لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام علی علیه السلام
اهواز رمضان ۱۳۹۸
علی به سوی زهرا
شکسته دل پر می زد
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
علی به سوی زهرا
شکسته دل پر می زد
غریب دشت و صحرا
شکسته دل پر می زد
علی به سجده، نشسته در خون
سر عدالت، شکسته در خون
اساس عالم، گسسته در خون
خدای عدل از دنیا
شکسته دل پر می زد
امیر خندق، دلاور بدر
تپیده در خون، به ليلة القدر
همیشه در اوج، هماره در صدر
علی به عرش اعلی
شکسته دل پر می زد
علی ز دنیا، بریده امشب
به آسمان پر، کشیده امشب
به رستگاری، رسیده امشب
رها شد از غم مولا
شکسته دل پر می زد
حسین ازین غم، تکیده چون یاس
به چهره اشکِ، حسن چو الماس
به ضجه زینب، به گریه عباس
ز کوفه تا عاشورا
شکسته دل پر می زد
جدا نباید، شد از ولایت
همان که مارا، کند هدایت
به سوی مقصد، به بی نهایت
سحر به شوق فردا
شکسته دل پر می زد
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم گرامیداشت روز مقاومت دزفول
تهران/باغ موزه دفاع مقدس
در اجتماع دزفولی های مقیم پایتخت
۴ خرداد ۱۳۹۶
از تو سرسبزم پر از آبادی ام
من به عشقت چارم خردادی ام
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
به مناسبت سوم و چهارم خرداد
روزهای ملی دو شهر حماسه و ایثار
خرمشهر و دزفول
خرمشهر/ دزفول
شعر امشب رو سفیدم کرده است
یاد یاران شهیدم کرده است
شعر می خواهد که من نجوا کنم
دفتر دلدادگی را وا کنم
می تراود او برایم تا سحر
شرحی از یاران سرایم تا سحر
پیش خود وا می کنم تقویم را
زیر و بالا می کنم تقویم را
ماه خرداد است و صدها اتفاق
سینه ام لبریز شوق و اشتیاق
می گزینم بهترین رخداد را
اتفاق سوم خرداد را
شهر خون شهر شهیدان شهر عشق
ای که جاری گشت در تو نهر عشق
السلام ای بیشه ی شیران سلام
السلام ای قبله ی ایران سلام
السلام ای شهر عاشوراییان
السلام ای ساحل دریاییان
نخل های سر جدایت یاد باد
کربلایت کربلایت یاد باد
بار دیگر سوم خرداد شد
روز وصل دوستداران یاد شد
مرگ شیرین است در راه خدا
هرکه عاشق پیشه شد فرهاد شد
پاره ی جان وطن در بند بود
آرزوی دشمنان بر باد شد
پس گرفتیمش به بازوی شرف
قلب امت قلب رهبر شاد شد
پس گرفیمش ولی با خون خویش
شهر خرم، شهر خون آزاد شد
سوم خرداد شد بار دگر
باز شد داغ شهیدان تازه تر
یاد آنهایی که عاشق بوده اند
محو لبخند شقایق بوده اند
یاد آن نام آوران بی نشان
می درخشد کهکشان تا کهکشان
یا علی گویان به دشمن تاختند
خصم را خاک و خون انداختند
خاک و خون آمیخت با عشق و شرف
مسجد جامع، شد ایوان نجف
بر زمین خون شهیدان نهر شد
تا که خرمشهر خونین شهر شد
باز هم وا می کنم تقویم را
زیر و بالا می کنم تقویم را
می گزینم برترین رخداد را
سالروز چارم خرداد را
روز دزفول همیشه قهرمان
سرزمین شیرمردان زمان
شهر مردان مقاوم در بلا
انعکاس سرزمین کربلا
روزگاری پیش، اینجا جنگ بود
تربت دزفول، خونین رنگ بود
شهر، شهر لاله های پرپر است
رو به هر سو بنگری یک سنگر است
یک طرف آوار در هم ریخته
یک طرف خاک به خون آمیخته
یک طرف تلفیق ایثار و جنون
امتزاج آه و آتش اشک و خون
موشک و خمپاره از هر سو روان
شهر اما ایستاده پر توان
خم به ابرویش نیاورده ست، نه!
