میرزا ابوالحسن خان ایلچی وزیر امور خارجه ایران بود. انگلیسی ها برای جذب او، برای او امکانات رفاهی فراوانی در انگلیس ایجاد کردند تا دو سه سال تفریح کند! انگلیس متعهد شد که تا آخر عمرش به او حقوق ثابت بدهد(1) و..
🔰ایلچی که #ظریف_ترازظریف بود، نامردی نکرد و تمام 30-40سال رو با ظرافت به انگلیس خدمت کرد. ایشون در قرارداد گلستان و ترکمنچای نقش داشت.
(1)ناسخ التواریخ.
"درس انقلاب"
@chaharrah_majazi
ترور رسانه
☄ ☄☄ ☄💠☄ ☄💠💠☄ ☄💠💠💠☄ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_پنج
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
🍃
🍃🍃
🍃🍁🍃
🍃🍁🍁🍃
🍃🍁🍁🍁🍃
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_نهم
#ابراهیم_حسن_بیگے
آن چه سبب شد که مسلمین توانستند در مدتی کوتاه کشورهای مصر و شام و ایران را فتح کنند، این بود که در آن کشورها، امتیازات طبقاتی وجود داشت و یک یا دو طبقه دارای برتری بودند و همه ی ثروت کشور را به دست داشتند.
طبقات محروم این جوامع می دانستند که هرگز وضع زندگی آن ها اصلاح نخواهد شد و هنگامی که دین اسلام با شعار مساوات و حذف فاصله طبقاتی پیش رفت، مردم آن کشورها مقاومتی نکردند.
لذا قشون اسلام وارد هر مملکتی که شد، طبقات محروم آنجا با آغوش باز سربازان مسلمان را پذیرفتند و راه پیروزی آن ها را فراهم نمودند.
ولی اینک آثاری به چشم می خورد که نشان می دهد در بین مسلمین امتیازات طبقاتی به وجود آمده است.
امرا و حکام، خود را مافوق دیگران می دانند و به خود حق می دهند از مزایایی برخوردار شوند که در دسترس دیگران نیست.
حکام عرب در کشورهای ایران و مصر و شام، مردم این کشورها را که مسلمان شده اند، به چشم برده و غلام خود نگاه می کنند و این موضوع، مغایر نص آیات قرآن و هم چنین مغایر با روح مساوات اسلامی است و سبب می شود اقوامی که اسلام آورده اند، عاصی شده همانطور که قشون اسلام را با آغوش باز پذیرفتند تا این محرومیت ها و فاصله ای طبقاتی از بین برود، قشون دیگری را هم که مخالف حکام مسلمان هستند، با آغوش باز بپذیرند.
قوم عرب نباید کشورهای دیگر اقوام بومی را به چشم حقارت بنگرند.
جرج به کشیش نگاه کرد و گفت:
می بینید پدر؟
سخنان علی ژرفای تفکر او را برای ما به تصویر می کشد؛ علی می داند که اگر عدالت نباشد،
#آمریکا
#اربعین
#جنگ
#شهادت
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🍃
🍃🍃
🍃🍁🍃
🍃🍁🍁🍃
🍃🍁🍁🍁🍃
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت
#ابراهیم_حسن_بیگے
اگر برتری نژادی و قومی حاکم باشد، بالاخره عقده های حبس شده در سینه های کسانی که تحقیر شده اند، روزی به صورت عصیان و طغيان با انقلاب های بنیان کن، بروز خواهد کرد.
او در فكر آينده ی سرزمین های اسلامی است.
نمی خواهد که ایران به جرم ایرانی بودن و شامی به جرم غیر عرب بودن یا مصری به جرم آفریقایی بودن، نسبت به سایر مسلمانان و به ویژه عرب ها تحقیر شوند و با آن ها مثل بردگان رفتار شود.
زیرا این امر باعث تقابل مردم با نظام اسلامی شده و ریشه ی حکومت و دین را خواهد خشکاند.
