🔻مرحوم عارف بالله سید کمال موسوی رحمه الله علیه میفرمودند : اجتماع نفوس محل نزول برکات است.
▫️یعنی مجالسی که عده ای از مومنین دور هم جمع میشوند ؛ حال به عنوان توسل باشد یا ختم صلوات یا شنیدن سخنان اهلبیت و ذکر مصائب آن بزرگواران ؛ سبب ریزش باران برکات و رحمت های خاص الهی برسر زمین تشنه باطن نفوس مستعده و سرازیر شدن توفیقات بر فراروی مسیر زندگی معنوی
آنان خواهد شد .
♦️کانال شبنم حکمت ( استاد صبر آمیز )
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌹حکمت های نهج البلاغه🌹
إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ
چون دنيا به كسى روى آورد، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايد.
☘️☘️☘️
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
منبع: #نهج_البلاغه حکمت 9
#ترجمه استاد محمد دشتی
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌴آخوند خراسانی (ره)🌴
یکی از بزرگترین بدگویان آخوند خراسانی ، خدمتشان رسید. وی می خواست خانه خود را بفروشد و قرض خود را بپردازد.
خریدار به وی گفته بود: «اگر آخوند سند فروش خانه را امضا کند، من حاضرم آن را بخرم و گرنه نخواهم خرید.
آن مرد به هیچ وجه حاضر نبود نزد آخوند برود چون بارها به طور آشکار به علت مشروطه خواهی آخوند به او ناسزا گفته بود.
از طرفی می ترسید که در منزل آخوند متعرض او بشوند و با رفتن به خانه او جان خود را در مخاطره بیفکند. اما قرض داشت و از این رو به ناچار به نجف آمد و خدمت آقای آخوند رسید.
آخوند به او احترام فراوان گذاشت و وی را بالا دست خود نشانید و از ملاقات او اظهار خوش وقتی کرد. آن مرد علت مزاحمت را بیان داشت و گفت:
خواهش میکنم که ذیل این سند را امضا بفرمایید تا بتوانم منزل خود را به فروش برسانم». .
آقای آخوند سند را از دست او گرفت و آن را مطالعه کرد و سپس سند را زیر تشک خود پنهان ساخت. در دل مرد شوری به پا شده بود. او می گفت: «با خود گفتم: دیدی این مرد آخر باطن خود را نشان داد و نه تنها سند را امضا نکرد بلکه آن را هم از ما گرفت تا ما را به زحمت بیندازد».
در همین حال آخوند از جای برخاست و از داخل گنجه چند کیسه لیره در آورد و به آن مرد داد و گفت: «شما از اهل علم هستید و من هرگز راضی نیستم کسانی که اهل علم اند گرفتار و پریشان باشند. این پول ها را بگیرید و با آن بده کاری خود را بپردازید. خانه تان را هم نفروشید و زن و بچه خود را آواره نسازید، و اگر خدای ناکرده باز گرفتار شدید نزد من تشریف بیاورید. چنانچه داشته باشم ممنون شما خواهم بود».
☘️☘️☘️
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
منبع: #سیمای_فرزانگان ص 271
#رضا_مختاری
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌺#برگی_از_مکافات_عمل 🌺
مکافات به وسیله پشه
بابل شهر بزرگی بوده در کنار شط فرات که #حضرت_ابراهیم (علیه السلام ) را در آن به آتش انداختند ولی حال خراب شده است.
مردم آن سرزمین دارای نعمت های فراوانی بودند که خداوند به ایشان عنایت کرده بود و در سایه آن، به خوشی زندگی می کردند ولی از جهت دین، ایمان و خداشناسی در وادی جهل و گمراهی سرگردان شده و بت هایی را که با دست خود تراشیده بودند پرستش می کردند.
زمامدار این سرزمین، نمرود، پسر کنعان بود، او مردی ظالم و خود رای بود، وقتی نعمت های بی حساب و قدرت خود را تماشا می کرد، جهل و گمراهی مردم را دید خود خدای ایشان خواند و همه را به پرستش خود دعوت کرد.