موج در مویش نیاورده ست، نه!
آی ای دزفول، ای همسنگرم
افتخار انگیز شهر کشورم
از تو سرسبزم پر از آبادی ام
من به عشقت چارم خردادی ام
آه یاران! یاد باد آن روزها
یاد باد آن روزها و سوزها
یاد باد آن روزگاران غریب
خاکریز و سنگر و امن یجیب
در گلویت بغض چندین ساله ای ست
هر کجا در هر طرف آلاله ای ست
غرق خون اما به غایت استوار
ابتدا تا بی نهایت استوار
ای که خوشنود از تو شد قلب امام
قهرمان دزفول با غیرت، سلام!
عشق و ایمانت زبانزد بود و هست
عهد و پیمانت زبانزد بود و هست
عهد بستی با خدایت عهد خون
عهد برجا ایستادن در جنون
روز و شب باران آتش بر سرت
بی امان می ریخت از دور و برت
شهر در باران موشک سوخته
آتش از هرسو شرر افروخته
جای سالم روی پیشانی نبود
در دلت اما پریشانی نبود
در تو هرگز یک نشان از بیم نیست
اضطراب و وحشت و تسلیم نیست
ای دژ مستحکم مردان مرد
سد راه خصم، هنگام نبرد
با زبانی از همه درویش تر
هرچه گفتم هستی و... زین بیشتر
وادی اولاد احمد نیز هم
مامن آل محمد نیز هم
قبه ای از نور مهمان تو شد
دشت خوزستان، خراسان تو شد
بوی مشهد در هوایت رخته کرد
طوس در پسکوچه هایت رخنه کرد
السلام ای حضرت سیز قبا
یادگار خامس آل عبا
اعتبار خاک دزفول از شماست
از شما و تربت آلاله هاست
ای قدمگاه عزیز فاطمه
باز آمد بر زبان این زمزمه
سرزمین نینوا یادش بخیر
کربلای جبهه ها یادش بخیر
بشنوید ای دوستان، همسنگران
شرح حال صادق آهنگران
گفته ام تا از برای خاطرم
چند بیتی هم بگوید شاعرم
می نویسد بهر من گلدسته ام
من به این اب و هوا وابسته ام
لطف ایزد داد خوش آوازی ام
زاده ی دزفولم و اهوازی ام
افتخارم اینکه خوزستانی ام
سالها سرگرم نوحه خوانی ام
تا که دریابد خدا حال مرا
تا که بگشاید پر و بال مرا
تا گره وا گردد از کار دلم
تا شود لطف الهی شاملم
عاقبت یابم سعادت کاش کاش
قسمتم باشد شهادت کاش کاش...
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ شهر مقاومت و ایثار "دزفول"
حق است در تقویم از تو یاد باشد
هر روز باید چارم خرداد باشد
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز مقاومت دزفول
صوتی
حق است در تقویم از تو یاد باشد
هر روز باید چارم خرداد باشد
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
به مناسبت چهارم خرداد
روز مقاومت دزفول
"هر روز باید چارم خرداد باشد"
این دل به شوق کربلا پر می زند باز
از لطف صاحبخانه بر در می زند باز
نام حسین آرام دلهای شکسته ست
عشقش کلید مخفی درهای بسته ست
از عشق او در جبهه غوغایی به پا شد
هرگوشه ی این خاک چون کرب و بلا شد
ما را غم عشقش به این وادی کشانده ست
گفتیم تا کرب و بلا راهی نمانده ست
سربند یازهرا به سر بستند یاران
فرمان رسید از جانب پیر جماران
عشق حسین آتش به دلها زد دوباره
بر خاک افتادند یاران پاره پاره
در سینه ها شوق شهادت موج می زد
مرغ دل عشاق، پر تا اوج می زد
عشق حسین اینگونه دل را مبتلا کرد
دزفول را چون صحنه ی کرب و بلا کرد
دزفول شهر استقامت شهر ایثار
دزفول برجا ایستاده وقت پیکار
دزفول شهر مردمانی آسمانی
از پایمردی سبز، از خون ارغوانی
دزفول شهر مردها، مهد دلیران
در خون شناور گشته عاشورای ایران
دزفول که آجر به آجر، سنگرش بود