کشیش گفت:
دوست من، جرج عزیز شما که پژوهش های زیادی در حوزه ی تاریخ دارید، به من بگویید که در تاریخ چه کسی را شبیه على یافتی؟
جرج کتاب را بست، روی میز گذاشت و گفت:
در میان بزرگان گذشته ی تاریخ، بسیار اندکند کسانی که با درک موقعیت و زمان، به ما بگویند:
فرزندان خود را به اخلاق خود تربیت نکنید، زیرا که آنان برای زمانی غیر از زمان شما، خلق شده اند.
اما علی با چنین توصیه ای به انسان ها در طول تاریخ درک بزرگ خود را به عنوان یک جامعه شناس به رخ می کشد و جدا بسیار نادرند از بزرگان تاریخ کسانی که بگویند:
هر کس که دو روز او یکسان باشد، مغبون و زیان کار است.
و علی با این جمله می خواهد بگوید که زیانی بر مردم نمی رسد مگر این که دیرود امروزشان یکسان باشد و تغییر و تحول رشدی آن ها صورت نگیرد.
و جدا بسیار کمیابند از بزرگان گذشته و حال تاریخ که در فکر و روح ما، بذر موازین عدالت جهانی را که از خود می جوشد و بر خود
در بیاید و مانور عظمت آن را کشف کند و بگوید:
آن کس که بداخلاق باشد، خود را آزار داده است.
✨#ادامـــہ_دارد ...
#آمریکا
#اربعین
#جنگ
#شهادت
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🍃
🍃🍃
🍃🍁🍃
🍃🍁🍁🍃
🍃🍁🍁🍁🍃
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_یک
#ابراهیم_حسن_بیگے
و بسیار کمند بزرگانی از تاریخ، که چون على فریاد بزنند: «
#احتکار جرم و #تبهکاری است!
و یا هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر در سایه ی آنکه ثروتمندی از حق او بهره مند گشته است.
هر بزرگی در تاریخ موصوف به صفتی است؛ یکی ریاضی دان بزرگی است، یکی دلاور و جنگجوی نام آوری است، یکی اندیشمند و فیلسوف قدری است، یکی جامعه شناس و روان شناس نادری است، یکی حاکم عدالت گستری است، اما به عقیده ی من در على همه ی این صفات جمع است و من #نتوانسته ام در تاریخ کسی را پیدا کنم که موصوف به این صفات بزرگ باشد.
کشیش سرش را بالا گرفته بود تا از میان مردمی که در پیاده رو راه می رفتند، بتواند تابلوهای کتاب فروشی ها را بخواند.
کتاب فروشی #دارالهادی را به خاطر سپرده بود تا به سفارش جرج جرداق سری به آنجا بزند که گفته بود درباره ی علی هر چه بخواهی او دارد.
گاهی عابرین به او تنه می زدند؛ شاید هم او به آن ها که حواسش به راه رفتنش نبود.
خیابان «ضیاحیه» در جنوب بیروت، مرکز کتاب فروشی های اسلامی بود.
سال ها پیش یکی دو باری به خیابان ضياحيه آمده بود.
آن روزها مغازه ها اغلب کوچک و تنگ و باریک بودند، و حالا مغازه ها بزرگتر و مغازه های کوچک به درون پاساژها و ابتدای کوچه ها رانده شده بودند.
جنوب بيروت دنیای دیگری داشت.
تفاوت ها و تقابل هایش با مناطق مسیحی نشین کاملا محسوس بود.
فکر کرد علت عقب ماندگی مسلمان ها در بیروت، ریشه های #سیاسی دارد؛ و الا این مردمی که او حالا در بین شان راه می رفت، پیرو علی بودند و این پیرو بودن را هم همیشه با صدای بلند اعلام می کردند.
شاید اگر مسلمان ها #اندیشه و #تیزبینی علی را داشتند و سیاستمداران هم کاری به کارشان نداشتند، تفاوت شرق و جنوب بیروت، #معکوس می شد.