وقتی که جهل و گمراهی سراسر اجتماع را فرا گرفت و عقیده های مردم فاسد شد. در چنین شرایطی در شهری به نام "فدام آرام " در خانواده مردی به نام "تارخ " فرزندی به نام ابراهیم، از مادری متولد و بزرگ گردید.
او مردم و نمرود را به خدا پرستی دعوت می کرد، از بت پرستی منع می نمود و از شرک و ذائل اخلاقی بر حزر می داشت.
نمرود حرف ابراهیم را قبول نکرد، روی اعتقاد غلط خود ایستاده و پافشاری می کرد، مبارزه همه جانبه را علیه او شروع کرد تا جایی که می خواست خدای ابراهیم را به قتل رساند و برای این کار، برج بزرگی ساخته و بالای آن رفتند و تیر به سوی آسمان انداختند به خیال اینکه خدا را بکشد.
وقتی نمرود تیر به آسمان انداخت، خداوند به جبرئیل دستور داد تیرش را خون آلود گردانند که وقتی بر می گردد فکر کند خدا را کشته است
بعد از آن نمرود به ابراهیم گفت: به خدای خود بگو نیروهای خود را در فلان منطقه آماده کند و من نیز نیروهای خود را برای مبارزه آماده میکنم.
وقتی لشکریان نمرود به آن منطقه وارد شدند و منتظر لشکر خدا بودند یک مرتبه دیدند جلو خورشید تاریک شد. وقتی خوب دقت کردند دیدند پشه های ریزی هستند که برای مبارزه با نمرودیان آمده اند. آن پشه ها به لشکر نمرود هجوم بردند و آنان را فراری دادند
یکی از پشه ها که از همه ضعیف تر بود، یک بالش شکسته، یک پایش لنگ، یک شاخش کنده شده و یک چشمش کور بود از خداوند درخواست کرد که مرا بر نمرودی که ادعای خدایی می کند مسلط کند و مکافات او را به من واگذار نما .
خداوند هم آن را بر نمرود مسلط کرد و فرمود: مجازات و مکافات او با تو باشد، هرکاری که می توانی درباره او انجام بده.
آن پشه ناتوان، اول بالای لب نمرود را نیش زد، لبش بسیار کلفت و بد قیافه شد. بعد از سوراخ بینی او بالا رفت تا خود را به مغز سر نمرود رسانید و آنجا مشغول فعالیت شد و مغز سرش را خورد، او را از اوج قدرت به هلاکت رسانید و از تخت خدایی به زیر کشید.
هر آن پشه که برخیزد ز راهش سر
نمرود ز بید بارگاهش
* * *
چو برداری از رهگذر دود را
خورد پشه ای مغز نمرود را
* * *
بدان خدایی که بر خان پادشاهی او
به نیم پشه رسد کاسه سر نمرود
🌺منبع مکافات عمل صفحه 68 تا 70 🌺
🔺کانال تذکره الاولیاء @tezkar
ملاك را گم نكنيد🔻
علت رواني بسياري از غصه ها و افسردگي ها و نا اميدي ها ريشه در مقايسه هاي انسان دارد.
تقريبا اگر درست نگاه كنيم زندگي ما دارد تبديل ميشود به مجموعه اي از مقايسه ها با ديگران.
مجموعه ي اين مقايسه ها در وجود ما ملقمه اي به راه مي اندازد كه اصلا هدف اصلي را گم ميكنيم.
مقايسه در مال و جاه و رتبه ي علمي و شكل ظاهري و پست اجتماعي و وفور و غوطه وري در شهوات و ...
اين مهم است در اين دنيا كه ماهيّتش كثرات و شكستگي هاست نبايد مبنا گم شود.
مبنا چيست؟
در يك كلام مبنا رسيدن به خداست.
والتوحيد ان تنسي غيرالله
و توحيد فراموش كردن غير خداست.
گاهي نداري هاي ظاهري مان و داشته هاي صوري ديگران و تاسف و الهاف و غم و رنج رسيدن به آن ميشود تمام آمال و آرزو و حاجت دل ما.
