eitaa logo
شمع
226 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
352 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️ آیت الله مرعشی (ره) : 🌾 سفارش میکنم به خواندن قرآن وهدیه آن به ارواح مومنین بی وارث ، که این عمل موجب توفیق بیشتر میشود.
چراعده ای فقیر وگروهی غنی هستند؟؟ ایاخدامقصره؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 خانواده گل گلی در یکی از جنگل‌های زیبا خرس کوچولوی ما به نام گل گلی با مامان و بابا خرسه و بابا بزرگ و سه تا خواهر برادر خرسش زندگی می‌کرد. آن‌ها خانواده‌ی شاد و مهربانی بودند. همه با هم روز‌ها به جنگل می‌رفتند و میوه‌های جنگلی جمع می‌کردند و به خانه می‌آوردند و برای زمستانشان انبار می‌کردند. اما گل گلی قصه‌ی ما خانواده‌ی شلوغ و پرجمعیت را دوست نداشت و هر روز غر می‌زد: من دلم می‌خواد تنها باشم و داشتن خانواده رو دوست ندارم، چون همه منو اذیت می‌کنن. یکی از این روزا گل گلی به همراه خانواده اش به عروسی دایی بزرگش دعوت شد. خرس کوچولو گفت: من کلی کار دارم و نمی‌خوام با شما بیام. اولش مامان و بابا خرسه قبول نکردند، ولی بعد که اصرار گل گلی را دیدند پذیرفتند که او را تنها در خانه بگذارند. بالاخره اون روز گل گلی در خانه تنها شد و تصمیم گرفت دوستانش را دعوت کند. او به هر کدام از دوستانش که زنگ می‌زد آن‌ها برنامه‌ای با خانواده‌هایشان داشتند. بالاخره بهترین دوستش پیرهن قرمزی به دیدن او آمد. همین طور که آن دو در خانه بازی می‌کردند گل گلی به زمین خورد و پایش زخم شد. پیرهن قرمزی به مامان و بابای گل گلی زنگ زد و آن‌ها سریع به خانه برگشتند و گل گلی را به دکتر بردند. دکتر گفت که او باید چند روز در خانه استراحت کند تا پایش خوب شود. هر روز گل گلی در خانه روی تخت دراز می‌کشید و شاهد محبت خانواده اش بود. مامان خرسه برای او غذا‌های مورد علاقه اش را درست می‌کرد و بابا خرسه کنار تخت می‌نشست و برایش داستان‌های جذاب را می‌خواند. خواهر و برادرهای گل گلی پیش او می‌آمدند و با او بازی می‌کردند تا حوصله اش سر نرود و هر وقت او احساس درد یا ناراحتی می‌کرد آن‌ها پایش را ماساژ می‌دادند و بغلش می‌کردند. برادر گل گلی هر روز درس‌هایی را که در مدرسه یاد می‌گرفت به او نیز یاد می‌داد تا خرس کوچولو از درس‌هایش عقب نیوفتد. پدربزرگ خرسه هم برای او تعریف کرد که در بچگی او هم با شیطنت پایش را زخم کرده است و از گل گلی خواست ناراحت نباشد که به زودی خوب می‌شود. گل گلی در آن چند روز فهمید که چقدر داشتن خانواده با ارزش است و آن‌ها بسیار به او اهمیت می‌دهند. اگر آن‌ها نبودند گل گلی تنها بود و با خود گفت: اگر آن‌ها نبودند من باید تنهایی چیکار می‌کردم! همه‌ی آن‌ها به من کمک کردند تا زودتر خوب شوم و من اصلا نمیتوانم زندگی بدون آن‌ها را تصور کنم. بعد از آن اتفاق زمانی که دیگر گل گلی درمان شد هیچ وقت از اینکه با خانواده وقت بگذراند غر نزد و ۰همیشه خوشحال بود که خانواده‌ای بزرگ دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ یکی از بازی‌ها که به افراد کمک می‌کند، بازی با است. 🔻 بازی به این ترتیب است که نفر اول یک کلمه می‌گوید، نفر دوم کلمه دیگری به آن می‌افزاید، نفر سوم نیز کلمه دیگری می‌افزاید، به شکلی که ترکیب معناداری پدید آید و اگر کسی نتواند این کار را بکند یا کلمات قبلی را فراموش کند باخته است. مثلا: 1⃣ سردار 2⃣ سردار شجاع 3⃣ سردار شجاع قهرمان 4⃣ سردار شجاع قهرمان مهربان 5⃣ سردار شجاع قهرمان مهربان رفت. 6⃣ سردار شجاع قهرمان مهربان رفت پیش خدا....
📚 لینالونا ❇️ بیان حجاب در قالب داستانی کودکانه در این کتاب با استفاده از داستان تخیلی زیبایی به کودکان آموزش داده است که تنها به جهت زیبایی حجاب نمی گیرند بلکه حجاب را برای این است که آنها را با کارهای خوب شان بشناسند نه اینکه با ظاهر زیبایشان. ✔️ این کتاب برای آموزش به کودکان مناسب است. ▫️نویسنده و تصویرگر کلر ژوبرت ▫️ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی ▫️قطع خشتی ▫️تعداد صفحات: ۲۴ ✅مناسب برای سنین 12 - 7 سال 🔴قیمت پشت جلد: 32,000 تومان این کتاب تا سن ۱۹ سالگی مسیحی بوده اند اما پس از جست و جو در ادیان و مکاتب مختلف مسلمان شدند. کمی بعد ازدواج کرده و از سال ۱۳۶۲ با همسرشان که ایرانی است، مقیم ایران شدند.