باران موشکهای دشمن برسرش بود
دزفول خاری بود در چشمان دشمن
دزفول آتش بود در دامان دشمن
شمعی که نورانی تر از قرص قمر بود
سدی که از پولاد و آهن سخت تر بود
دشتی که مجنون بود و از لیلا نشان داشت
کوهی که در دل غیرت آتشفشان داشت
دزفول شهری که در آتش ایستاده
امر امام خویش را گردن نهاده
شد کربلای دیگری برپا در این دشت
عباس در آیینه ی تاریخ برگشت
از ما درود، از ما سلام، ای خطه عشق
خوشنود شد قلب امام ای خطه عشق
حق است در تقویم از تو یاد باشد
هر روز باید چارم خرداد باشد
هر روز باید بر زبان نام تو باشد
این قلبها باید که آرام تو باشد
تو ایستادی تا وطن آزاد باشد
تو گریه کردی تا که ایران شاد باشد
ای کعبه آمال دلهای شکسته
بر چهره ات خون شهیدان نقش بسته
دادم سلامی زاده ی موسی الرضا را
کردم زیارت حضرت سبزقبا را
دزفول خاک پاک مردان خدایی است
از کربلا و مشهد اینجا رد پایی است
مرغ دلم امروز بر جانم شرر زد
از گنبد سبزقبا تا طوس پر زد
دزفول شهر علم و تقوی، شهر ایمان
دزفول شهر عالمان، شهر شهیدان
در علم و تقوی شهره ی عالم شد این شهر
با مرتضی انصاری آن علامه ی دهر
دزفول شهر یاوران خاص مهدی
دزفول گویی بسته با ابرار عهدی
اینجا هزاران شمع باشد پیش رویم
یک شمه از جولای دزفولی بگویم
زیباست بر انسان، در حکمت گشودن
سرباز گمنام امام عصر بودن
حق است باید که کنم یاد فقیدی
کو بود در قلب بسیجی ها امیدی
از آیت اللهی که قاضی بود نامش
هر جمعه می پیچید در دلها کلامش
ای قهرمان شهر دلاور پرور من
اسطوره ی نام آشنا در باور من
هرچند از تیغ جفا مجروح بودی
دریای خون جاری شد اما نوح بودی
تو در بلندای سعادت ایستادی
بر قله ی سرخ شهادت ایستادی
هر چند جای لاله ها خالی ست امروز
با یادشان اما عجب حالی ست امروز
ما با ولایت عهد خون بستیم با هم
از باده ی مولا علی مستیم با هم
ما از ولایت روی، هرگز بر نتابیم
دزفول! ما مردان نسل آفتابیم
امروز در دزفول عهدی تازه بستیم
از باده ی ناب ولایت مست مستیم
ای شهر عشق و شور، ای دزفول دزفول
ای در تو جاری نور، ای دزفول دزفول
با ما بگو از لاله های بی نشانت
از زخمهایی که گذشت از استخوانت
از لاله هایی که به خاک افتاده بودند
بر دامن تو سینه چاک افتاده بودند
دزفول، یادت هست اینجا شهر خون بود
در کوچه و پس کوچه هایت نهر خون بود
با ما بگو از مادران داغدارت
از آنچه شد در هشت سال از روزگارت...
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلواپسی در میقات
السلام ای ستارهی سوم
نارنین ماهپارهی سوم...
دل "گلدسته" است و ایوانت
دست "آهنگران" و دامانت!
همایش پیرغلامان حسینی
مهر ۱۳۹۴ شیراز
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
وقتی کل شعر به پایان رسید به نظرم رسید یک شیرینکاری کنم!
بیت دیگری را به شعر اضافه کردم که بیت پایانی بود و با این بیت متن شعر و در واقع مراسم به پایان میرسید و در آن بیت نام خودم را همراه با نام حاج صادق آوردم:
دل گلدسته است و ایوانت
دست آهنگران و دامانت
داشتم پشت تلفن کل شعر را برای حاج صادق میخواندم که در انتها به این بیت رسیدم، خندید و این بیت را شوخی و شیرینکاری حساب میکرد ولی من اصرار داشتم که حتما این بیت را بخواند.