بجاي آنكه غصه ي دارايي هاي ديگران را بخوريم برويم خدا رو شكر كنيم كه آنها را نداريم چرا كه مبنا به ما ميگويد اگر آنها را ميداشتي بايد فراموششان ميكردي تا تمركزت در توحيد حفظ گردد.
اينجاست كه خواجه لولاك فرموده است
الفقر فخري
فقر و مقام نداري افتخار و فخر من است.
يك دم نگاه كنيم واقعا ما درچه حاليم و برنامه ي مان چيست.
مافقط داريم روي دوشمان را از انبان خيالات سنگين تر ميكنيم تا نكند بازهم به خيال خودمان از مقامات و دارايي هاي مالي و علمي كه اهميت آن ساخته ي خيالمان است عقب بمانيم.
انسان خلق شد تا از قيد خودش دربيايد و با حقايق ملكوتي هم آغوش گردد،باقي اش بازي دنياست.
خدا ما را از تورم قوه ي خيالمان نجات دهد كه ٩٠ درصد مشكلات امروز بشريت از تحركات خيالي كه بستر نفوذ شيطان است نشئت ميگيرد.
بيجا نبوده است كه مرحوم علامه ي طباطبايي رحمه الله اولين شرط سلوك معنوي را ترك آداب و رسوم اجتماعي ميدانسته اند.
ز منزلات هوس گر برون نهي قدمي
به شاهراه حقيقت گذر تواني كرد
وليكن اين عمل رهروان چالاك است
تو نازنين جهاني كجا تواني كرد...!
مكتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEJP7i3O3rGLeBrNFQ
https://instagram.com/p/BaMRkTPB0_y/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* #کلیپ_تصویری #شعبان
🎥 اهمیت و فضیلت شب نیمه شعبان
🎤 حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
⏱ زمان: ۴ دقیقه
📥 حجم: ۷ مگابایت
🔺 @Nasery_ir
آیت الله سید محمد حسن الهی طباطبایی
ما غایبیم، نه حضرت
حضرت ولی عصر که غایب نیست. ما هم هیچوقت بدون رابطه نیستیم. ارتباط بین ما و حضرت همیشه وجود دارد...
تصرف حضرت در بشریت، مثل تصرف روح در بدن است؛ آن هم نه فقط برای ما بلکه همه بشریت! ما همیشه تحت نظر حضرتیم. ارتباط ما با حضرت دائمی است. منتهی بعضی از انسان ها این ارتباط را درک می کنند و می شناسند و بعضی نمی شناسند. واگر ما نمی توانیم ارتباط را درک کنیم، چون ما دیدمان کم است؛ ما غایبیم.
منبع کتاب الهیه ص 153
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌳#شعبان🌳
☘️☘️☘️
نیمه شعبان در ردیف شب های قدر است. در روایت امده است که روزی و عمرها در آن تقسیم می شود و همین طور نقل شده است “خداوند این شب را برای امت رسول خدا (ص) قرار داده است”
اگر اشکال شود که در این صورت ، شب قدر بیش از یک شب می باشد، جواب داده می شود که تقدیر ، دارای مراحل و مراتب مختلفی است.
☘️☘️☘️
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
منبع: #المراقبات ص ۱۷۲
#حاج_میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید| در شب نیمه شعبان، هدیهای به آستان حضرت ولیعصر(عج) پیشکش نماییم.
استاد فیاضبخش
📍در آستانه عید مولود حضرت، به این نکته سلوکی توجه کنیم و به دیگران هم یادآور شویم.
👈 یک چله مهم در پیش است!
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
4_416725996532662380.mp3
1.63M
🔉 فایل صوتی| در فضیلت و اهمیت شب نیمه شعبان
استاد فیاض بخش
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
* #یس #شعبان #حفظ #آیت_الله_کشمیری
🔻در روايت دارد كه شب نيمه شعبان هر كسی سه سوره يس بخواند خدای متعال تا سال آينده او را در حفظ و حراست و نگهداری خودش بيمه میكند.
گويا برای سه حاجت مهم هم میتوان خواند؛ چه خود انسان و چه خانواده انسان هر كدام میتوانند بخوانند.
🔸اين عمل شب نيمه شعبان است.
