eitaa logo
آمریکای جهان سومی
5 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
0 فایل
ارتباط با مدیر کانال a_asadipour@
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره اینکه چگونه بخش بی فایده اقتصاد جایگزین اقتصاد آمریکا شد، به ندرت در واشنگتن حرفی به میان ما می آید؛ اما ارقام دروغ نمی گویند؛ سهم اقتصاد آمریکا در تولید کالاهای با ارزش رو به کاهش است در حالی که سهم اختصاص داده شده برای ارج نهادن به کالاهای کم ارزش رو به گسترش است. این روند مالی شدن اقتصاد آمریکاست... این ادعا درست است که بیش از ۴۰ درصد سود شرکت های آمریکایی به صنعت مالیه اقتصاد یافت... به یاد داشته باشید که خدمات مالی در رده محصولات واسطه ای قرار دارند که برای مثال ما آنها را نمی خوریم یا درونشان زندگی نمی کنیم یا هر صبح نمی پوشیم. قرار است که این خدمات ما را در تخصیص کارآمدتر سرمایه یاری نمایند بنابراین اقتصاد غیر مالی مولد تر است اما چیزی که ما از دهه ۱۹۸۰ دیدیم جدا شدن بخش مالی از بقیه بخش های اقتصاد است. به عبارت دیگر قرار بود بخش مالی اقتصاد ما را حمایت کند نه اینکه خود اقتصاد ما باشد. گسترش صنعت مالیه هزینه های قابل توجهی برای بقیه مردم ما داشته است و آنهایی که هزینه بالاتری پرداخت می‌کنند افرادی از طبقه متوسط و یا کسانی که سابقاً جزو این طبقه بوده‌اند هستند... کتاب ص ۳۵ و ۳۶ @third_world_america
در آمریکا بچه ها و نوه های افراد سالخورده که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند روزگار بهتری ندارند. ۱،۶ میلیون فارغ التحصیل جدید که با مدارک گران قیمت خود به بازار کار هجوم آورده اند با نرخ بیکاری ۲۰ درصد روبرو شده اند؛ یعنی بالاترین نرخ بیکاری از سال ۱۹۴۸ . تعدادی از کارگرانی که توانسته اند شغل خود را حفظ کنند باید همین کار را با حقوق کمتر و پرداخت سهم بیشتری از بیمه درمانی خود انجام دهند. مایک چور که مدیر بازاریابی است، میگوید: شرکت شغلم را حذف نکرد و تنها حقوق مرا حذف کرد، بعد از آن من به عنوان کارمند آزاد بر سر کار خود برگشتم اما با قبول یک پنجم حقوق و بدون دریافت مزایا. تجربه فوق او را با این واقعیت جدید کاملاً آشنا کرد. او می گوید: رویای آمریکایی برای ما تمام شده است و هم اکنون در حال دست و پا زدن برای بقاست. بدتر اینکه تعداد مادران کارگری که باید شغل خود را رها کنند و تنها روی صدقه دولت تکیه کنند روز به روز در حال افزایش است؛ چرا که ایالات در حال قطع کردن خدمات مراقبت از بچه ها هستند که به مادران اجازه می داد به کار ادامه دهند... کتاب ص ۳۸ @third_world_america
طبق اعلام اداره کار آمریکا ۴۰ درصد کل مصرف در آمریکا مربوط به یک طبقه ۲۰ درصدی ثروتمند است. اخبار وام های واگذار شده نیز به همین صورت مایوس کننده است مخصوصاً در بانکهایی که بیشترین کمک را از مالیات مردمی گرفتند. طبق گزارش فدرال رزرو آمریکا، از ژوئن ۲۰۰۹ تا ژوئن ۲۰۱۰ بزرگ‌ترین بانک‌ها بیش از ۱۴۸ میلیون دلار از وام های خود به بخش های اقتصادی را قطع کرده اند که مدرک دیگری مبنی بر شکاف اقتصاد وال استریت و اقتصاد واقعی است و حتی اقتصاد وال استریت از سرازیر شدن سریع سرمایه طبق متوسط_ که در حال محو شدن است_ به سمت خود رضایت کامل دارد. کتاب ص۳۹ @third_world_america