✨#ادامـــہ_دارد ...
#آمریکا
#اربعین
#جنگ
#شهادت
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🔳 قال الامام علی بن موسی الرضا(ع):
رحمت خدا بر کسی باد که #دین و #ولایت ما را زنده می کند.
به حضرت گفته شد:
چگونه آن کس این امر را احیا و زنده می کند؟
حضرت فرمود:
علوم ما را #یاد گیرد و به مردم #بیاموزد؛ زیرا مردم اگر حُسن حقایق کلام ما را بدانند قطعاً از ما #پیروی خواهند کرد.
🌸 #به_وقت_حدیث
🍃شهادت مظلومانه ی امام هشتم شیعیان را تسلیت عرض می کنیم🍃
#یا_علی_بن_موسی_رضا (ع)
📚چهل چراغ آسمان عصمت
🏴@chaharrah_majazi
رحمت خدا بر کسی باد که #دین و #ولایت ما را زنده می کند.
🔲"امام رضا(ع)"
🍃شهادت مظلومانه ی امام هشتم شیعیان را تسلیت عرض می نماییم🍃
#یا_علی_بن_موسی_رضا (ع)
🏴 @chaharrah_majazi
ترور رسانه
🍃 🍃🍃 🍃🍁🍃 🍃🍁🍁🍃 🍃🍁🍁🍁🍃 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_شصت
🍃
🍃🍃
🍃🍁🍃
🍃🍁🍁🍃
🍃🍁🍁🍁🍃
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_دو
#ابراهیم_حسن_بیگے
سال ها از جنگ داخلی بیروت گذشته بود، اما هنوز آثار گلوله ها در ساختمان های جنوب بيروت دیده می شد؛ در حالی که در شرق بيروت اثری از جنگ باقی نمانده بود.
کشیش این بار که در بین مسلمان ها بود، حس خوبی داشت؛ احساس می کرد به این مردم که روزی وجودش پر از انزجار از آن جا بود، نزدیک تر شده است.
دلش می خواست با آن ها حرف بزند و درباره ی زندگی شان، دینشان و به خصوص درباره ی علی از آن ها بپرسد و بشنود.
هر چند ممکن بود بسیاری از آن ها درباره ی علی چیزهای زیادی ندانند؛ همان طور که اکثر مردم مسیحی، مسیح را نمی شناسد و به گفتار او عمل نمی کنند.
کشیش با دیدن تابلوی بزرگ نشر دار الهادی، دو پله کوتاه ابتدای ورودی را طی کرد و وارد کتاب فروشی شد.
کتاب فروشی بزرگ بود و تازه ساز با قفسه هایی که تا سقف، کتاب ها را در خود جای داده بودند و میزهایی که روی آنها را کتاب چیده بودند.
تعدادی مرد و زنان محجبه در حال دیدن و ورق زدن کتاب ها بودند.
کشیش ترجیح داد به جای جستجو و اتلاف وقت، از یکی از متصدیان فروش کمک بگیرد تا کتاب های مورد نظرش را پیدا کند.
جوانی که پشت پیشخوان ایستاده بود، نظرش را جلب کرد.
جوان، محاسنی بلند و سیاه داشت، با چشمانی درشت و مژه هایی کشیده که او را به یاد اعضای رزمنده ی حزب الله لبنان انداخت. به طرفش رفت.
جوان با دیدن او تبسمی کرد و با رویی گشاده سلام داد.
کشیش به او نزدیک تو پرسید:
ببخشید پسرم!
می توانید مرا برای یافتن چند جلد کتاب
راهنمایی کنید؟
جوان از پشت پیشخوان بیرون آمد.
رو به روی کشش ایستاد و گفت:
بله، البته.