براي گشايش كار، امنيت خود انسان و برای جهات كاری و جهات روحی، همچنین برای خانواده انسان، مفید است.
🔹مرحوم آیت الله کشمیری قدس سره خيلی به خواندن سه سوره يس در شب نيمه شعبان سفارش میكردند.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در تلگرام، سروش، ایتا، بله و گپ: @nasery_ir
🌴اهمیت تفکر و تدبر🌴
قرآن کریم و احادیث، انسانها را به تفکر فرا خوانده اند. در قرآن، اندیشیدن از اوصاف خردمندان به شمار آمده است.(1)
رسول خدا و فرمود:
ای ابن مسعود! هرگاه خواستی کاری کنی از روی دانش و خرد باشد و از کار بدون تدبر و دانش بپرهیز، چرا که خدای والا می فرماید:
[در سوگندهای خود] مانند آن زن نباشید که بافته اش را پس از آن که محکم می کرد از هم می گسست و رشته رشته می کرد.؟ (2)
همچنین گفتند: دو رکعت نماز شب با تدبر از نماز در تمام شب بهتر است؛(3)
و باز می گوید: نشانه خردمند این است که هرگاه خواست سخن بگوید تدبر می کند؛ اگر مفید بود سخن می گوید و سود می برد و
اگر زیانبار بود، خاموش می شود و در امان و سلامت می ماند.(4)
1- سوره آل عمران آیات 190 - 191
2- سوره نحل آیه 92
3- مکارم الاخلاق ص 300
4- تحف العقول ص 28 - 2
☘️☘️☘️
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
منبع: #مفاتیح_الحیاه ص65
آیت الله #جوادی_آملی
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌺 #برگی_از_مکافات_عمل 🌺
مکافات با بارش سنگ
یکی از شهرهایی که مردمش به واسطه گناه عذاب شدند شهر " #سدوم " است که به وسیله جبرئیل از بیخ و بن کنده و وارونه شد.
اهل سدوم مردم فاسدی بودند، چنان فساد اخلاقی در آنان رخنه کرده بود که از هیچ گناهی روی گردان نبودند و در اثر آلودگی دل ها، شرم و حیا از ایشان برداشته شده بود به طوری که از هیچ عمل زشتی روی برگردان نبودند و آشکارا مرتکب فساد و گناه می شدند. نیز از جهت رفتار و کردار پست ترین مردم زمان خود بودند و گناهانی در میان آنان رواج کامل داشته که به بیست عمل زشت آنان اشاره میکنیم.
۱- آنان با #راه_زنی و قتل و غارت، روزگار خود را می گذراندند.
۲۔ #خیانت در میان ایشان رایج بود به طوری که به رفیق و حتی به نزدیک ترین افراد خود خیانت میکردند.
٣- قلب های ایشان در اثر گناه سیاه شده بود به طوری که #گریه، ناله و زاری هیچ کسی در آنها اثر نمی کرد.
۴- نه دین و مذهبی داشتند که ایشان را از تبه کاری باز دارد و نه شرم و حیاء
5- نه #موعظه ای در آنان اثر می کرد و نه به نصیحت های فرد عاقلی توجه می کردند.
6-هنگامی که برای قضای حاجت به توالت می رفتند خود را از نجاست پاک نمی کردند، (نه با آب و نه با غير آب).
۷. هنگامی که با همسران و دیگران نزدیکی می کردند غسل جنابت انجام نمی دادند.
۸- آنان بسیار #بخیل بودند و حاضر نبودند به محرومان، يتيمان، دردمندان و به گرسنگان خود کمک کنند.
9- آنان #کبوتر_باز بودند، کبوتر بازی از اعمال قوم لوط بوده و تا این زمان ادامه دارد، (افراد کبوتر باز پیروان قوم لوط هستند).
۱۰- ایشان در مجالس عمومی و در کوچه و بازار از معده خود بادهای صدا دار خارج می کردند بدون اینکه حیا کنند و خجالت بکشند.
۱۱- در کوچه و بازارها به هم #فحش های رکیک و ناموسی می دادند.
۱۲- در کوچه و بازار #سوت می زدند.