اولا مشخص شده است که برای دولت آمریکا شغل های تولیدی به اندازه کازینو های وال استریت با ارزش و پر بار نیستند.در حالی که این مشاغل حتی از مشاغل خدماتی هم با ارزش تر هستند... با در نظر گرفتن همه جوانب و برخی مواد استثنائاً تولید کالا ارزشمند تر از مشاغل خدماتی است و افزایش بهره وری ریشه‌های اصلی ایجاد رفاه است. یک ملت بزرگ باید قادر باشد تا در طول زمان دارای موازنه تجاری و حساب جاری متوازن باشد و کالا ها بسیار بیشتر از خدمات، قابل تجارت هستند. بدون داشتن کالایی برای صادرات یک ملت بیش از اندازه مغروض خواهد بود یا مجبور خواهد شد استانداردهای زندگی را پایین بیاورد. به عبارت دیگر در غیاب تولید، تنها راه برای رقابت با ملت های جهان سوم، تبدیل شدن به یک کشور جهان سومی است این دقیقاً اتفاقی است که با از بین رفتن طبقه متوسط ، برای آمریکا رخ خواهد داد. کتاب ص۴۱ @third_world_america
حدود ۴۲ درصد از مشاغل آمریکا، یعنی بیش از ۵۰ میلیون شغل، در خطر واگذاری به خارج هستند و حتی مشکل ساز تر از آن، دلیل انتقال بسیاری از این مشاغل به خارج است که صرفاً به خاطر کنترل هزینه نیست. مطالعات بوز الن همیلتون نشان می دهد:《 آنچه قبلاً اقدامی تاکتیکی برای کنترل هزینه مشاغل بود، حالا این اقدام یک ضرورت استراتژیک برای رقابت جهانی است》 به عبارت دیگر استخر استعداد آمریکا خشک شده است، مخصوصاً وقتی صحبت در مورد حرفه هایی مثل مهندسی و علوم کامپیوتر است. همزمان تقاضا برای این دسته از کارگران بسیار ماهر رو به افزایش بوده و تعداد آمریکایی‌هایی که درجات مهارت و دکتری در مهندسی گرفته اند کاهش یافته است. ما همچنان از عدم سرمایه‌گذاری روی مردم لطمه میبینیم؛ مخصوصاً وقتی صحبت به تعلیم و تربیت می رسد، یعنی رکن اولیه وجود طبقه متوسط،( رکن دیگر هم شغل خوب است). هنگامی که کشوری دوست دارد تریلیون ها دلار صرف جنگ‌های غیرضروری کند، در حالی که اجازه میدهد شهریه دانشگاه ها آنقدر افزایش یابد که بسیاری از شهروندان از پس پرداخت آن برنیایند، طبیعی است که به این روز بیفتد. وقتی کشوری اقتصادش را به کازینو وال استریت بفروشد، فرجام آن معین است... کتاب ص۴۲ و ۴۳ @third_world_america
طبق اعلام اداره کار آمریکا ۴۰ درصد کل مصرف در آمریکا مربوط به یک طبقه ۲۰ درصدی ثروتمند است. اخبار وام های واگذار شده نیز به همین صورت مایوس کننده است مخصوصاً در بانکهایی که بیشترین کمک را از مالیات مردمی گرفتند. طبق گزارش فدرال رزرو آمریکا، از ژوئن ۲۰۰۹ تا ژوئن ۲۰۱۰ بزرگ‌ترین بانک‌ها بیش از ۱۴۸ میلیون دلار از وام های خود به بخش های اقتصادی را قطع کرده اند که مدرک دیگری مبنی بر شکاف اقتصاد وال استریت و اقتصاد واقعی است و حتی اقتصاد وال استریت از سرازیر شدن سریع سرمایه طبق متوسط_ که در حال محو شدن است_ به سمت خود رضایت کامل دارد. کتاب ص۳۹ @third_world_america
