ایران جوان بمان🙁🙁🙁
رتبه بیست و پنجم هستیم...
#یهود
#ایران
#تژمدیا_کرمان
📍ارسال مطالب با ذکر منبع☺️👇🏻
●https://eitaa.com/tezhmedia 🌱
شما دانشجویان و دانشآموزان
چه پسران و چه #دختران،
وظایف سنگینی بر دوش دارید👀⚖..
غیر از وظیفه درس خواندن، که وظیفه دانشجویی و دانش آموزی است؛
وظیفه انقلابی بر دوش دارید😶💪🏻،
وظیفه اسلامی و دینی هم بر دوش دارید!
#رهبری
#تژمدیا_کرمان
#انجمن_شکوه_سبز_زندگی
#روز_دانشجو
📍ارسال مطالب با ذکر منبع☺️👇🏻
●https://eitaa.com/tezhmedia 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ «کلّ یومٍ هُوَ فی شأن»
صدای هر نوزاد، تولد یک چهرهی نو از صدای خداست!
#استاد_شجاعی | #تژمدیا_کرمان
📍@tezhmedia 🌱
#سلسله_قصه_های_شبانه
#قصه_شبانه_۹
خانوادهی کبوتر 🕊
توی جنگلهای شمال ایران کنار یک رودخانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتر پدر و کبوتر مادری با جوجههایشان روی آن درخت زندگی میکردند. هر چه جوجهها بزرگتر میشدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجهها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجهها نشست. جوجهها که تا به حال هیچ پرندهای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند و مثلا پنهان شدند.
گنجشک گفت: چرا از من میترسید؟ به من میگن گنجشک. منم بچههایی مثل شما دارم و آمدم برایشان غذا پیدا کنم. آنها کرمهایی که روی درخت شما هستند را خیلی دوست دارند.
آنها به گنجشک گفتند: چقدر تو زیبا هستی و چه قشنگ سریع بال میزنی و پرواز میکنی.
گنجشک گفت: خداوند این بالهای زیبا را به من داده تا با آنها به هرجایی که میخواهم پرواز کنم و از نعمتهای خدا برای خودم و بچههایم غذا تهیه کنم. بعد از رفتن گنجشک و برگشتن پدر و مادر کبوتر، جوجهها داستان را برای بابا و مامان تعریف کردند.
فردای همان روز وقتی پدر و مادر کبوتر در حال رفتن به دنبال غذا بودند یک مرتبه دیدند عقابی به لانهی گنجشک برای شکار گنجشک کوچولوها حمله ور میشود. پدر و مادر جوجهها خیلی سریع برای حفاظت از گنجشکها فریاد زدند: خطررر خطرر؛ و در همان لحظه سگ مهربانی که روی شاخه بود خودش را روی لانهی گنجشکها انداخت و با پنجههای خود به بالهای پرنده شکاری ضربه زد تا پرنده را دور کند. با این حرکت او عقاب تسلیم شد و پرواز کرد و رفت.
وقتی گنجشک مادر برگشت همه برای او ماجرا را تعریف کردند. گنجشک مادر از کبوترها و سگ برای نجات جان بچههایش بسیار تشکر کرد. سگ پدر با اینکه کمی زخمی شده بود، ولی خوشحال بود که توانسته گنجشک کوچولوهای همسایه را نجات بدهد. از جایش بلند شد و گفت: منم سه تا بچه دارم و دلم نمیخواد به خانوادهی عزیزم هیچ آسیبی برسه. برای همین از خانوادهی شما هم حفاظت کردم.
#قصه_شب
#تژمدیا_کرمان
#انجمن_شکوه-زندگی
📍ارسال مطلب فقط با ذکر منبع😊👇
https://eitaa.com/tezhmedia
🍃جانشین خدا روی زمین
تصمیم گرفتهام ذهنم را از قیاس با دیگران خلاص کنم تا در دام تکبر نیفتم. وقتی این همه بار بر زمین مانده دارم، چه کار دارم به دیگران؟! از قضاوت دربارۀ دیگران، چه به دست آوردهام که فکر و خیالم را مشغولش کردهام.