۱۳- آنان وقت بیکاری، به #قمار بازی مشغول می شدند.
۱۴- آنان #ضرب و #طنبور می نواختند.
۱۵- در مجالس عمومی و خصوصی #رقص میکردند، دست میزدند و پای کوبی می نمودند.
۱۶- وقتی می خواستند با زنان خود نزدیکی کنند از راه عقب وارد می شدند.
۱۷- از همه مهمتر گناه جدیدی از خود اختراع کردند که تا آن روز در هیج مذهب و ملتی سابقه نداشت و تا آن زمان کسی به فکر آن نیفتاده بود.
آن گناه جدید این بود که آنان زنان و همسران خود را گذاشته و با همدیگر عمل لواط انجام می دادند و ای کاش این عمل تنگین و زشت را پنهانی و دور از چشم دیگران انجام می دادند، بلکه با گستاخی هر چه تمام تر مردم را نیز به ارتکاب آن تشویق می کردند تا جایی که در مقابل چشم دیگران و در مجالس عمومی مرتکب این عمل زشت می شدند و از کسی خجالت نمی کشیدند.(1)
۱۸ -مسافرانی که به شهر و دیار آنان وارد می شدند دور ایشان اجتماع میکردند و هر کدام سنگ ریزی پشت ناخن انگشت وسط میگذاشتند و با انگشت شصت روی آن می گذاشتند و انگشت وسط را به شدت رها میکردند، هر کدام سنگ شان به مسافر میخورد او را می گرفت مالَش را تصرف کرده و با او عمل زشت انجام می داد و مقداری غرامت از او می گرفت و اگر احيانة آن مسافر به دادگاه شکایت می کرد #قاضی به نفع قوم خود قضاوت می کرد.
۱۹- بازی ایشان با سنگ های گرد و کروی شکل مانند گلوله گلی، فلزی و شیشه ای بود.
۲۰- آنان در کوچه و بازار دائم مشغول جویدن #صمغ بودند، مانند بعضی از مردم امروز ما که آدت به جویدن #آدامس دارند.(2)
🌺منابع🌺
1.تاریخ انبیاء ص 85 و 86
2.اقتباس از سفینه البحار هشت جلدی ، ج7 ، ص614و615
🌸مکافات عمل ص70 تا 72🌸
🔺کانال تذکره الاولیاء @tezkar
شیر پاک مادر
فقیه محقق مقدس اردبیلی
آن روز که مقدس اردبیلی از نجف، به اردبیل سفر کرده بود، مردم از گوشه و کنار به دیدار مقدس تازه وارد آمده بودند و شب ضيافت مختصری از طرف خانواده آن عالم ربانی به افتخار او در خانه شان برگزار شده بود.
در مجلس زنان نیز سخن از درجات و کمالات علمی و معنوی مقدس بود. هر کس شنیده ها و دیده های خود را به دیگران بازگو می کرد. وقتی مادر مقدس در مجلس حضور یافت همگی به آن بانوی بزرگوار تبریک گفتند و از راز پیشرفت و مقامات عالی معنوی او پرسیدند:
عامل و سبب این مقام ارجمند فرزند شما از چیست؟ مادر مقدس بعد از حمد الهی شروع به ذکر خیر از فرزند دلبند خودش کرد و در مورد تربیت او چنین گفت:
- من هرگز لقمه شبهه ناک نخورده ام و قبل از شیر دادن بچه، وضو می گرفتم و ابدأ چشم به نامحرم نمی انداختم و در تربیت کودک بعد از شیر باز گرفتن می کوشیدم و نظافت و طهارت او را مراعات می داشتم و با بچه های خوب او را می نشاندم.
وفیات العلما ، ص 71
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌳ظهور🌳
افراد بزرگوار، عملشان این گونه است که وفاداری خود را در زمان غیبت بیشتر نشان می دهند تا زمانی که امام حاضر باشند. هدف از ارزوی ظهور او نباید خارج از ظهور حضرت باشد.
زیرا این بالاترین هدف است و هدف های دیگر باید مقدمه رسیدن به این هدف باشد.
