باسلام
باپیگیری ونظری سنجی به عمل امده قرارشدکلاس ورزش خانمها ازروز۵شنبه ۲۱ دی ماه ساعت ۸صبح برقرارگردد
مع .فرهنگی
ای سالک
در بند آن مباش که علم و حکمت بسیار خوانی و خود را عالم و حکیم نام نهی و در بند آن مباش که طاعت و عبادت بسیار کنی و خود را عابد و شیخ نام کنی که اینها همه بلا و عذاب سخت است.
از علم و حکمت بقدر ضرورت کفایت کن، و آنچه نافع است بدست آر و از طاعت و عبادت بقدر ضرورت بسنده کن و آنچه ما لابد است بجای آر
و در بند آن باش که بعد از شناخت خدای، طهارت نفس حاصل کنی و بی آزار و راحت رسان شوی که نجات آدمی درین است.
عزیزالدین نسفی
انسان کامل
•┈┈••✾🍀🕊🍀✾••┈┈•
اللهم صل علی محمدوآل محمد,وعجل فرجهم
شیخ ابوالحسن خرقانی فرمود: دو برادر بودند و مادری ، هر شب یک برادر بخدمت مادر مشغول شدی و یک برادر به خدمت خداوند مشغول بود ، آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود با خدمت خدایش خوش بود برادر را گفت: امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن ، چنان کرد ، آن شب به خدمت خداوند سر بسجده نهاد در خواب دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و ترا بدو بخشیدیم او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر مرا در کار او میکنید ؟ گفتند: زیرا که آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم ولیکن مادرت از آن بی نیاز نیست که برادرت خدمت کند.
📖تذکره الأولیاء
#قصه_شب
میوه های غمگین
پیشی دنبال غذا بود. توی حیاط می گشت و بو می کشید که صدایی شنید.
جلو رفت. یک عالمه میوه را دید که توی سطل زباله گریه می کردند.
😢🍎🍐🍇🍌🍑😢
پیشی پرسید: میوه ها! چرا شما توی سطل زباله هستید؟ چرا این طور زخمی شدید و بی حال هستید؟
گلابی گنده ای که فقط یک گاز از آن خورده شده بود گفت: می خواهی بدانی؟ پس گوش کن تا برایت تعریف کنم. 🍐
دیشب جشن تولد بود، همه جا را چراغانی کردند یک عالمه سیب و گلابی و آلو و هلو آوردند.🎉🎂🎈
من و دوستانم توی صندوق میوه بودیم. اول ما را توی حوض ریختند. نمی دانی چقدر کیف می داد. ⛲️⛲️⛲️
یک آلوی درشت از سطل زباله بیرون آمد و گفت: ما آب بازی کردیم بالا و پایین پریدیم و خندیدیم. وقتی آب بازی تمام شد، ما را توی سبدهای بزرگ ریختند.
یک هلوی درشت ولی نصفه ناله ای کرد و گفت: پیشی جان به من نگاه کن ببین چقدر زشت شده ام. دیگر یک ذره هم خوشحال نیستم چون حالا یک تکه آشغال هستم. بعد ادامه داد ما توی سبد بودیم. اول از همه مرا با یک دستمال تمیز خشک کردند جوری که پوستم برق می زد...
هلو گریه اش گرفت و نتوانست حرفش را تمام کند.
سیب گفت: راست می گوید: من هم توی سبد بودم. بعد همه ی ما را خشک کردند و توی ظرف بلوری بزرگی کنار هم چیدند. نمی دانی چقدر قشنگ شده بودیم. وقتی مهمانها آمدند همه به ما نگاه می کردند و به به می گفتند.🍎
یک خیار زخمی از میان میوه ها فریاد زد: اما چه فایده؟ آنها خیلی بدجنس بودند هر کس یکی از ما را بر می داشت و فقط یک گاز می زد و دور می انداخت. یکی زیر پا،👣 یکی زیر صندلی، یکی توی باغچه🌳 همه جا پخش شده بودیم. جاروی بیچاره ما را از این طرف و آن طرف جمع کرد.
پیشی نگاهی به حیاط کرد جارو کنار باغچه افتاده بود. معلوم بود از خستگی به این حال افتاده است. پیشی گریه اش گرفت😿 و گفت: چه مهمانهای بدی! من که اینجور مهمانها را دوست ندارم. بعد خودش را از لای در کشید و با ناراحتی بیرون رفت و همچنان که می رفت صدای ميوه های غمگين را می شنيد که مدام گريه می کردند. 😢🍎🍑🍐😢
بچه های عزیز اسراف کار زشتیه. همیشه میوه رو کامل بخورید.
📚 خدا و ضرب المثل ها
⭕️ضرب المثلها ،جملههایی کوتاه، شیرین و خواندنی هستند که در هر زبانی وجود دارند. این پندها با ارزش، یک دفعه ساخته نشدهاند و به وسیلهی یک نفر هم گفته نشدهاند.
صدها سال و بلکه هزاران سال طول کشیده تا این ضرب المثلها ساخته شده و افراد زیادی در به وجود آمدن این ها سهم داشتهاند.
▫️نویسنده غلامرضا حیدری ابهری
▫️ناشر: جمال
▫️قطع : رقعی
▫️نوع جلد: شومیز
📖 تعداد صفحات : 108
💠مناسب برای سنین 10 تا 15 سال
#نوجوان
#ضربالمثل
🔵قیمت پشت جلد : 75,000 تومان
🌓 گفته می شود پاهای فرزند کسی که فتوای تجاوز به دختران و زنان فلسطینی رو داده بود در غزه قطع شد.
⛔️ ضمنا گفته شده فعلا علی الحساب سه ضربه در راستای انتقام سخت نسبت به حادثه کرمان بر عاملان و بانیان وارد شده است.🔻
1⃣حذف رهبر سپاه صحابه در پاکستان
2⃣حذف فرمانده ارشد داعش در عراق
3⃣حذف مقام اسرائیلی (مسئول میز ایران در موساد) به گفته منابع عبری.
🔺از مکافات عمل غافل مشو!!!
🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻
https://eitaa.com/jtabiin
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•