اولا مشخص شده است که برای دولت آمریکا شغل های تولیدی به اندازه کازینو های وال استریت با ارزش و پر بار نیستند.در حالی که این مشاغل حتی از مشاغل خدماتی هم با ارزش تر هستند... با در نظر گرفتن همه جوانب و برخی مواد استثنائاً تولید کالا ارزشمند تر از مشاغل خدماتی است و افزایش بهره وری ریشه‌های اصلی ایجاد رفاه است. یک ملت بزرگ باید قادر باشد تا در طول زمان دارای موازنه تجاری و حساب جاری متوازن باشد و کالا ها بسیار بیشتر از خدمات، قابل تجارت هستند. بدون داشتن کالایی برای صادرات یک ملت بیش از اندازه مغروض خواهد بود یا مجبور خواهد شد استانداردهای زندگی را پایین بیاورد. به عبارت دیگر در غیاب تولید، تنها راه برای رقابت با ملت های جهان سوم، تبدیل شدن به یک کشور جهان سومی است این دقیقاً اتفاقی است که با از بین رفتن طبقه متوسط ، برای آمریکا رخ خواهد داد. کتاب ص۴۱ @third_world_america
حدود ۴۲ درصد از مشاغل آمریکا، یعنی بیش از ۵۰ میلیون شغل، در خطر واگذاری به خارج هستند و حتی مشکل ساز تر از آن، دلیل انتقال بسیاری از این مشاغل به خارج است که صرفاً به خاطر کنترل هزینه نیست. مطالعات بوز الن همیلتون نشان می دهد:《 آنچه قبلاً اقدامی تاکتیکی برای کنترل هزینه مشاغل بود، حالا این اقدام یک ضرورت استراتژیک برای رقابت جهانی است》 به عبارت دیگر استخر استعداد آمریکا خشک شده است، مخصوصاً وقتی صحبت در مورد حرفه هایی مثل مهندسی و علوم کامپیوتر است. همزمان تقاضا برای این دسته از کارگران بسیار ماهر رو به افزایش بوده و تعداد آمریکایی‌هایی که درجات مهارت و دکتری در مهندسی گرفته اند کاهش یافته است. ما همچنان از عدم سرمایه‌گذاری روی مردم لطمه میبینیم؛ مخصوصاً وقتی صحبت به تعلیم و تربیت می رسد، یعنی رکن اولیه وجود طبقه متوسط،( رکن دیگر هم شغل خوب است). هنگامی که کشوری دوست دارد تریلیون ها دلار صرف جنگ‌های غیرضروری کند، در حالی که اجازه میدهد شهریه دانشگاه ها آنقدر افزایش یابد که بسیاری از شهروندان از پس پرداخت آن برنیایند، طبیعی است که به این روز بیفتد. وقتی کشوری اقتصادش را به کازینو وال استریت بفروشد، فرجام آن معین است... کتاب ص۴۲ و ۴۳ @third_world_america
حدود ۴۲ درصد از مشاغل آمریکا، یعنی بیش از ۵۰ میلیون شغل، در خطر واگذاری به خارج هستند و حتی مشکل ساز تر از آن، دلیل انتقال بسیاری از این مشاغل به خارج است که صرفاً به خاطر کنترل هزینه نیست. مطالعات بوز الن همیلتون نشان می دهد:《 آنچه قبلاً اقدامی تاکتیکی برای کنترل هزینه مشاغل بود، حالا این اقدام یک ضرورت استراتژیک برای رقابت جهانی است》 به عبارت دیگر استخر استعداد آمریکا خشک شده است، مخصوصاً وقتی صحبت در مورد حرفه هایی مثل مهندسی و علوم کامپیوتر است. همزمان تقاضا برای این دسته از کارگران بسیار ماهر رو به افزایش بوده و تعداد آمریکایی‌هایی که درجات مهارت و دکتری در مهندسی گرفته اند کاهش یافته است. ما همچنان از عدم سرمایه‌گذاری روی مردم لطمه میبینیم؛ مخصوصاً وقتی صحبت به تعلیم و تربیت می رسد، یعنی رکن اولیه وجود طبقه متوسط،( رکن دیگر هم شغل خوب است). هنگامی که کشوری دوست دارد تریلیون ها دلار صرف جنگ‌های غیرضروری کند، در حالی که اجازه میدهد شهریه دانشگاه ها آنقدر افزایش یابد که بسیاری از شهروندان از پس پرداخت آن برنیایند، طبیعی است که به این روز بیفتد. وقتی کشوری اقتصادش را به کازینو وال استریت بفروشد، فرجام آن معین است... کتاب ص۴۲ و ۴۳ @third_world_america
