🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#ملا_حسینقلی_همدانی (قدس سره)
آقا محمد حسین مجاهد نوه دختری آخوند ملا حسینقلی همدانی از جد خود چنین یاد می کند:
یک روز، آخوند سر کلاس درس چند بار پشت سر هم تکرار می کند: آفرین سید محمد سعید، آفرین سید محمد سعید به طوری که حاضران تعجب می کنند که این چه حرفی بود. بعد که از سید محمد سعيد حبوبی سؤال می کنند که تو در آن روز کجا بودی؟ جواب می دهد که در قایق نشسته بودم و از کوفه به کربلا می آمدم، در کنار من مرد عربی خوابیده بود و سرش را به کتف من گذاشته بود و خرخر کتان آب دهانش را روی من می ریخت، ولی من دلم نیامد که او را بیدار کنم آن وضع را تا کربلا تحمل کردم ولی او را بیدار نکردم . و تحسین آخوند نسبت به سید محمد سعید به خاطر همین امر بود .(1)
تذکره المتقین ص 22 و 23
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#محمد_بیدآبادی (قدس سره)
علامه آیت الله سید محمد حسن بن عبدالرسول زنوزی خوئی (متوفای ۱۱۲۳ ق) در دایرة المعارف ارزشمند خود ریاض الجنه در شرح حال بید آبادی چنین گوید:
مولینا محمد بن محمد رفیع بید آبادی، در همه فنون حکمت سیمافن الهی کمال وقوف و استادی داشت و در طريقه تصوف و اشراق، طاق و بی نظیر آفاق بود و در تهذیب اخلاق و تزکیه و تطهیر باطن کوشش بی اندازه نمود، خود را از تیه ظلمانی ناسوتی به عالم نورانی لاهوتی اختصاص داده بود. و در احیای رسوم فن الهی جهد نا متناهی و سعی کماهی نمود تا آئينه حقیقت نمای آن فن شریف را از کدورت دخل و تصرف نابلدان و کج فهمان مصفی ساخت هر چند خود فقیر را ملاقات ظاهری با آن جناب اتفاق نیافتاد، نهایت از جمعی که از اشراقات و افاضات ایشان بهره اندوز بودند عقاید ایشان را شنید و در کمال تطابق با طريقة انيقة شریعت غرا دید.
ایشان در احیای رسوم فن مزبور، جناب آقا محمد باقر سابق الذکر در احیای رسوم فقه امامیه که هر دو به تقريب دخل و تصرف نابلدان ضایع و نابود شده بود كمال جهد و کوشش نمودند. به زعم فقیر مؤسس و مروج فتن مزبورین در رأس مائه ثانی عشر ایشان هستند. زیرا که آنچه لازمه فهمیدن بود فهمیدند و طريقة قدما را که سالها بود بالمره از دست رفته بود به دست آورند.
شكرالله مشاعيهما الجميلة بمحمد و آله.
جناب مولینا در فن الهی و تفسیر تحقیقات محققانه بسیار دارند. (1)
منابع
1.ریاض الجنه نسخه خطی ش 7772 کتابخانه مرعشی
2.تذکره المتقین ص 13 الی 14
در ایتا🔻
eitaa.com/tezkar
در سروش🔻
https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#ملا_حسینقلی_همدانی
آخوند که سالیان دراز دنبال چنین استادی بود مشتاقانه در درس تربیتی آقا سید على شوشتری حاضر می شود. به طوری که نظر استاد را جلب میکند و استاد عنایت ویژه ای به وی مبذول می دارد.