اما آقا! در میان دیگران میخواهم فقط به تو فکر کنم. میدانم فکر کردن به تو روح تکبر و غرور را در من خواهد کُشت. کسی که به تو فکر میکند، خودش را هیچ میبیند. هیچ، هرگز فرصت دیدن خویش را نخواهد داشت، چه رسد به بزرگ دیدن خویش.
چه شیرین است احساس هیچ بودن در کنار تویی که تجلی صفات خدا روی زمینی!
شبت بخیر جانشین خدا روی زمین!
#شب_بخیر
#محسن_عباسی
#تژمدیا_کرمان
📍@tezhmedia 🌱
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' تِژ مِدیا_tezh '
خانم دکتر خوردن گرمیجات زیادتوسط کرمانیها رو بسیار اشتباه می دونن❌
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' تِژ مِدیا_tezh '
جلوی تفکرات غلط پدر ومادرها را در بحث ازدواج بگیرید✅
#سلسله_قصه_های_شبانه
قصه_شبانه_۱۰
🔆🌿 مامانفیلی و دفتر خاطرات کودکی🌿🔆
در یک بعدازظهر تابستانی، نینیفیلها، در اتاق کوچکشان نشسته بودند و حوصلهشان سر رفته بود. هر کدام پیشنهادی میدادند تا سرگرم شوند، اما فایدهای نداشت.
مامانفیلی، از سکوت نینیها تعجب کرد و از آنها پرسید: «چهقدر ساکتید؟ نینیهای بازیگوش من، همیشه، در حال بازی و خنده هستند. چرا اینقدر بیحوصله شدهاید؟»
یکی از نینیها گفت: «ما هر بازی که بلد بودیم، انجام دادیم و دیگه حوصله اون بازیهای تکراری رو نداریم. شما نمیدونید ما چی کار کنیم؟»
مامانفیلی لبخندی زد و گفت: «خب، راستش، من نمیدونم شما چه بازیهایی رو انجام دادین، اما خودم که کوچولو بودم، یه بار، همینطوری، حوصلهام سر رفت و با برادرم، یه فکر جالب کردیم.
ما شروع کردیم به نوشتن خاطرات جالب و خندهدارمون و در پایان روز، اونها رو خوندیم و کلی خندیدیم. هنوز اون دفتر رو دارم. شما هم دوست دارید این کار رو بکنید؟» چشمای نینیها برق زد. از پیشنهاد مامانفیلی، خیلی خوششان آمد و هر کدوم رفتند تا یه خاطره جالب و بامزه بنویسند.
نزدیک غروب، نینیها، خاطراتشون رو آماده کردند و رفتند سراغ مامانفیلی، اما اول، از مامانفیلی خواستند تا یکی از خاطرات کودکیاش را برای آنها بخواند. همان موقع، بابافیلی هم به جمع آنها اضافه شد و آنها شروع کردند به خواندن خاطرات بامزه و کلی با هم خندیدند.
#قصه شبانه
#تژمدیا_کرمان
#انجمن_شکوه_زندگی
📍ارسال مطلب فقط با ذکر منبع😊👇
https://eitaa.com/tezhmedia
🤍سلام صبح اول هفته تون بخیر🤍
وقتشه به خودت بیای و فکر آگاهانه و عمل رو با هم جلو ببری!!
وقتشه بوم زندگیتو رنگارنگ کنی 🤤🔥
وقتشه دوست و تفریح های بیخود رو بریزی دور
وقتشه بدونی که هیچ آدمی قرار نیست بهت کمککنه جز خودت ! باید بزرگ فکر کنی تا رشد خودتو ببینی 👊🏽❗️
وقتشه واقعا ستاره زندگیت باشی و بدرخشی!🌟
تو باید حرفی برا گفتن برا نسل آینده داشته باشی پس نذار دوست و تفریح های بیخود آرزوهاتو از ذهنت پاک کنه!🪐⚡️
پاشو و مصمم تر از قبل ادامه بده
و حال خوبت رو به آرزوهات گره بزن!🤾🏻♀🤍
تو نباید به آیندت بدهکار باشی❌
و مطمئنم که میتونی بهترین خودتو بسازی و زندگیش کنی و به اذن خداوند به خواسته هات برسی👊🏻
📍@tezhmedia 🌱