پخش زندهی مراسم را از تلویزیون تماشا میکردم و احتمال خیلی کمی میدادم که حاج صادق این بیت را بخواند.
اواخر مراسم بود و شعر داشت به بیت پایانی نزدیک میشد تا دقیقا به نقطهی مورد نظر رسید و ناگهان دیدم این بیت را هم خواند.
اجرای این بیت برایم خیلی جالب بود، البته با یک اشتباه لفظی یا به قول خودمان تپق کوچک که دیگر جزوی از کار ما محسوب میشود اجرا شد ولی خیلی در ماهیت و مفهوم بیت تغییری ایجاد نمیکرد.
در فیلم و صوت موجود از مراسم این بیت را بدین گونه از زبان حاج صادق میشنویم:
دست گلدسته است و ایوانت
دست آهنگران و دامانت
ولی متن اصلی شعر که در بالا به آن اشاره شد به این صورت است:
دل گلدسته است و ایوانت
دست آهنگران و دامانت
اجرای حاج صادق را بطور زنده از تلویزیون تماشا کردم. سوزی در صدایش بود که تا عمق جان آدم نفوذ میکرد.
جالب بود!
شعرهایی که خودم سروده بودم و یکی دو ساعت قبل پشت تلفن برایش خوانده بودم را وقتی دوباره از زبان او میشنیدم انگار با یک متن تازه روبرو شدهام و برایم تازگی داشت!
ناخودآگاه انگار منتظر بیت بعدی بودم در حالی که تقریبا کل شعر را از حفظ داشتم.
از ابتدای برنامه دلم میلرزید و حال عجیبی داشتم و هنگامی که در همان اوایل شعر به این بیت رسید ناگهان بغضم ترکید و با صدای بلند به گریه افتادم:
قبر شش گوشهات اسیرم کرد
غم عشق حسین پیرم کرد
شاید شنیدنش برای دیگران قدری عجیب باشد ولی برای من بسیار اتفاق افتاده که وقتی شعر خودم را از زبان حاج صادق میشنوم لحن صدا و سوز نفسش و تاکید آهنگین روی برخی کلمات و تحریر برخی واژه ها آنقدر بر من تاثیرگذار است که گویی پنجرهی جدیدی در تعبیر شعر برایم باز میشود. انگار دارم از متن شعری که خودم سرودم مفهومی تازه را استخراج میکنم که تا پیش آن از چشمم پنهان بوده است.
حتی گاهی میشود که حاج صادق متن شعر را اشتباه میخواند ولی همین اشتباه یا باعث تلنگری در ذهنم میشود که تغییری در آن قسمت ایجاد کنم و یا کلا همانطور که به ظاهر اشتباه خوانده شده را عیناً میپذیرم و متن را مجدداً مطابق با آن ویرایش می کنم.
شعر بر روی کاغذ هرچقدر هم که زیبا سروده شده باشد لیکن فاقد روح است و هنگامی که با صوتی خوش یا طنین موسیقی همراه میشود روح و جانی تازه مییابد و تا اعماق قلبها نفوذ میکند.
و چه صوتی دلنشینتر و سوزناکتر از نوای ملکوتی حاج صادق آهنگران که زمزمهی شهدا بود در شبهای عملیات و بخشی از غرور ملی یک نسل سرفراز و غیرتمند.
هیچ نوایی برایم دلنشینتر از شنیدن شعرهایم با صدای گرم حاج صادق آهنگران نیست.
رنگ و طرحی در صدایش و زنگ و آهنگی در حنجرهاش هست که طنینی گوش نواز دارد و انگار بطور طبیعی با یک زیر صدای موسیقی همراه است.
از دل برخواسته است و لاجرم بر دل خواهد نشست.
با قاطعیت اعلام میکنم که در تمام طول سالهای زندگیام کسی را با اخلاصتر و بی ریاتر از او ندیدهام.
وقتی شعرهایم را میخواند روحی تازه بر جسم شعرم می بخشد که با شوق و ذوقی وصف نشدنی منتظر شنیدن بیت بعدی هستم و گویی با یک متن تازه روبرو شدهام.
خدای را همواره شاکرم که دو گنج گرانبها از نیکان روزگارش را در طول زندگیام تا به امروز بر سر راهم قرار داده و اصطلاحا زلفم را به ایشان گره زده است.