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
🍃
🍃🍃
🍃🍁🍃
🍃🍁🍁🍃
🍃🍁🍁🍁🍃
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_سوم
#ابراهیم_حسن_بیگے
بعد با دقت به صورت کشیش نگاه کرد و قبل از این که او حرف بزند پرسید:
شما عرب هستید؟
کشیش گفت:
خیر، اصالتا روس هستم، اما سال ها در لبنان زندگی کرده ام؛ بیش از پنجاه سال.
جوان لبخند زد و گفت:
دیدم عربی را خوب حرف می زنید، اما به چهره تان نمی آمد عرب باشید؛ هر چند محاسن تان بلند است.
چهره ای نورانی دارید...
حالا بفرمایید چه کتابی می خواهید؟
کشیش گفت:
کتاب خاصی نمی خواهم؛ من به دنبال کتاب هایی هستم که درباره ی علی باشد؛ امام علی.
جوان گفت:
ما اینجا کتاب های زیادی درباره ی امام علی داریم.
بفرمایید تا نگاهی به آن ها بیندازید.
کشیش پشت سر او به راه افتاد.
جوان جلوی قفسه ای ایستاد و گفت:
کتاب های این قفسه، همه شان درباره ی امام علی است...
گفتید کتاب خاصی نمی خواهید؟
کشیش سرش را به علامت تأیید تکان داد.
جوان گفت:
اگر می خواهید درباره ی امام على مطالعه کنید، خوب است اول از نهج البلاغه شروع کنید... می خواهید آن را نشانتان بدهم؟
کشیش گفت:
نه پسرم، نهج البلاغه را دارم و خوانده ام.
جوان با انگشت کتاب هایی را نشان داد و گفت:
این دوره ی چند جلدی شرح کاملی از زندگی امام است؛ به نام علی بن ابیطالب که از عبدالمقصود مصری است. می خواهید ببیند؟
کشیش گفت:
نیازی نیست؛ کتابهای عبدالفتاح عبد المقصود را هم خوانده ام.
جوان با تعجب به کشیش نگاه کرد و گفت:
لابد کتاب های جرج جرداق را هم مطالعه کرده اید؟
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
به گفته کمیسیون مربوط حدود هفت درصد دانشجویان استرالیایی در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ دست کم یک بار قربانی حمله #جنسی شدهاند.
این بررسی که بزرگترین تحقیق در این زمینه در #استرالیا بوده ۳۹ دانشگاه و ۳۱ هزار دانشجو را پوشش داده و درجات مختلف اذیت و آزار جنسی را در تمام دانشگاهها گزارش کرده است.
#آمریکا 🇺🇸
💠 @chaharrah_majazi
⚜یعنی از طریق اینترنت با اسلام آشنا شدید؟
بله انجا کسی نبود تا با او حرف بزنم و اطلاعاتی بگیرم هرچه میخواستم بفهمم از طریق اینترنت بود و خوب ابتدا به دلیل تبلیغات رسانهای #وهابیون به انها پیوستم و طبق مبنای اهل تسنن ایمان آوردم و احکام و دستورات اولیه را یاد گرفتم ولی آن ها فضای #بازی نداشتند.
#نیکی_هارمان زنی هلندی که از طریق اینترنت مسلمان شد❗️
💥 @chaharrah_majazi
ترور رسانه
🍃 🍃🍃 🍃🍁🍃 🍃🍁🍁🍃 🍃🍁🍁🍁🍃 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_شصت
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_چهارم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش گفت:
بله!
جرج جرداق خودش آن کتاب ها را به من هدیه
داد.
جوان پرسید:
پس لابد شرح نهج البلاغهی ابن ابی الحدید را هم مطالعه فرموده اید؟
کشیش گفت:
نه!
این کتاب را ندیده ام.
جوان از داخل قفسه کتابی را برداشت، به دست کشیش داد و گفت:
البته این کتاب بیست جلدی است، قیمتش هم کمی #گران است، اما توصیه می کنم شما که نهج البلاغه را خوانده اید، شرح و تفسیرش را هم بخوانید.
کشیش صفحه فهرست را باز کرد.
کتاب را به صورتش نزدیک کرد تا بدون عینک خطوط آن را بخواند.
