اشکی که به پلک مرد می آویزد
قانون غرور را به هم میریزد
میگِریَم و اشک مرد دیدن دارد
سُر خوردن کوه درد دیدن دارد
- علیرضا آذر | شـــعر
کم نشد بعدِ تو دلداده برایم اما
قول دادم به خیالِ تو خیانت نکنم!
- پروانه حسینی | شـــعر
از صد هزار وعده یکی را وفا نکرد
خامی نگر که باز دو چشمم به راهِ اوست
- عندلیب کاشانی | شعر
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه! احتیاط کجا؟ عاشقی کجا؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همه سنگ ریزهها
- فاضل نظری | شـــعر
مرا و عشق تو، گیتی به یک شکم زادهست
دو روح در یک تن، چون دو مغز در یک پوست!
- سعدی | شعر
مکش منت به هر نامرد و مردی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را
- صائب تبریزی | شعر
به غیر از بوسه کز تکرار ، رغبت را کند افزون
کدامین قند را دیگر مُکرّر میتوان خوردن ..؟!
- صائب تبریزی | شـــعر
نگاهت میکنم،خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهش ها در این خاموشی گویاست،نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو،چشم و دلت گوش و زبان دارد
- هوشنگ ابتهاج | شـــعر
از دل رَوَدَم یاد تو بیرون نه و هرگز
لیلی رَوَد از خاطر مجنون نه و هرگز
با اهل وفا و هنر افزون شود و کم
مهر تو و بیمهری گردون نه و هرگز
- هاتف اصفهانی | شعر
هرچه شکلک توی ذهنت بود در آورده ای
بر لبِ شعرم، ولی لبخند می آید مگر!؟
تو دلت خوش باشد اما ابر، حزبی تودهایست
در پناه چتر، باران بند می آید مگر!؟
- یاسرقنبرلو | شعر
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دیگران وای به حال دگران
- شهریار | شـــعر