۲۴ مهر ۱۴۰۳
۲۵ مهر ۱۴۰۳
۲۵ مهر ۱۴۰۳
یه ساعت زمان صرف این کردم که با یه دامن جین صورتی چطور میتونم استایل خوبی درست کنم، درنهایت برگشتم سر خونه اول که میگه هرچیزی میپوشی با شلوار بگ مشکی هماهنگ باشه.
۲۶ مهر ۱۴۰۳
۲۷ مهر ۱۴۰۳
نمیدونم، شاید باید برای همهی آدمهای زندگیم یه جعبه درست کنم و توی هرکدوم رو پر کنم از چیزهایی که من رو به یادشون میآره. تابوتی از خاطرات متعلق به افرادی که هنوز نفس میکشن.
۲۷ مهر ۱۴۰۳
۲۷ مهر ۱۴۰۳
احتمالاً امروز اولینباری باشه که بهخاطر احساساتیشدن -و نه بابت غصه- اشک تو چشمام حلقه میزنه.
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیروز خیلی جالب بود بچهها، یه عالمه نودانشجو با والدین اومده بودن ثبتنام و دانشگاه در شلوغترین حالتی بود که تاحالا دیده بودم [و هوا در تمیزترین حالت].
۳۰ مهر ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳
۲ آبان ۱۴۰۳