جوان گفت:
البته اگر شما می گفتید به چه موضوعی از زندگی امام علاقه مند هستید، بهتر می توانستم کمکتان کنم.
کشیش نخست پاسخی به او نداد، اما پس از این که بخش هایی از فهرست را مطالعه کرد، کتاب را بست و گفت:
من این کتاب را می خواهم؛ همه ی جلد هایش را.
جوان گفت:
بسیار خوب درباره ی پیکارهای صفین و جمل هم کتاب هایی داریم؛ می خواهید ببنید؟
گفت:
در آن باره چیزهایی خوانده ام.
دلم می خواهد درباره ی کشیش رحلت علی و چگونگی آن کتابی بخوانم.
جوان از داخل قفسه کتابی بیرون آورد و گفت:
این کتاب را خودم نیز خوانده ام؛ یک رمان تاریخی است که با نثر روان داستانی نوشته شده.
توصیه می کنم آن را حتما بخوانید.
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_پنجم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش کتاب را از او گرفت و پرسید:
این رمان فقط درباره #رحلت على است؟
جوان پاسخ داد:
خیر، زندگینامه ی کاملی از امام است؛ فصل آخرش درباره ی شهادت امام علی است.
البته حاضرم این را به شما هدیه بدهم.
کشیش عنوان کتاب را که دید خوشش آمد؛ «خورشیدوش» نوشته ی ابراهیم بن ابوالحسن.
رو به جوان گفت:
این را هم بر می دارم، البته نه به عنوان هدیه؛ پولش را پرداخت می کنم.
جوان به کشیش خیره شد و پرسید:
ببخشید، شما استاد دانشگاه هستید؟
کشیش گفت:
نه پسرم، من یک #کشیش هستم.
جوان با تعجبی و توأم با هیجان گفت:
خیلی #عجیب است؛ شما یک کشیش مسیحی هستید و این همه کتاب درباره ی امام علی خوانده اید و باز هم به دنبال کتاب های دیگر می گردید!
کشیش گفت:
شما نهج البلاغه على را خوانده اید؟
جوان پس از مدت کوتاهی سرش را تکان داد و گفت:
ای ... چند باری بخش هایی از آن را خوانده ام ... اما قرآن را همیشه می خوانم.
کشیش گفت:
خوب است، خوب است.
باز شما جوانان مسلمان بهتر از جوانان مسیحی، کتاب آسمانی تان را می خوانید.
اغلب جوانان مسیحی حتی یک بار هم دستشان به انجیل نخورده است.
آن روز کشیش قادر نبود همه ی کتاب هایی را که خریده حمل کند.
جوان کتاب فروش، کتاب ها را داخل کارتن قرار داد و آن را تا داخل تاکسی حمل کرد و در حالی که دست های کشیش را به گرمی می فشرد، او را بدرقه کرد.
کشیش کارتن کتابها را گوشه ی اتاق گذاشت، کتاب خورشیدوش را برداشت و روی میز گذاشت، تا شب هنگام آن را مطالعه کند.
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
ترور رسانه
⚜ ⚜⚜ ⚜🍂⚜ ⚜🍂🍂⚜ ⚜🍂🍂🍂⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_شصت
امام رضا (ع) فرمودند:
اگر مردم حسن #حقایق کلام ما را بدانند قطعا از ما پیروی خواهند کرد.
#دقت_کنید ☝️
این کشیش یه مسیحیه با بدست اوردن یه سری اطلاعات از امام علی(ع) شیفته مولا میشه و برای کسب اطلاعات بیشتر به جاهایی میره که تا حالا نرفته کتاب هایی رو می خونه که تا اون زمان حتی نگاهی بهشون هم ننداخته بوده، به جایی می رسه که در موعظه هاش از سخنان امام علی (ع) میگه کشیش اینجا حسن حقایق کلمات امام علی رو درک کرده...
اگر غیر از این بود این همه دردسر برای شناخت امام علی(ع) نمی کشید!