یکی استاد نازنین و فقیدم مرحوم حاج محمدرضا آقاسی بود که دیگر کجا باشد که مادر گیتی چو او فرزندی بزاید و دیگری اسطورهی اخلاص و تقوا و فروتنی و یادگار سالهای پر افتخار نسل اول انقلاب و آخرین بازمانده از قافلهی مردان بی ادعای دههی شصت؛ حاج صادق آهنگران!
روح آن شاد و عمر این دراز باد
السلام ای ستارهی سوم
نازنین ماه پارهی سوم
ای غمت حاصل جوانی من
سومین ماه آسمانی من
وقف مداحی تو حنجرهام
رو به عشقت گشوده پنجرهام
ناخودآگاه، دل پر از غم شد
بوی خون آمد و محرم شد
قبر شش گوشهات اسیرم کرد
غم عشق حسین، پیرم کرد
روضه خوانانت ای ستوده خصال
جمع گشتند از جنوب و شمال
با دلی داغدار درد فراق
در جوار حریم شاهچراغ
پیر، اما جوانِ عشق توأند
کوه آتشفشان عشق توأند
پیرها و غلامها جمعند
همه پروانههای یک شمعند
شمع یعنی که سیدالشهدا
السلام علیک یامولا
باز هنگامهی شكفتن شد
نوبتِ از حسين گفتن شد
بر تن شعر، تازيانه زدم
باز هم حرف عاشقانه زدم
نالهی عشق، سخت و جانسوز است
آتش عشق، استخوانسوز است
عاشقی غربت و بلا دارد
كوفه و شام و كربلا دارد
دل برای تو میتپد مولا
در هوای تو میتپد مولا
عشق يعني سرِ بريدهی تو
بوسه بر حنجر بريدهی تو
ای که حج امتداد راه تو بود
کعبه، گودال قتلگاه تو بود
يا حسين از تو آبرو داريم
تا ابد با تو گفتگو داريم
عشقت آتشفشان سينهی ماست
و مدالِ نشان سينهی ماست
ما كه دلواپسيم در ميقات
مثل خار و خسيم در ميقات
لاجرم راه خويش كج كرديم
كربلا رفته، قصد حج كرديم
وقت احرام شد، كفن پوشيم
رختی از جنس خون به تن پوشيم
حجّ اكبر، طواف كربببلاست
كعبه در اعتكاف كرببلاست
در بيابان كه خار بسيار است
غربت تكسوار بسيار است
سر اگر بود مست، بايد رفت
پای اگر آبلهست... بايد رفت
عدّهای از تو راه كج كردند
كربلا را فدای حج كردند
عدّهای گرم كار خود بودند
غافل از تنگهی اُحُد بودند
عدّهای نيز تكّه تكّه شدند
بندهی نام و نان و سكّه شدند
غرق در آخورِ علوفه شدند
عدّهای نيز، اهل كوفه شدند
كوفه لبريز ناجوانمردیست
خنجر تيز ناجوانمردیست
جان زهرا، به سوی كوفه نرو
با گل و غنچه و شكوفه نرو
كوفه ره بر تو بست، يامولا
بيعتت را شكست، يامولا
کربلا یعنی اشک یعنی آه
ذبح هفتاد و دو خلیلالله
روی گلها تگرگ میباريد
يعنی آوار مرگ میباريد
کربلا کعبهی اهوراییست
مشهد لالههای زهراییست
خفته بر رويگی خاک، پيكر تو
میدرخشد به روی نی، سر تو
بر سر نيزه صوت قرآنت
التيامیست بر يتيمانت
از سر نيزه عشق میجوشد
كربلا تا دمشق، میجوشد
از سر نيزه نور میبارد
افتخار و غرور میبارد
كربلا يعنی امتحان دادن
بر لب آب، تشنه جان دادن
حالتی خاص دارد آب فرات
غم عباس دارد آب فرات
غنچهها ناشکفته پژمردند
تشنه بودند و سر فرو بردند
بس که فریاد العطش کردند
رهسپار شهادتش کردند
میرود، مشک آب بر پشتش
مرگ، بازیچه ایست در مشتش
آب در حسرت زبانش بود
در تب بوسه بر لبانش بود
شاخهی یاس بر زمین افتاد
مشک عباس بر زمین افتاد
یا اباالفضل جان به قربانت
که فدای حسین شد جانت
دشمنت بست چشم مستت را
پس از آن قطع کرد دستت را
