#قصه_شب
🍃 پسر خجالتی
احسان کوچولو بعضی روزها با مامانش میرفت پارک، اما وقتی میرسیدند اونجا از کنار مامانش تکون نمیخورد و نمیرفت با بچهها بازی کنه. هر چه قدر هم که مامانش بهش میگفت: پسرم برو با بچهها بازی کن فایدهای نداشت. احسان کوچولو روی یکی از دستهاش یه لک قهوهای بزرگ بود. اون همیشه فکر میکرد که اگه بقیه بچهها دستش رو ببینند مسخرهاش میکنند و به خاطر همین همیشه خجالت میکشید و دوست نداشت که با هم سن و سالهای خودش بازی کنه.
یه روز احسان به مامانش گفت: من دیگه پارک نمیام. مامان گفت: چرا پسرم؟ احسان گفت: من خجالت میکشم با بچهها بازی کنم. آخه اگه برم پیششون اونها من رو به خاطر لکی که روی دستم هست مسخره میکنند. مامان احسان گفت: تو از کجا میدونی که بچهها مسخرهات میکنند؟ مگه تا حالا رفتی با بچهها بازی کنی؟ احسان جواب داد: نه. مامان احسان کوچولو اون رو بغل کرد و گفت: حالا فردا که رفتیم پارک با هم میریم پیش بچهها تا ببینی اونها تو رو مسخره نمیکنند و دوست دارند که باهات بازی کنند.
روز بعد وقتی احسان و مامانش به پارک رسیدند باهم رفتن پیش بچهها. مامان احسان به بچههایی که داشتن با هم بازی میکردند سلام کرد و گفت: بچهها این آقا احسان پسر منه و اومده که با شما بازی کنه. یکی از بچهها که از بقیه بزرگتر بود جلو اومد و رو به احسان کوچولو گفت: سلام اسم من نیماست. هر روز تو رو میدیدم که با مامانت میای پارک، اما هیچ وقت ندیدم که بیای با ما بازی کنی. حالا اگه دوست داری بیا تا با بقیه بچهها آشنا بشی. احسان کوچولو به مامانش نگاهی کرد و رفت. بعد از مدتی مامان احسان رفت دنبالش تا با هم برگردند خونه. وقتی احسان کوچولو مامانش رو دید با خوشحالی دوید سمت مامانش و گفت: مامان من با بچهها بازی کردم و خیلی خوش گذشت. تازه هیچ کس هم من رو مسخره نکرد. مامان احسان لبخندی زد و گفت: دیدی پسرم تو هم میتونی با بچهها بازی کنی و هیچ کس مسخرهات نمیکنه. همه بچهها با هم فرقهایی دارند، اما این باعث نمیشه که نتونند با هم دوست باشند و با هم دیگه بازی کنند.
از اون روز به بعد احسان کوچولو دوستهای تازهای پیدا کرد که در کنار اونها بهش خوش میگذشت و در کنار هم خوشحال بودند.
〰〰〰〰〰〰〰
عن #النبی_صلي_الله_عليه_و_آله ـ في وَصِيَّتِهِ #لِعَلِيٍ_بن_ابیطالب_عليه_السلام ـ :
يا عَلِيُ ، عَلَيكَ بالجِماعِ لَيلَةَ الإثنَينِ ؛ فَإنَّهُ إن قُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ يَكونُ حافِظا لِكِتابِ اللّه ِ، راضِيا بِما قَسَمَ اللّه ُ عز و جل . يا عَلِيُ ، إن جامَعتَ أهلَكَ في لَيلَةِ الثُّلاثاءِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ ؛ فَإِنَّهُ يُرزَقُ الشَّهادَةَ بَعدَ شَهادَةِ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ و أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه ِ، و لا يُعذِّبُهُ اللّه ُ مَعَ المُشرِكينَ ، و يَكونُ طَيِّبَ النَّكهَةِ وَ الفَمِ، رَحيمَ القَلبِ، سَخِيَ اليَدِ، طاهِرَ اللِّسانِ مِنَ الغيبَةِ وَ الكِذبِ وَ البُهتانِ . يا عَلِيُ ، إن جامَعتَ أهْلَكَ لَيلَةَ الخَميسِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ ؛ فَإِنَّهُ يَكونُ حاكِما مِنَ الحُكّامِ ، أو عالِما مِنَ العُلَماءِ . و إن جامَعتَها يَومَ الخَميسِ عِندَ زَوالِ الشَّمسِ عَن كَبِدِ السَّماءِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ ، فَإِنَ الشَّيطانَ لايَقرَبُهُ حَتّى يَشيبَ ، و يَكونُ قَيِّما ، و يرزُقُهُ اللّه ُ عز و جل السَّلامَةَ فِي الدِّينِ وَ الدُّنيا. يا عَلِيُ ، وَ إن جامَعتَها لَيلَةَ الجُمُعَةِ و كانَ بَينَكُما وَلَدٌ ؛ فَإِنَّهُ يَكونُ خَطيبا قَوّالاً مُفَوَّها، وَ إن جامَعتَها يَومَ الجُمُعَةِ بَعدَ العَصرِ فَقُضِيَ بَينَكُما وَلَدٌ ؛ فَإِنَّهُ يَكونُ مَعروفا مَشهورا عَالِما، و إن جامَعتَها في لَيلَةِ الجُمُعَةِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ، فَإِنَّهُ يُرجى أن يَكونَ الوَلَدُ مِنَ الأبدالِ إن شاءَ اللّه ُ تَعالى .
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله ـ در سفارش به على عليه السلام ـ
اى على! بر تو باد آميزش در شب دوشنبه ؛ چرا كه اگر فرزندى ميان شما به وجود آيد ، حافظ كتاب خدا و راضى به قسمت خدا مى شود . اى على! اگر شب سه شنبه با همسرت آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد ، بعد از گواهى به اين كه «خدايى جز اللّه نيست» و اين كه «محمّد ، فرستاده خداست» ، شهادت روزى اش مى شود و خداوند ، او را با مشركان عذاب نمى كند . خوش بو دهان ، دل مهربان وگشاده دست مى شود ، و از غيبت و دروغ و تهمت ، پاكْ زبان مى شود . اى على! اگر شبِ پنج شنبه با همسرت آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد ، يا فرمان روايى از فرمان روايان و يا دانشمندى از دانشمندان مى شود . و اگر روز پنج شنبه ، هنگام مايل شدن خورشيد از وسط آسمان با او آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد ، شيطان به او نزديك نمى شود تا پير شود و به سرپرستى مى رسد و خداوند ، سلامت دين و دنيا را روزى وى مى گردانَد. اى على! واگر شب جمعه با او آميزش كردى و فرزنددار شديد ، گوينده سخنورِ زبان آور مى شود و اگر عصرِ جمعه با او آميزش كردى و فرزندى ميان شما به وجود آمد ، دانشمندى معروف و مشهور مى گردد و اگر جمعه شب ، بعد از نماز عشا با او آميزش كردى ، اميد است كه آن فرزند ، از اَبدال ابدال ، به برگزيدگان هر عصرى گفته مى شود كه خداوند به جاى برگزيده پيشين قرار مى دهد . باشد ، إن شاء اللّه تعالى!
📚كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 3 ص 553 ح 4899 ،📚 علل الشرائع : ص 516 ح 5 كلاهما عن أبي سعيد الخدري .