#تفکر_کنیم
#گپ_خودمونی ❣
ترور رسانه
⚜یعنی از طریق اینترنت با اسلام آشنا شدید؟ بله انجا کسی نبود تا با او حرف بزنم و اطلاعاتی بگیرم هرچه
☘چطور به مذهب #تشیع گرایش پیدا می کند؟
از آنجا که مدام رسانههای #غربی علیه ایران هجمههای زیادی داشتند کنجکاو شدم که ایران کجاست و چرا اینقدر علیه آن گفته میشود.
بعد متوجه شدم که ایرانیها مذهب تشیع دارند و همین باعث شد تا بیشتر در مورد تشیع اطلاعات جمع کنم.
از آن طرف کسی پاسخی به من نمیداد به دنبال تحقیقاتی که داشت کتاب خانم مستشرقی به دستم میافتد که نویسنده آن کتاب بیطرفانه تاریخ صدر اسلام را نوشته بود از وقایع بعد از رحلت پیامبر و ماجرای شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن کتاب خیلی بیطرفانه حق را به حضرت زهرا داده بود همین باعث شد تا از طریق اینترنت درباره ایشان بیشتر تحقیق کنم و برای همین فهمیدم که تشیع کاملتر است و شیعه شدم.
البته قبل از تشرف به تشیع یک بار خوابی دیده بودم به این صورت که در مسجدی دوازده عکس نورانی نصب کرده بودند که عکس پیامبر و عکس دوازدهم نسبت به بقیه نورانیتر بود این در ذهنم بود تا اینکه بعد از تحقیق درباره تشیع متوجه شدم شیعیان معتقد به دوازده امام و پیامبر هستند و این هم چراغی برای #هدایتم شد.
#نیکی_هارمان زنی هلندی که از طریق اینترنت مسلمان شد❗️
🍁 @chaharrah_majazi
سلام
آنالیز سن شما
بزنین روی این لینک و با وارد کردن تاریخ تولدتون حسابی لذت ببرید.
همه اطلاعات زندگیتون رو بهتون نشون میده.
نیازی به فامیلی تان نیست،
اسم کوچک کافی ست.
👇👇👇👇👇
http://birth.carbalad.com
@chaharrah_majazi
زیباکلام و طیفی از همفکرانش به دروغ می گویند جمهوری اسلامی از ابتدا با عید #نوروز موافق نبود اما با فشارمردم آنرا پذیرفت!!
بنابراین می توان روز #کوروش را هم به این نظام قبولاند.
دروغ، عادت زیباکلام است. پیام های مستمر نوروزی امام و تجمع 100هزارنفری دولتی در اوایل انقلاب، دروغ بودن سخنانی وی را نشان میدهد.
💥 @chaharrah_majazi
ترور رسانه
⚜ ⚜⚜ ⚜🍂⚜ ⚜🍂🍂⚜ ⚜🍂🍂🍂⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_شصت
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_ششم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش در دستی قاشق و در دستی دیگر چنگال، به نقطه ای از میز غذاخوری خیره مانده بود.
ایرینا کنارش نشسته بود و با اشتها غذا
خورد.
اما سرگئی در حالی که لقمه را به آرامی می جوید، کشیش را در نظر داشت.
یولا نگاهی به کشیش و نگاهی به سرگئی انداخت، بعد با انگشت روی دست سرگئی زد و با چشم و ابرو، به او اشاره کرد.
سرگئی نوک چنگالش را به طرف کشیش گرفت و بعد او را صدا زد و گفت:
پدر؟ کجایید؟
کشیش مزه ای زد و گنگ و گیج به سرگئی نگاه کرد. سرگئی گفت:
چه شده پدر؟
انگار توی این عالم نیستید.
کشیش قاشق و چنگال را روی بشقاب غذایش گذاشت و گفت:
چیزی نیست، اشتها ندارم.