آب در حسرت گلوی توی بود
گر چه آن روز، روبروی تو بود
رفتی و قصهی وفایت ماند
بر تن آب، رد پایت ماند
رفتی و پشت آسمان خم شد
دل زینب خزانهی غم شد
رفتی و کودکان اسیر شدند
نوجوانها ز غصه پیر شدند
رفتی و آب در ندامت سوخت
بی تو شرمنده تا قیامت سوخت
يا حسين ای طلوع آزادی
انتها و شروع آزادی
غيرت ذوالفقار در رگ توست
خون پروردگار در رگ توست
كمر كوه را غمت خم كرد
ماه ذیالحجّه را محرّم كرد
در ره تو فداییام مولا
حاجيِ كربلاییام مولا
ای بلندای عشق و آزادی
تو به من گنج شعر را دادی
دل كه يك عمر در اسارت توست
بهترين هديهاش، زيارت توست
یا حسین آمدند انصارت
خادمان غریب دربارت
دلشان گرم از محبت توست
توتیاشان غبار تربت توست
ما به ایشان تو را شناختهایم
دل و دین پای روضه باختهایم
لطف کردی نگاهمان کردی
اشک را شمع راهمان کردی
ما همانیم که خطرکردیم
در رهت ترک جان و سر کردیم
هشت سال آزگار جنگیدیم
در یمین و یسار جنگیدیم
یا حسین عزیز دلتنگیم
با شهیدان ِ تو هم آهنگیم
سرور عاشقان سلام به تو
رهبر عاشقان سلام به تو
دل "گلدسته" است و ایوانت
دست "آهنگران" و دامانت
شاعر: محمد زمان گلدسته
http://eitaa.com/text_nohe
دلواپسی درميقات
پیش از محرم سال ۱۳۹۴ بود و مطابق رسم هر ساله همایش پیرغلامان حسینی در آستانهی برگزاری بود.
بنا بود حاج صادق در شیراز و در جوار حرم مطهر حضرت علی بن موسی حضرت شاهچراغ در آیین اختتامیهی همایش، برنامه اجرا کند.
بیشتر از دو سه روز تا زمان اجرا فرصت نداشتم و باید در همین فرصت کم شعری را آماده میکردم.
به دلیل فرصت بسیار کم باید از برخی سرودههای قبلیام کمک میگرفتم و در همان وزن ابیات تازهای مینوشتم تا کلید واژههای جدیدی که توسط حاج صادق پیشنهاد شده بود در شعر گنجانده میشد.
موضوع سیدالشهدا محتوای اصلی و محور شعر بود و همچنین باید به شرح حال میهمانان مراسم که اغلب پیرغلامان اهلبیت بودند نیز اشارهای میشد.
موضوع دیگر مکان برگزاری بود و نمیشد از شیراز و حضرت شاهچراغش سخن به میان نیاورد بویژه که من خود دلبستگی خاصی به حضرت شاهچراغ دارم و باید حداقل به بهانهی اجرای مراسم در آن مکان معنوی، ادای احترام میشد.
چندین موضوع جدید یش رویم بود و باید شعری را پیدا میکردم که با توجه به وزن و محتوای ابیات، قابلیت اضافه شدن این مفاهیم جدید را داشته باشد.
یک سری عقایدی در کلیات مبحث شعر دارم که قاعده و قانون نیستند و برخواسته از تجربه و سلیقه و علاقهی خودم هستند، مثلا در مواقعی که موضوعات متعددی برای درج در یک شعر مطرح میشود بهتر است وزن شعر کوتاه باشد تا طولانیشدن ابیات خسته کننده نشود.
در بین آثار قبلیام شعری بود با وزنی کوتاه در رثای امام حسین که مدتها قبل سروده بودم. متن اولیه آن قبلا طولانی بود لیکن بعدها در ویرایشهای متعدد بیشتر ابیات قدیمیاش را حذف کرده بودم و در نهایت شعری مانده بود با تعداد ابیاتی حول و حوش سی بیت که هم نسبتا کوتاه بود و میشد به آن موضوعات جدید را اضافه کرد و هم اینکه بخاطر وزن کوتاهش ریتمی روانی داشت.
