eitaa logo
شمع
246 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
353 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
نیکی به کسی کن که به کار تو نیاید مردی در نیمه‌های شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به‌دست گرفت و شمع را روشن کرد و برای خدا نامه‌ای نوشت: «به نام خدا نامه‌ای به خدا، از فلانی خدایا! در بازار یک باب مغازه می‌خواهم، یک باب خانه در بالاشهر، یک زن خوب، زیبا، مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.» دوستش که این نامه را دید، گفت: دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی، چگونه می‌خواهی به او برسانی؟ گفت: خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است. نامه را برد و لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت: خدایا! با توکل بر تو نوشتم، نامه‌ات را بردار! نامه را رها کرد و برگشت. صبح روز بعد شاه به شکار می‌رفت که تندباد عظیمی برخاست. طوری که بیابان را گردو‌خاک گرفت و شاه در میان گردوخاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: اعلی‌حضرت! برگردیم، شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت. چون به منزل رسید، میان جلیقه خود کاغذی دید. آن را باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها کرده و در لباس شاه فرود آورده است. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. پس گفت: بروید این مرد را بیاورید. کاتب نامه را آوردند. کاتب که از ترس می‌لرزید، وقتی تبسم شاه را دید، اندکی آرام شد. شاه پرسید: این نامه توست؟ فقیر گفت: بله، ولی من به شاه ننوشته‌ام، به خدایم نوشته‌ام. شاه گفت: خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواسته‌هایت را به جای آورم. شاه، وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود، به‌جا آورد. در پایان فقیر گفت: شکر خدا. شاه گفت: من دادم، شکر خدا می‌کنی؟ فقیر گفت: اگر خدا نمی‌خواست تو یک ریال هم به کسی نمی‌دادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.
احسنت به این جوانمرد که پاسخ دندان شکن به داریوش همیشه معتاد دوزاری رو داد 👏
🎧 فراموشي 🌸 یه قصه خوب و شیرین برای کودک دلبند شما🥰
آقا رحیم به علی گفت: "علی تندتر کار کن که باید تعداد زیادی توپ بدوزیم". علی در یک مغازه برای آقا رحیم کار می کرد. تکه های شش ضلعی را به هم می دوخت و یک توپ درست می کرد. علی خیلی فوتبال را دوست داشت برای همین یک توپ را باد کرده بود و زیر صندلی اش قایم کرده بود، هر وقت آقا رحیم از مغازه بیرون می رفت. علی در مغازه فوتبال بازی می کرد. توپ را به دیوار می زد، به سمتش بر می گشت و دوباره شوت می کرد. گاهی اوقات هم مثل گزارشگرها می گفت:" گل گل عجب گلی می زند این علی آقای گل". یک روز رضا دوست علی که از کنار مغازه می گذشت، علی را دید که در مغازه با یک توپ بازی می کند. در را باز کرد و گفت:" علی چرا با دیوار بازی می کنی؟ بیا بیرون با هم بازی کنیم". علی گفت: " نه توپ کثیف می شود". رضا گفت:" خوب با آب و صابون آن را می شوییم". علی که خیلی دوست داشت بیرون مغازه بازی کند، توپ را برداشت و گفت: " باشد. اما فقط چند دقیقه بازی کنیم". علی توپ را بیرون آورد و شروع کرد با توپ بازی کردن. رضا گفت: " شوت کن بابا". علی توپ را آرام شوت کرد. رضا گفت: " چقدر یواش بازی می کنی، باید محکم شوت بزنی". بعد لگد محکمی به توپ زد. علی نتوانست توپ را بگیرد. رضا گفت:" گل گل" و با خوشحالی دور خودش می چرخید. علی توپ را جلوی پایش گذاشت و آن را محکم شوت کرد. توپ در هوا چرخید و به درخت خورد و بعد به یک دوچرخه سوار که داشت از خیابان رد می شد، خورد. دوچرخه سوار روی زمین پرت شد. از روی زمین بلند شد و خاک لباسهایش را پاک کرد. علی دو دستی روی سرش زد و گفت:" بدبخت شدم". رضا گفت:" چیزی نشده که . دوچرحه سوار سالم هست". علی گفت: " سالم هست اما صاحب کارم آقا رحیم هست". رضا گفت:" بدبخت شدی. فکر کنم اخراجت کند". آقا رحیم توپ را برداشت و با دوچرخه اش سمت مغازه رفت. رضا به علی گفت:" من باید بروم نانوایی، خداحافظ". علی که خیلی ترسیده بود. به مغازه رفت و شروع کرد به کار کردن. آقا رحیم در را باز کرد. علی آب دهانش را قورت داد و گفت:" سلام آقا، به خدا من به رضا گفتم توپ کثیف می شود". آقا رحیم با اخم به علی نگاه کرد و گفت:" برو یک لیوان آب بیاور". علی یک لیوان آب آورد و روی میز گذاشت. آقا رحیم دست علی را گرفت. علی گریه اش گرفت:" آقا رحیم دیگر تکرار نمی شود، من را ببخشید، پول توپ را از حقوقم کم کنید". آقا رحیم گفت: " پول توپ را حتما از حقوقت کم می کنم. اما اگر توپ به شخص دیگری می خورد و پایش می شکست. آن وقت چه کار می کردی؟". علی ساکت شد. بعد از چند دقیقه گفت:" وای من چه کار خطرناکی کردم" و با صدای بلند گریه کرد. آقا رحیم توپی که تو سرش خورده بود و خاکی شده بود را برداشت و به علی داد و گفت: " این توپ دیگر به درد من نمی خورد. مال خودت باشد. اگر قول بدهی خوب کار کنی می توانی هر روز یک ساعت زودتر بروی و با دوستت فوتبال بازی کنی". علی که باورش نمی شد آقا رحیم اینقدر مهربان باشد. آقا رحیم را بغل کرد و بوسید. آقا رحیم گفت:" خودت را لوس نکن، برو به کارت برس که کلی کار داریم". ✍ نویسنده: خانم مريم فيروز 🌸 امام زمان (عج) سلام سلام بچه ها  سلام سلام غنچه ها روی زمین زیبا یه گوشه ای همین جا  امام آخر ما آقا و سرور ما مهدی صاحب زمان رهبر کل جهان مارو نگاه می کنه  همش دعا می کنه او صاحبِ زمونه  اما چرا پنهونه چون بیشتر آدم ها غافل از یاد خدا با کارهای زشت شون  شدند اسیر شیطون آقا امام زمان یار همه شیعیان وقتی که زشتی رو دید از دست آنها رنجید گفت که هنوز یار ندارم عاشق و غم خوار ندارم بچه ها بیدار بشیم با هم دیگه یار بشیم با هم بگیم حرف خوب  انجام بدیم کار خوب با هم بخونیم دعا همه  بخواهیم از خدا و عجل فرجهم و عجل فرجهم
[۹/۱۱،‏ ۱۶:۵۳] ‏‪+98 913 204 1955‬‏: اهپیمایی اربعین و درد بی درمان شیطان 🔻این که میلیون ها زائران اربعین، چقدر در مسیر به رنج و زحمت می افتند؛ 🔻این که آیا می شود برنامه ریزی بهتری برای تسهیل سفر پنج میلیون زائر انجام داد؛ 🔻این که مدیریت های مختلف هر کدام چقدر در خدمتگزاری و تسهیل سفر زائران موفق بوده اند؛ 🔻و حتی این که می شود مدیری را در صورت کم گذاشتن برای زائران مواخذه کرد؛ 🔹همگی سر جای خود، محفوظ! و می شود بررسی و قضاوت کرد؛ اما هر چه هست، این یک مسئله کاملا خانوادگی، مربوط به باورمندان و ارادتمندان امام حسین (ع) است؛ و هیچ ربطی به غربگدا ها و کدخدا پرست ها و منافقین بی باور به نهضت عاشورا ندارد. 