همه چيز تويی
هر آنچه كه هست؛
از عشق
از عُصيان
از دلتنگیهای من
برای جايی در دوردستها...
-جمالثريا
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
رخت عزای «ابراهیم» از تن بهدر نکرده، حالا «اسماعیل» امت به مذبح میرود. در قلب تهران. در نیمهشبی روشن. پس از ملاقاتی طولانی با ولی امر مسلمانان در خیابان کشوردوست. او میهمان ویژه آیتاللّه خامنهای بود. اویی که از امنیتیترین شخصیتهای جبهه مقاومت با پروتکلهای پیچیده بود و هرجایی نمیرفت. میهمان آیتاللّه را غفلتاً کشتند؛ حضرت آیتاللّه پیشتر در ازای شهادت «سرباز»هایش در سفارت دمشق، دستور موشکباران قلب اسرائیل را داده بود؛ مستقیم از ایران! و حالا همه میدانند که او از شهادت «سردار»ش در تهران بهسادگی عبور نمیکند و ننگ کشتهشدن میهمان را بر دامن خود برنمیتابد. ما که به حضرت آیتاللّه و غیرتش ایمان داریم؛ آنها که ندارند محتاطانهتر زبان به طعنه بازکنند که پاسخ او زود، حتمی و وسیع خواهد بود!
«مهدی مولایی»
روزی می رسد که افول خود را می بینی، به گذشته می نگری اما دیگر شباهتی نمی یابی و چه بدتر است وقتی که این افول در اوج جوانی اتفاق می افتد.
-آلبرکامو
انقدر کار دارم که نمیدونم از کدوم باید شروع کنم.
فعلا هم فقط دارم استرسش رو میکشم...
[حـامـی]
-آمدهام تو به داد دلم برسی چو پرندهی زخمی بی پر و بال و رها شده از قفسی...
Alireza Ghorbani - Bi Gonah (320).mp3
9.68M
-میترسم از اینکه زمان نگذارد
چون دسته گلی برسی به مزارم
«حتی اگر خودم، خودم را نخواستم تو مرا بخواه. نگذار در جهانی به این درندشتی رها شوم.»
«واقعا نمیدانم که آیا نجات یافتهام یا نه. از درون خودم را بیشتر و بیشتر خفه میکنم.
خودِ درونیام بخاطر محافظت از خودش، حتی برای من هم غیرقابلدسترسی شدهاست.»
اگر برای کسی مهم باشی همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد،
نه بهانهای برای فرار و نه دروغی برای توجیه.
-ارنستوساباتو
روزی که رفتم و کسی متوجه رفتنم نشد فهمیدم که چقدر تنهام.
حالا اما برگشتم، با همون آدم ها روزهام رو میگذرونم، میگم، میخندم و هنوز دوستشون دارم،
اما دیگه به بودنشون دل نبستم و عادت نکردم.
من یاد گرفتم که فقط خودم رو دارم...
درد دل تو را چه کسی گوش میکند ؟
ای در جهان غریب ! به چاهی بسنده کن...
-سجادسامانی