شناخت ، نزدیکی و خوشنودی او پایان کارها و آرزوهاست.
☘️☘️☘️
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
منبع: #المراقبات
حاج میرزا #جواد_اقای_ملکی_تبریزی
🔺کانال تذکرة الاولیاء
@tezkar
🌺 #برگی_از_مکافات_عمل🌺
به دامادی شاه رسید
یکی از جوانان پاکدامن، طلبه فقیری است به نام «محمد باقر» معروف به میرداماد که از پاکدامنی و مخالفت با شیطان و هوا و هوس به دامادی شاه عباس می رسد و داستان او از این قرار است.
نقل شده: شبی در قصر شاه عباس کبیر، نزاعی زنانه روی داد و بین یکی از زنان شاه و دخترش کدورتی پیدا شد.
از این رو، دختر شاه قهر کرد و مخفیانه از حرمسرا بیرون رفت، در پشت حرم سرا مدرسه علمیه ای بود که طلبه ها در آن درس می خواندند. وقتی دختر شاه از قصر خارج شد وارد مدرسه گردید و به اتاق یکی از طلاب علوم دینی به نام محمد باقر (میرداماد) که چراغش روشن بود داخل شد.
محمد باقر طبق معمول، شام مختصری تهیه کرده و رختخواب کهنه خود را روی حصیری در کنج اتاق پهن نموده و در برابر شمعی مشغول مطالعه بود..
همین که دختر وارد اتاق شد، در را بست و با انگشت به محمد باقر اشاره کرد که ساکت باش!
آن طلبه بیچاره چون یک مرتبه و بدون مقدمه چنان فرشته صفت و نازنین سیمینی با هیئت شاهزادگی وارد اتاقش شده بود در بهت و حیرانی فرو رفت و نتوانست چیزی بگوید، وقتی دختر شاه داخل شد و نشست، رو به آن طلبه کرد و گفت: آیا چیزی برای خوردن داری؟
طلبه جوان گفت: مختصر شامی تهیه کرده ام و فورا آن را در مقابل دختر گذاشت و دوباره مشغول مطالعه گردید.
دختر وقتی شام را خورد رو به محمد باقر کرد و گفت: رختخواب برای استراحت کجاست؟
گفت: آماده است و به همان جایی کرد که رختخوابش بود اشاره کرد..
دختر گفت: ای جوان! نباید در اتاق را باز کنی و کسی را از آمدن من به اینجا خبر دار نمایی، بعد به سوی رختخواب رفت و در آنجا به استراحت پرداخت.
از آن طرف چون به شاه خبر دادند که شاهزاده خانم از حرمسرا خارج شده است، دستور داد: مأمورین تمام شهر را جستجو کنند و او را پیدا نمایند، مبادا دختر جای نامناسبی رود و برای او حادثه غيره منتظره ای واقع شود!
مأمورین هرچه جستجو کردند خبری از شاهزاده به دست نیاوردند و فکر نمی کردند که او در حجره طلبه ای رفته باشد.
هنگام صبح، دختر از خواب برخواست و از اتاق بیرون آمد. در این هنگام مأمورین او را دیدند، دختر و آن طلبه را که نزدیک بود از ترس جان دهد گرفتند، به حضور شاه بردند و گزارش دادند که شاهزاده خانم دیشب تا صبح در اتاق این طلبه بوده است!؟
شاه از شنیدن این حرف بسیار خشمگین شده از محمد باقر پرسید: چرا شاهزاده خانم را دیشب در اتاق نگاه داشتی و به ما خبر ندادی؟
گفت: قربان! او مرا تحدید کرد و گفت: اگر به کسی اطلاع دهی تو را به دست جلاد خواهم سپرد!
شاه دستور داد دختر را معاینه پزشکی کردند، چون دید به او تجاوزی نشده و سالم است ، رو به جوان کرد و گفت: تو که جوان بی زنی هستی، چه طور توانستی از این دختر دلنواز و ماهرو که بدون دردسر به اتاق تو آمده و در رخت خوابت خوابیده چشم پوشی کنی؟ مگر تو #شهوت نداری؟!