🔹سیاست بازان بی حیثیتی که در مقاطعی، حرمت دین و عزاداری سالار شهیدان را شکستند، یا برای هتاکی فرصت فراهم کردند، بیجا می کنند به زحمت افتادن زائران اربعین را بهانه عقده گشایی علیه اصل سفر یا علیه نظام و دولت انقلابی بکنند. 🔻آنها که در نشریات خود در دوره موسوم به اصلاحات(!)، جانب یزید ملعون را گرفتند و شهادت مظلومانه امام حسین (ع) را به خشونت پدر و جدّ حضرت نسبت دادند؛ 🔻آنها که از صهیونیست ها در فتنه سبز جانبداری کردند و در روز عاشورا، حرمت عزای سید الشهدا (ع) را شکستند؛ 🔻و آنان که در برابر حرمت شکنی سکوت کردند، یا بهائیان و منافقینِ حرمت شکن را "مردمان خداجو" نامیدند؛ 🔹غلط می کنند خود را نگران زائران اربعین جا بزنند و عقده گشایی کنند. 🔹اصلا می دانید درد بی درمان بهائیت، وهابیت، داعش، سازمان تروریستی منافقین، منافقین جدید، و انگلیس و اسرائیل و آمریکا و سعودی چیست؟ 🔹سال ها ، چنین تحریفگری و تصویر سازی کرده اند که دین، در دنیا و به ویژه در ایران، در حال از بین رفتن است، و مردم، دیگر باوری به خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ندارند؛ 🔹اما محرم و صفر و عاشورا و اربعین هر سال که می رسد، همه رشته و ریسمان های جادوگری آنها در رسانه، پایمال ده ها میلیون عزادار و زائر می شود. 🔹دیروز در حالی که هنوز یک هفته تا اربعین باقی بود، مسئولان آستان مقدس حضرت امام حسین (ع) گزارش دادند شمار زائرانی که وارد استان کربلا شدند، به ۲۰ میلیون نفر رسیده است. 🔹این که شمار زائران تا روز اربعین، به ۳۰ میلیون نفر برسد، برای شیاطین عالم و ریزه خواران آنها کمر شکن است. اما بزرگِ شیاطین می داند که نهضت آخر الزمانی و نابودی طاغوت های مستکبر، آغاز شده و در همین مسیر به اوج خواهد رسید. می دانند که هیچ تردید و تخلفی در این وعده الهی نیست. [۹/۱۱،‏ ۱۷:۰۱] ‏‪+98 913 204 1955‬‏: 🔴 اگر به مدیریت ‎ نقدی هست، فقط مردمی باید نقد کنند که خودشان اهل اربعین هستند، نه رسانه‌های مدعی اصلاحات و فعالان مجازی‌ای که بارها علیه دین و مناسک دینی و اربعین نوشتند و تخریب کردند! 🔹شما را چه به مدیریت اربعین وقتی بارها علیه آن نوشتید! شما فعلاً برای ‎ عزاداری کنید.
در سالروز تأسیس بانک ملی ایران ‏جا داره یاد کنیم از ⭕️ راستی هیچ میدانستید: ➖خاوری در کانادا با یک ایرانی الاصل به نام در پروژه های ساخت و سازش شریک شده؟ ➖البته کاشف‌ به عمل آمده این شراکت از اواخر‌ دهه ۷۰ بوده! ➖و هیچ میدانستید میزراحی در زبان به معنی () است؟! ➖و البته در اونجا شایع شده‌ میزراحی پسر عموی خاوری است! ➖و باز شایعه شده که پدربزرگشون‌ در زمان طاغوت هدیه ها و‌ کمک های ۲۰ میلیون تومانی از ایران برای اسرائیل هدیه میفرستاده
*آخه مراسم اربعین امام حسین و پذیرایی از ۳۰ میلیون زایر اون هم در شرایط وخیم عراق با کدوم منطق مادی و ریاضی جور درمیاد پس کمی تفکر خواهشن 😔😔 《حتما ببینید》*
‏پتو میگیرین روی سر زوار اربعین تا سایه بشه بتونن غذا بخورن... الله اکبر.. سبحان الله ‌....عشق حسین چه ها میکند