی نیست. چاره کار در «یایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا» نهفته است: «ای عدالتخواهان عدلتخواه شوید!»
♦️متن کامل را در سایت بخوانید:
http://yon.ir/h4gie
✍ #حجه_الاسلام_مجتبی_نامخواه
🔹 Eitaa.com/teribon_ir
🔸 http://sapp.ir/teribon_ir
🔺http://ble.im/teribon_ir
🔹 t.me/teribon
⭕️#عدالتخواهی و مسئلهی #فقر_مضمون
🔺عدالتخواهی بدون خواست معین و مصداقی ناتمام است و بلکه غیر ممکن؛ اما #عدالتخواهی_تام و متکامل نیز تفاوت بنیادینی با مصداقبسندگی دارد. در مصداقماندگی بیشتر نوعی از درماندگی است. این درماندگی اگر چه میکوشد خود را فرزند صراحت معرفی کند اما به واقع محصول و معلول فقر مفهومی و مضمونی است. فقری مهم که میتواند یک #جنبش را به سر حد یک #شورش تقلیل دهد.
🔻درست یک و نیم دهه پیش، این ایده و پروژه عدالتخواهی بود که ما را از بند محافظهکاریِ راستگرایانه و مقدسمآبانه نجات داده و به ساحلِ کنشِ معطوفِ به تغییر رساند. محافظه کاری قتلگاه انقلاب است اما تنها صورتِ #ناانقلابیگری نیست؛ منفیگرایی در نظر و شورشگری در عمل، سوی دیگر این قتلگاه ایستاده است. اگر محافظهکاری منفی بافی درباره تغییر است و منتهی به بیعملی، منفیبافی درباره وضع موجود نیز به تغییر ختم نمیشود و مانعی دیگر در مسیر طرد وضع موجود است.
🔻محافظهکاری، نیروی اجتماعی را از نقد بازداشته و به قتلگاه میبرد؛ در سوی دیگری این مسلخ اما انقلابینمایی ایستاده و نیروی اجتماعی را به نفی سوق میدهد. محافظهکاران، نه این که نقدی به رویه های مختلف نظام نداشته باشند اما نقدهاشان فاقد مابه ازاء اجتماعی و عینی است. سوی دیگر قتلگاه اما فتوا به مرگ انقلاب در نظام کنونی میدهد و در عمل به انتظار مرگ ظاهری آن مینشیند. موضعی به ظاهر انقلابی اما در باطن به غایت سکونآور؛ نوعی #محافظهکاری_حاد. محافظهکاری سکون و سکوت را با هم دارد اما انقلابینمایی با آنکه در موقعیت عدم سکوت و بلکه فریاد به سر میبرد، اما همواره ساکن است و هیچ کنش معطوف به تغییری از خود بروز نمیدهد.
🔻این درست است که محافظهکاری، اکتفا به وضع موجود و چیزی غیر از انقلابیگری است اما واقع قضیه آن است که انقلابینمایی با فروکاستن #طردِ وضع موجود به #خشم از آن، کنش معطوف به تغییر را تضعیف کرده و از این رو در عمل با محافظهکاران بر سر حفظ وضع موجود مسابقه میدهد. هر وضع موجودی موافقانی دارد و مخالفانی. انقلابیگری فراتر از در میان این موافقت و مخالفت، کوشش برای تغییر وضع موجود است. کنشی که معطوف و منتهی به تغییر وضع موجود نباشد، بخشی از وضع موجود و بلکه بازتولید آن است، گیریم که در مخالفت با آن باشد: هر وضع موجودی منتفعانی دارد و مخالفانی، مخالفان وضع موجود اگر کنش معطوف به تغییر نداشته باشند، جزئی از آن هستند نه آلترناتیو آن.
🔻همهی ما امروز در برابر حافظانِ منتفع و متنفذ وضع موجود قرار داریم که سناریوها و امکانهای متعددی را در برابر هر ایده و ارادهی تغییرگرایانهای علم میکنند. در این شرایط فروکاستنِ طرد به خشم و نقد به نفی، بزرگترین خطا و بازگشت به عقلانیت تغییر و #بازسازی_ایده_و_کنش_عدالتخواهانه مهمترین راهحل است.