ایرینا با چنگال به بشقاب کشیش اشاره کرد و گفت:
وا! تو که چیزی نخورده ای ؟!
کشیش رو به یولا گفت:
ممنون دخترم، غذای خوشمزه ای بود.
بعد از جا بلند شد و زیر نگاه های متعجب سرگئی و ایرینا ویولا و حتی آنوشا، به طرف اتاقش رفت.
پشت میز کارش نشست، کتاب خورشید وش را به دست گرفت و عینکش را به چشم زد.
فکر کرد با وجود کتاب هایی که خریده، خواندن کتاب رمان حال و حوصله ی ویژه ای می طلبد، مخصوصا برای او که حال و حوصله ی خواندن رمان را نداشت.
با وجود این نگاهی به فهرست فصل های آن انداخت؛ عناوین برایش آشنا بودند، به نظر می رسید نویسنده رمانش را بر اساس وقایع زندگی علی نوشته است.
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_هفتم
#ابراهیم_حسن_بیگے
فصل آخر رمان، عنوانش "غروب خورشید" بود.
تصمیم گرفت مطالعه ی کتاب را از فصل پایانی شروع کند.
تقه ای به در خورد و سرگئی وارد شد.
وسط اتاق ایستاد .
چه شده پدر؟
چرا این قدر به هم ریخته و افسرده اید؟
چیزی هستی من باید بدانم یا کمکتان کنم؟
کشیش از بالای عینک به او نگاه کرد و گفت:
کمی خسته ام، کمی هم نگران.
سرگئی به میز کار پدر نزدیک شد، کنار آن ایستاد و پرسید:
نگران چه هستید؟
کشیش گفت:
نگران آینده ام؛ نمی دانم باید چه کار کنم و چه وقت به مسکو برگردم و تا وقتی راه حلی برای این مسأله پیدا نکنم، باید مثل یک فراری، دور از شهر و دیارم باشم.
سرگئی لبخندی زد و گفت:
خدا را شکر که مشکل شما این است پدر.
اگر این مشکل سبب می شود که پیش ما بمانید، باید گفت خدا پدر آن دو جانی را بیامرزد که طمع ورزیشان سبب چنین خیری شده است!
بهتر است با هم یک سفر به مسکو برویم و هر چه دارید بفروشیم و برگردیم و قید مسکو را برای همیشه بزنید.
کشیش گفت:
من به اندازه ی کافی در غربت زیسته ام سرگئی. دلم می خواهد در وطن خودم بمیرم.
سرگئی بدون این که بنشیند، باسنش را به لبه ی کاناپه تکیه داد و گفت:
حرف از مرگ نزنید پدر که من همیشه از آن وحشت داشته ام.
کشیش گفت:
تو هنوز هم از یاد مرگ غافلی پسر!
انگار صدای علی را می شنوم که می گوید:
شما را به یاد آوری مرگ سفارش می کنم.
از #مرگ #غفلت نکنید.
چگونه مرگ را فراموش می کنید در حالی که او شما را #فراموش نمی کند؟
#آمریکا
#برجام
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
ترور رسانه
⚜ ⚜⚜ ⚜🍂⚜ ⚜🍂🍂⚜ ⚜🍂🍂🍂⚜ ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_صد_و_شصت
#ریپلاے به قسمت قبلے☝️
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_هشتم
#ابراهیم_حسن_بیگے
و چگونه به زنده ماندن طمع می ورزید در
با مهلت نمی دهد؟
مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است.
آن ها را به گورهایشان حمل کردند بی آن که بر مرکبی سوار باشند.
آنان را در قبرهایشان فرود آوردند بی آن که خود فرود آیند.
چنان از یادها رفتند و فراموش شدند که گویا از آبادکنندگان این دنیا نبوده اند.
آن جا را که وطن خود می داشتند، از آن رمیدند و در جایی که از آن می رسیدند، آرام گرفتند.
اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دوری کنند و نه می توانند عمل نیکی بر نیکی های خود بیفزایند.