متن اصلی شعر اینطور شروع می شد:
دل گرفتار توست یا مولا
دیده بیمار توست یا مولا
این شعر خود داستانی دارد که خیلی فشرده عرض میکنم:
سال ۱۳۷۹ که هنوز راه کربلا بسته بود با کاروانی از گرگان به مرز خسروی رفتیم. یکی دو سالی بود که رسم شده بود برای روز عرفه گروههایی به نقاط مرزی غرب و جنوب میرفتند و از نزدیکترین مکانها به کربلا از داخل خاک کشور مراسم دعای عرفه را برگزار میکردند.
طی مدت رفت و برگشت این اردوی زیارتی این شعر را جمع و جور کردم و چون بصورت پراکنده و تک بیت های جدا جدا سروده شده بود، در مسیر برگشت مشغول ویرایش و جمع بندی نهایی شعر بودم و تغییراتی در برخی ابیات اعمال میکردم و یا بیتی را حذف و بیتی جدید را اضافه میکردم تا نهایتا نسخهای اولیه فراهم شد.
مجددا این نسخه را از ابتدا تا انتها بررسی و آخرین ویرایش را انجام دادم تا بالاخره کار شعر تمام شد و مشغول پاکنویس آن شدم.
وقتی پاکنویس شعر تمام شد شروع یه شمردن ابیات کردم و در کمال تعجب دیدم شعر دقیقا ۷۲بیت است!
و تا سالها نام این شعر در ادبیات کلامی خودم و دوستانی که اشعار مرا دنبال میکردند به ۷۲بیت معروف بود و مثلا جایی برای شعرخوانی دعوت میشدم میگفتند ۷۲بیت را بخوان!
خلاصه....
آن روز احساس کردم بهترین شعر برای این مراسم همین ۷۲ بیت است که البته بعد از گذشت سالها اصلاحات و تغییرات فراوانی به خود دیده بود و تعداد ابیات نسخهی آخر شعر از نصف هم کمتر شده و حدود سی بیت بود.
دست به کار شدم و موضوعات پیشنهادی را بصورت لیستی در حاشیهی کاغذ نوشتم و شروع کردم از ابتدای شعر اصلی به خواندن.
از همان ابتدا حس کردم برای شروع باید ابیات مناسبتری برای مقدمه داشته باشیم و لذا فصلی جدید را به ابتدای شعر اضافه کردم که با این بیت شروع میشد:
السلام ای ستارهی سوم
نازنین ماهپارهی سوم
ای غمت حاصل جوانی من
سومین ماه آسمانی من
وقف مداحی تو حنجرهام
رو به عشقت گشوده پنجرهام
ناخودآگاه، دل پر از غم شد
بوی خون آمد و محرّم شد
قبر شش گوشهات اسیرم کرد
غم عشق حسین پیرم کرد...
شیراز و حضرت شاهچراغش و حضور پیرغلامان حسینی را به همراه ابیاتی در سوگ سید الشهدا به متن قدیمی اضافه کردم و در پایان گریزی به موضوع شهدای حادثهی مکه و منا و نفی آل سعود زدم که این بخشها هنگام اجرای برنامه به شدت مورد استقبال مردم واقع شد و بعد ازین مراسم آن چند بیت مربوط به نفی آل سعود بارها توسط حاج صادق در محافل مختلف اجرا شد از جمله در محضر مقام معظم رهبری و هنوز هم در برخی محافل توسط ایشان با لحنی محکم و حماسی اجرا میشود.
برخی از ابیات شاخص این فصل اینگونه است:
ننگ بر کاسبین بیت الله
مرگ بر غاصبین بیت الله
کعبه باید که غرق نور شود
از حرم پای دیو، دور شود
چشم آل سعود، کور شود
مهدی آمادهی ظهور شود
ابیات مربوط به شهدای مکه و منا بعدا به شعر مستقلی با حال و هوای حوادث امروز تبدیل شد که تحت عنوان "مکه در خون" در همین مجموعه آمده است.