✍ #حجه_الاسلام_مجتبی_نامخواه
🔹 t.me/teribon
🔺 Eitaa.com/teribon_ir
🔸 http://sapp.ir/teribon_ir
🔺http://ble.im/teribon_ir
⭕️جامعهشناسی فتنه: درک اجتماعی از فتنه به مثابه کنش طبقه مرفه جدید/1
🔺درآغازین روزها نفی فتنه و سکوت ناشی از تنزه طلبیها و یا درکهای نادرست کار را بدان جا رساند که رهبر انقلاب از نخبگان بخواهند صرفا سکوت را شکسته و هر تحلیل و موضعی که دربارهی فتنه دارند، بیان کنند.
🔺نه دی سال 1392 به بعد وقتی برخی مسئولان بلندپایه بر خلاف ظواهر رفتاریشان از «فتنه» سخن گفتند، بسیاری از این مواضع استقبال کردند. اما آیا این سخنان نشاندهندهی این بود و هست که پس از چند سال از گذشت وقایع 88 برخی مسئولان بلندپایه تغییر موضع داده و «ضد فتنه» شدهاند؟
🔺هستند انبوهی از مسئولانی و خواصی که در ماهها پس از فتنه، در هیچ یک از مصاحبهها، خطبههای نماز جمعه و یا نطقها و سخنرانیهای پرشمار خود حرفی از فتنه به میان نمیآوردند، اما کمکمک یا به یک باره ضد فتنه شدهاند. کم مانده استوانهی فتنه نیز در بارهی فتنه خاطرهای بگوید و بصیرتافزایی کند! شاید این نه نشانهی تغییر موضع خواص (کدام تغییر موضع؟) که نشانی از نقصان تصویر و روایتی باشد که از فتنه به جامعه مخابره شده است؟ اگر فتنه این است که امروز روایت میشود، چرا کسی با آن مخالف باشد؟ گیریم که دیروز دستاندرکار آن هم بوده باشد. با این روایت از فتنه، بانیان آن هم احساس نمیکنند اگر ضد آن موضعی بگیرند، جامعه از حرفهای آن ها تناقض بفهمد.
🔺اغلب رسانههای حزباللهی این تحلیل را پیش کشیدند که گفتمان ضد فتنه آنقدرها فراگیر شده که همراهان دیروز، امروز بر علیه فتنه سخن میگویند؛ اما در این میان احتمال دیگری هم هست: فتنه آنقدرها مخدوش روایت شده که چیزی نمانده اصلیترین دستاندرکاران هم مدعی شوند.
🔺درک احساسی از فتنه در ادامه هنگامی که به یک تفسیر از فتنه تبدیل شد، رگههایی از تکفیر را در خود جای داد و به تکراری ملالآور و در نهایت طرد به بهانهی مشارکت در فتنه منتهی شد.
🔺تفسیر سیاسی از فتنه تلاش میکند فتنه را در چارچوب اساسا غلط اصولگرا/ اصلاحطلب و حتی راست/چپ بازسازی کند.
🔺شخصیتهای مهم سیاسی و حزبی که در اوج رقابت دو جناح اصولگرا/اصلاحطلب، به عنوان نمونه در خرداد76، جریان خود را نمایندگی میکردند، صراحتاً یا تلویحاً از فتنه هواداری میکردند؛ و این یعنی فتنه فراتر از دوگانههای سیاسی مطرح است.
🔺تفسیر صرفا سیاسی از فتنه آن را از درون پوچ میسازد به گونهای که هیچ مابه ازاء عینی نداشته باشد.
🔺در تفسیر امنیتی از فتنه نقش بیگانگان، سفارتخانهها و سرویسهای جاسوسیشان و همچنین گروهکهای ضد انقلاب اهمیت محوری می بابد.