شیخ آغا بزرگ تهرانی در نقباء البشر واقعه ای نقل نموده که شدت این ارادت را می رساند. او می نویسد:
آخوند در ایام تحصیل در نجف در مدرسه سیلمیه حجره داشت و در همان ایام سخت بیمار می شود و در بستر بیماری در حجره می خوابد. اتفاقا پزشکی از مریدان سید در همان ایام وارد نجف اشرف می شود و به خدمت آقا سید علی شوشتری می رسد. سید از دکتر در خواست می کند که سریعا در مدرسه سیلمیه بر بالین آخوند همدانی حاضر شود و به مداوای وی بپردازد. دکتر پس از حضور در بالین مریض و معاینه خدمت سید می رسد و اعلام می کند که مریضی وی صعب العلاج است و معالجه اش به هزینه سنگین نیاز دارد. سید به دکتر می فرماید که: برگرد و
مریض را معالجه کن اگر چه مخارج درمان وی به صد تومان هم برسد.(1) شیخ در توضیح مطلب می نویسد که صد تومان در آن عصر مبلغ سنگینی بود و کمتر کسی از اهالی نجف بود که دارای صد تومان دارائی و مایملک باشد.
از نقل فوق میزان اعتنای مرحوم شوشتری به شاگرد برجسته خود کاملا مشهود است.
1.نقباء البشر ،شیخ آغا بزرگ تهرانی 676/2
2.تذکره المتقین ص17
کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar
🌺 #برگی_از_تذکره_المتقین 🌺
#محمد_بیدآبادی (قدس سره)
محمد هاشم آصف ملقب به رستم الحكما (زنده در قرن سیزدهم هجری) چنین مینگارد :
بر اولوالالباب معلوم و مفهوم باد که عالیجناب، مقدس القاب، کروبی آداب، ملا محمد مازندرانی ساکن بید آباد اصفهان، مولد موصوفش مازندران و مقر و مسکن معروفش اصفهان و صاحب اکسیر اعظم و عالم کیمیایی معظم بود.
و در حجرة نشیمن خاصش که تلامذه بسیار از ارباب علم و حکمت در آنجا فراهم می آمدند فرش بوریا و به اطراف و حواشیش پوست گوسفند، گسترده بود و بر آنها می نشستند و اَعِزّه و اشراف و اعیان و اکابر زمان خدمتش را مایه افتخار می دانستند.
از آن جمله وكيل الدوله ثانی ایران یعنی علی مراد خان زند با کمال تعظیم و تواضع به دیدنش آمدند، آن ذات مقدس، آن سلطان والا جاه را در مجلس خود با فقرائی که در آنجا حاضر بودند هم سلک و هم نشین نمود. آن سلطان والا شان به قدر هفت هزار تومان نقد از مال خالص حلال خود، که از زراعت حاصل نموده بود که در آن زمان قیمت بیست و هشت هزار خروار دیوانی غله باشد نزدش گذارد و عرض نمود که این نقد را به مستحقین و فقرا قسمت نما، آن عالی جناب از روی استغنا فرمود من مستحق نمی شناسم مستحق شناس خدا می باشد و فرمود این مال را به رعایا
بده.
عرض نمود که من با رعایا به شرکت زراعت نموده ام و موافق عدل و قسط و حساب، ایشان بهره خود را برده اند و من بهره خود، فرمود اگر چنین است ای بنده مسلط خدا به تدریج من فقیر و مستحق پیدا می کنم و با برات نزد تو می فرستم تو به دست خود به ایشان بده آنچه در برات نوشته ام، زیرا که موافق احادیث صحیحه اگر تو به دست خود یک دینار انفاق نمائی بهتر از آن است که من مال تو را، به اذن تو هزار دینار انفاق نمایم. و مرحوم آقا محمد بیدآبادی مذکور به نفس نفیس خود به در دکان خباز و بقال و قصاب و علاف و عقار و سبزی فروش می آمد و آذوقه و مایحتاج خود و عیالش را بر دوش خود گرفته و به دامان خود نهاده و به خانه می برد و در این بابت اعانت از کسی قبول نمی کرد. و جامه های وی کرباس و پشمينه كم بها بود و به کسب تکمه چینی اشتغال داشت و خط شکسته را خوب می نوشت و چند دستگاه شعربافی هم داشت و قدری هم زراعت مینموده(1)
منابع :
1.رستم التواریخ ص405 الی 408
تذکره المتقین ص12 و 13
@tezkar
در ایتا
eitaa.com/tezkar
در سروش
https://Sapp.ir/tezkar