مشکل فاجعه آمیز بالقوه دیگر که در آمریکا پیش رو داریم،بدهی های رو به افزایش ماست . من با آن هایی که افزایش بدهی به عنوان بهانه ای برای قطع یا از بین بردن خدمات تامین اجتماعی یاسیستم مراقبت های بهداشتی استفاده می کنند، همراه نیستم؛ اما وا گذاری حل موضوع به این مسئولان عقب مانده فکری ، مقابله جدی با این مسئله را سخت تر میکند. ِآمریکا مانند یک بیمار در خطر ابتلا به حمله شدید قلبی است. ما شاید قادر باشیم خطر را با اعمال جراحی سر پایی به تعویق بیندازیم اما قادر نخواهیم بود بدون عوض کردن جدی شیوه زندگی از وقوع آن جلوگیری کنیم. سکته قلبی اقتصادی هنوز اتفاق نیفتاده ، اما در راه است. در اینجا تنها به دو نمونه از علائم مشکلم بزرگ پیش رو ارائه می کنم: تا سال ۲۰۲۰، فقط سود بدهی های کل آمریکا به ۹۰۰ میلیارد دلار در سال خواهد رسید. تا همان سال، پنج بخش هزینه بر دولت، یعنی؛ خدمات بهداشتی، خدمات پزشکی، تامین اجتماعی، بخش های غیرانتفاعی، هزینه های دفاعی، روی هم رفته ۷۷ درصد هزینه‌های دولت را شکل خواهند داد. سایر هزینه های دولت فدرال باید از آن ۲۳ درصد باقی مانده تامین شود... کتاب ص ۴۴ @third_world_america
گزارش اخیر بانک بین المللی نشان می دهد که افزایش بدهی دولت ها پدیده ای جهانی است جان مالدین که مشاور مالی است، بیان می کند:" هر کسی به درستی می داند که کسری مالی دولت فعلی آمریکا در جهان پیشرفته امروزی قابل جبران نیست" آمار ارائه شده در گزارش BIS به وضوح این امر را نشان می دهد. برای مثال در یونان مشکل به حدی رسیده که هر کسی با دلهره به آن می نگرد. بدهی دولت در سال ۲۰۱۱ به ۱۳۰ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور رسید. اما این مشکل تنها در یونان نیست در انگلیس، انتظار می‌رود این میزان به ۹۴ درصد برسد در آمریکا با بیش از ۱۰ درصد جهش در یک سال ما به حدود ۱۰۰ درصد می‌رسیم. کتاب ص۴۵ @third_world_america
علامت هشدار دهنده ی دیگری که نشان می‌دهد ملت ما (آمریکا) در مسیر جهان سومی شدن قراردارد تریلیون ها دلاری است که برای ادامه جنگ های غیر ضروری و ساختن سلاح های قدرتمند هزینه می‌کنیم، در حالی که مردم ما (آمریکا) بدون دسترسی به این پول در حال سپری کردن زندگی هستند... با این حال امروز، در حالی که اقتصاد آمریکا نفس نفس زنان در انتظار احیای مجدد است و طبقه متوسط دست و پا میزند و در حال انقراض است، بیش از ۲۶ میلیون مردم بیکار یا نیمه بیکار هستند و تعداد خانه هایی که از صاحبانشان بازپس گرفته شده‌اند، رکورد عجیبی را ثبت کرده، موضوع "اسلحه در مقابل نان" حتی بخش گوچکی از گفتگوهای ملی هم نیست... گفتگو های بی سرانجامی در واشنگتن در مورد سفت کردن کمربندها، ریاضت اقتصادی کاهش کسری بودجه می‌شنویم اما هیچ صحبتی درباره این موضوع نمی شنویم که آیا ۱۶۱ میلیارد دلاری که فقط در سال ۲۰۱۰ برای جنگی که خود در افغانستان و عراق به راه انداختیم، هزینه شد بهتر نبود برای کمک به مردمی که در خود آمریکا دچار بحران هستند صرف می‌شد؟ کتاب ص۴۷ و ۴۸ @third_world_america