🔺اینگونه فتنه کارکرد مرزبندی اجتماعی خود را از دست میدهد و بارزترین اهالی فتنه میتوانند با گفتن تنها یک جمله از تمامی تبعات کنشهای فتنه گرایانهی خود شانه خالی کنند.
🔺هر واکنش جبههی انقلاب در برابر فتنه بر اساس یک بینش و تفسیر از فتنه شکل میگیرد.
🔺هر سهی این نگرشها تا حدود زیادی تأثیر خود را بر جبههی انقلاب و حزبالله گذاشته است. به چهرههای سیاسی و تحلیلهای اطلاعاتی و امنیتی محوریت داده است. حجم اخبار درگوشی و تحلیلهای «کد محور» را گسترش داده است. حجم زیادی از پرخاشها و دادهای بیدلیل یا به دلیل مسائل فرعی را گسترش داده و بسیاری از فعالان دیگر حوزهها را به عرصهی سیاستزدگی کشانده و آنها را به انجام کنشهایی واداشته که در نهایت به مرجعیت چهرههای حزبی کمک میکند که جایگاه محوری سابق خود را دوباره بازیابند.
🔺همهی اینها یعنی محدود کردن دامنه ی کنش حزبالله. تودههای مردمی و خالقان اصلی نه دی در تفسرهای پیش گفته نقش اصلی را ندارند. آنها نه نیروی امنیتی هستند و نه حزبی؛ در حالی که تفسیر کارآمد از فتنه باید زمینهی کنش اجتماعی و عمومی در برابر فتنه را افزایش دهد.
🔺تفسیر کارامدتر اجتماعی از فتنه به ریشههای اجتماعی فتنه اشاره دارد و در برابر فتنه نیز کنشهای اجتماعی را توسعه بخشیده و تودههای مردم را به عنوان بازیگران نقش اصلی فعال میکند.
🔺وضعیت عدالت «مطلقا راضی کننده نیست». این نه یک تحلیل مغرضانه و ناشی از بی اطلاعی و یا با پیش فرضهای ضد انقلاب، که تحلیل منصفترین و مشرفترین و انقلابیترین تحلیلگر، یعنی شخص رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی است. تداوم این وضعیت در دوران چند دهسالهی پس از انقلاب «یک طبقه مرفه جدید» به وجود آورده است.
🔺از نظر رهبر انقلاب این یک «انحراف بزرگ» است؛ باید نیروی اجتماعی مقابله با این «تلاش حقیقتاً» در جریان را شکل داد «مخلصان انقلاب» نیرویی است که رهبری آنان را به مقابله با این اراده فرا میخوانند. مأموریتی امام خمینی در واپسین روزهای حیاتشان برای «بسیج، لشکرمخلص خدا» تشریح کرده و «مقابله با پولپرستی» را خواستار شده بودند.
ادامه دارد...
✍ #حجه_الاسلام_مجتبی_نامخواه
🔹 t.me/teribon
🔺 Eitaa.com/teribon_i
تریبون مستضعفین
⭕️جامعهشناسی فتنه: درک اجتماعی از فتنه به مثابه کنش طبقه مرفه جدید/1 🔺درآغازین روزها نفی فتنه و س
⭕️جامعهشناسی فتنه: درک اجتماعی از فتنه به مثابه کنش طبقه مرفه جدید/2
🔺نیروی مخلص انقلاب در میانهی این نبرد جدی کجاست؟ یک بررسی تاریخی به خوبی نشان میدهد که یک نگرش محافظه کارانه بسیج و مخلصان انقلاب را به سوی کویر زدایی، درختکاری و قطرهچکانی فلج اطفال و مانند این سوق میداد؛ این نگرش بسیج را نه نیروی مقابله طبقه مرفه جدید که «ظرفیت بومی توسعه» میخواند. منصفانه است بگوییم مخلصان انقلاب آنقدرها که با فلج اطفال و کویر درگیر شدند با ارادهی معطوف به شکلدهی طبقهی مرفه درگیر نشدند و یا اگر شدند، در این درگیری شکست خوردند تا سه و نیم دهه پس از انقلاب وضعیت عدالت همچنان «مطلقاً» راضی کننده نباشد.