در این هنگام محمد باقر ده انگشت دستان خود را به شاه نشان داد، او دید تمام انگشتانش سوخته و گوشت هایش ریخته است پرسید چرا انگشتانت سوخته است؟!
گفت: چون شاهزاده خانم در رختخوابم خوابید، شیطان و نفس اماره مرا وسوسه کرد که اتاق خلوت و چنین فرشته ای امشب نصیب تو شده، چرا معطلی؟ چنین فرصتی کمتر به دست می آید، تو هم حرکت کن و کام بگیر.
اما هر دفعه که #شیطان مرا وسوسه می کرد و شهوت من به جوش می آمد و تصمیم به آلودگی دامن گرفتم، یکی از انگشتانم را روی شعله سوزان شمع میگرفتم تا طعم عذاب جهنم را بچشم و دست به #بی_عفتی نزنم.
لذا از سر شب تا صبح با #نفس خود در حال جنگ بودم، به لطف خدا اگر چه تمام انگشتانم سوخت ولی شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند، از این جهت مشاهده میکنید که شاهزاده خانم سالم مانده است؟!
شاه از تقوا و پرهیزکاری این جوان خوشش آمد، دستو داد: تا همان دختر را به عقد او در آورند و او را به #میرداماد، لقب داد و او را محترم و گرامی داشت.(1)
اری، یک طلبه جوان به برکت مبارزه با شیطان و مبارزه با نفس اماره، به پاداش پاکدامنی خود رسید، یک شبه از حجره بی فرش، تاریک و نمناک پا به قصر شاهی گذاشت، به مقام والایی نائل آمد و معروف خاص و عام گشت.
🌺منابع🌺
1.دانستی های تاریخی،ص8 ، محمد جواد اَهَری
مکافات عمل ص351تا 353
🔺کانال تذکره الاولیاء @tezkar
♦️دریچه ی سقوط♦️
بعض اهل سلوک فرموده اند سالهای مدیدی بر سالک مبتدی میگذرد تا از قضاوت دیگران خارج شود.
قضاوت دیگران تفسیر باطنی از خویشتن است که فرافکنی نفس اجازه ی تشخیص هویت خویش در ظهورات خارجی را بر نمی تابد.
چه روزها و شب ها باید بر امثال ما بگذرد تا به این مقام برسند که دیگران را فارغ از نقائص خود قضاوت نکنند.
و چه شیرین فرمود سالار و سید شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام در جواب کسی که از ایشان درباره ی ادب پرسید:
سُئِلَ الاْمامُ الْحُسَيْنُ عليه السلام عَنِ الاَْدَبِ، فَقالَ:هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلا تُلْقِىَ اَحَداً اِلاّ رَأَيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ
(موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام)
ادب آن است که هرگاه از خانه خارج شدی،احدی را نبینی الا اینکه او را برتر و با فضیلت تر از خویش بدانی.
و چه بسا معنای" بیتک " همان خروج انسان از توجه به خویشتن به خارج از خویش و توجه به تمثلات خارجی نفس باشد.
رزقنا الله و ایاکم
#چالش_سلوک
المکتوبات فی النجف الاشرف
@sholeye_toor
⛔️ انکار، سد باب جمیع معارف است!
و از همه ی بدبختی ها بدتر این انکار است که باب جمیع معارف را بر ما منسد می کند و ما را از طلب باز می دارد و به حد حیوانیت و بهیمیت قانع می کند و از عوالم غیب و انوار الهیه ما را محروم می کند.
ما بیچاره ها که از مشاهدات و تجلیات به کلی محرومیم از ایمان به این معانی هم که خود یک درجه از کمال نفسانی استو ممکن است ما را به جایی برساند دوریم.
از مرتبه ی علم که شاید بذر مشاهدات شود، نیز فرار می کنیم و چشم و گوش خود را به کلی می بندیم و پنبه ی غفلت در گوش ها می گذاریم که مبادا حرف حق در آن وارد شود.
✏️تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی (ره) ص ۳۰۰
تذكرة الاولياء(كلمات و احوالات بزرگان اهل معرفت)🔻
@tezkar