آن ها به دنیایی أنس گرفتند که مغرورشان کرد و چون به آن اطمینان داشتند، سرانجام مغلوبشان کرد.
کشیش آه بلندی کشید و ادامه داد:
پسرم! سرگئی...
تو از چیزی وحشت داری که ناخواسته به سویش در حرکتی، ترس از مرگ بی معناست.
بلکه با یاد مرگ می توانی غم ها و غصه های دنیا را از خود دور کنی و از زندگی لذت بیشتری ببری.
سرگئی گفت:
اگر آنچه را به من گفتی خود نیز به آن ایمان داری، پس چرا از کشته شدن می ترسید؟
کشیش گفت:
ترس من از آن دو جانی، به معنی ترس از مرگ است. از طرفی، کسی که از مرگ نمی ترسد، هرگز خودش را به زیر ستار نمی اندازد و خودش را در معرض مرگ قرار نمی دهد.
غمی که امروز به دلم نشسته، از بلاتکلیفی است؛ از این که در مانده ام باید چه کنم...
چرا؟
چون دو انسان طمّاع، چشم به کتابی دوخته اند که مال آنها ، به من هم تعلق ندارد، بلکه امانتی است در دست های من از سوی عیسی مسیح.
سرگئی با تعجب به کشیش نگاه کرد و پرسید:
چه گفتی پدر؟
امانت عیسی مسیح؟
#آمریکا
#برجام
#تلنگر
#جذب
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.
⚜
⚜⚜
⚜🍂⚜
⚜🍂🍂⚜
⚜🍂🍂🍂⚜
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣
✨ #قـدیـــــــس✨
#قسمت_صد_و_شصت_و_نهم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش پشتش را به صندلی تکیه داد و گفت:
بهتر است مرا تنها بگذاری سرگئی.
باید فصلی از این کتاب را بخوانم.
سرگئی آرام زیر لب گفت:
بله! می فهمم.
بعد از اتاق خارج شد.
کشیش کتاب را باز کرد.
بالای صفحه نوشته شده بود:
غروب خورشید
آنها سه نفر بودند.
«عبدالله بن ملجم» آشفته و هراسناک به برک بن عبدالله نگاه کرد.
برک سرش پایین بود و با انگشت دست هایش بازی می کرد، اما دوستش «عمرو بن بكره نگاهش به عبدالله بن ملجم بود تا سخنی بگوید و علت فرا خواندنش را به کنج مسجد بداند.
آن سه تن بر روی زیلوی کهنه ای نشسته بودند؛ در زیر کور سوی نور لرزان پیه سوزی که روی دیوار آویخته شده بود. عبدالله بن ملجم نگاهش را به در بسته ی مسجد دوخت.
جز آن سه تن کسی در مسجد نبود.
به خادم پیر مسجد دیناری داده بود تا آنها را تنها بگذارد.
با وجود این عبدالله نگران بود و انگار از چیزی می ترسید.
عمرو رو به او گفت:
چه شده عبدالله؟ ما را این وقت شب فرا خوانده ای تا چه بگویی؟
برک نیز سرش را تکان داد و گفت:
من اینجا حس خوبی ندارم.
زودتر حرفت را بزن که باید بروم.
عبدالله که چهار زانو نشسته بود، آرنج هایش را روی زانوهایش گذاشت و با کف دو دست گونه های لاغرش را فشرد و گفت:
می دانید که اوضاع، رضایت بخش نیست؛ علی و معاویه به جان هم افتاده اند، جنگ قدرت بین آن دو، سرنوشت دین و ملت را به مخاطره انداخته است.
#آمریکا
#جذب
#تلنگر
#برجام
#جنگ
#شهادت
#مذاکره
لینک قسمت اول رمان قدیـــــس
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955
لینک قسمت اول داستان ســــــــــــراب
#روحانی
https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2127
💠@chaharrah_majazi
⛔️ #ڪپے فقط و فقط با ذڪر منبــع بلامانع است.