🔺از سوی دیگرارادهای حقیقتا برای شکلدهی به یک طبقه مرفه جدید تلاش کند، و از سوی دیگر هم نیروهای مخلص انقلاب تنگهی احد مقابله با این طبقه را رها کرده و به مسائل فرعی مشغول باشند، بیشک یک طبقه مرفه جدید گسترده و برخوردار شکل میگیرد. این طبقه پس از شکلگیری در پی تثبیت و گسترش منابع قدرت سیاسی و اقتصادی خود است. از سوی دیگر به سرعت در حوزههای رسانه، فرهنگ وهنر دلالتهای خود را ایجاد میکند. تلاش میکند از اجراییترین نهادها (مانند شهردایها)، پرتیراژترین و حرفهایترین روزنامهها را منتشر کند و همینطور در دیگر حوزه ها. طبقه مرفه جدید در حوزهی فرهنگ و هنر معطوف به بازتولید اجتماعی هنجارها، ارزشها و سبک زندگی خود میپردازد. این فرایند به آن جا ختم میشود که همهی مردم بخواهند مانند این طبقه زندگی کنند.
🔺این طبقه با تمام توان در حال پیشبرد کار خود است. آن ها به سرعت تبدیل به مرجع جامعه می شوند.
🔺مهم بطن پرورش دهندهی فتنه است. فتنه کنش و کوشش طبیعی طبقهی مرفه جدید برای حفظ منافعش است. در نگاهی دقیقتر فتنه نه یک کنش که یک واکنش است. هر جا منافع این طبقه آسیب ببیند فتنهای شکل خواهد گرفت. تفسیر و کنش احساسی، سیاسی و امنیتی تنها نسبت به ظهور این واقعه تولید نفرت میکند و حداکثر با زمینههای ظهور فتنه درگیر میشود، نه با بطن پرورش آن.
🔺طبقهی مرفه جدید طبعا کنشهایی دارد که برای نظام سیاسی چالش برانگیز است و یا مخاطرات امنیتی در پی دارد. اما اساس وجود آن، این طبقهی اجتماعی مرفه جدید است و مقابله مؤثر با آن صرفا یک امر اجتماعی است.
🔺فتنه صرفاً شبههی اعتقادی نیست تا راه مقابله با آن برگزاری حلقههای معرفتی باشد؛ همچنان که صرفاً یک امر سیاسی یا یک پروژهی امنیتی هم نیست. فتنه یک امر اجتماعی است که گرچه ابعاد یا زمینه های معرفتی، سیاسی و امنیتی هم خواهد داشت، اما واکنش اصلی در برابر آن صرفا کنش اجتماعی است. به علاوه کنشهای سیاسی و امنیتی اهالی خاص خود را دارد و بسط آن به عرصه عمومی به شدت عرصهی امر اجتماعی را تنگ خواهد کرد.
🔺فتنهی بعد یا ظهور بعدی فتنه کی و کجاست؟
تفسیر و کنش سیاسی و امنیتی، آنگاه که به عرصه ی اجتماعی بیایند، صرفا محافظهکاری را تجویز خواهند کرد. میزان موفقیت در مقابله با فتنهی بعدی، با میزان شکلگیری خودآگاهی اجتماعی در برابر طبقهی مرفه جدید نسبتی مستقیم دارد. موفقیت در فتنهی آینده تابعی است از میزان امکان و توسعه کنش اجتماعی در برابر فتنهی موجود و کانون اکنونی فتنه در بطن امر اجتماعی.
✍️ #حجه_الاسلام_مجتبی_نامخواه
🔹 t.me/teribon
🔺 Eitaa.com/teribon_ir
🔸 http://sapp.ir/teribon_ir
🔺http://ble.im/teribon_ir