#حضرت_خدیجه
ما سائل لطف فراوان خدیجه
از کودکی خوردیم از نان خدیجه
در راه دین داده همه دار و ندارش
اسلام شد مدیون احسان خدیجه
خرج مسلمانی ما هستی او شد
پس هر چه ما داریم قربان خدیجه
در راه اهل بیت هر کس خرج کرده
فردای محشر هست مهمان خدیجه
جور دگر شد دستگیر ما پیمبر
هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه
شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش
شکر خدا هستیم گریان خدیجه
دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا
ابر بهاری گشت چشمان خدیجه
انگار دیده آتش و دیوار و در را
غم های زهرا برده سامان خدیجه
ای وای از روزی که با پهلوی زخمی
زهرا شود در عرش مهمان خدیجه
نیمه شبی در خانه خولی نامرد
صد پاره می گردد گریبان خدیجه
محمدحسین رحیمیان
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
«السلام علیک یا ام المؤمنین یا خدیجة الغراء»
دریای صبر و مظهر تقوا خدیجه است
استاد حلم و معنی غَرا خدیجه است
کوه وفا و معدن جود و یَم کرم
سرچشمه ی فضائل دنیا خدیجه است
چون زَر عیار عصمت او بی شمار بود،
گنجینه ی محبت و اعلا خدیجه است
در مهر و معرفت شده اُلگوی آسیه
در بندیگیش اُسوه ی حوا خدیجه است
اول زنی که روی به اسلام کرده است
اسلام از او شداست مصفّا، خدیجه است
باشد به حق مُلقبِ بَر ام مؤمنین
آری که خار دیده ی اعدا خدیجه است
روشن به نور اوست دل و خانه ی رسول
چون نور چشم و همسر طاها خدیجه است
شمشیر مرتضی است اگر حافظ نبی
مرهم به زخم سید بطها خدیجه است
هم ثروت و جوانی او خرج دین شد است
هم حامی و مشوق مولا خدیجه است
فخریه می کند به جهان تا زمان حشر
این منصبش که مادر زهرا خدیجه است
تنها همین به مدح و بزرگی او بس است
مادر بزرگ زینب کبری خدیجه است
گر چه تنش کفن شده بین عبای ناب
گریانِ شاهِ بی کفن اما خدیجه است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_مرثیه_حضرت_خدیجه_س
#قصه_شب
بلبل زیبا
در باغ بزرگی پرندگان زیادی زندگی می کردند و آواز می خواندند.در فصل بهار وقتی درختان پر از شکوفه های رنگارنگ می شدند، پرنده ها با شادی به پرواز در می آمدند و روی شاخه های درختان می نشستند و زیباتر از همیشه، آواز می خواندند.
در این باغ بلبلی بود که صدایش از صدای تمام پرنده ها زیباتر بود. وقتی آواز می خواند، همه ساکت می شدند تا صدای او را بشنوند.تمام حیوانات و آدم هایی که در باغ بودند، بلبل و صدایش را دوست داشتند.بلبل که می دانست خوش آوازترین پرنده ی این باغ است، مغرور شده بود. او به کسانی که با اشتیاق به صدایش گوش می دادند بی اعتنایی می کرد و حاضر نبود با هیچ کدام از آنها دوست باشد.
یک روز وقتی دید پرنده ها ساکت شده اند تا صدای او را بشنوند، با خودش گفت: «چرا این پرنده ها از صدای من لذت می برند؟ من دلم نمی خواهد کسی آوازم را بشنود. دوست دارم در این باغ تنها باشم. کاش هیچ آدم و حیوان و پرنده ای در باغ نبود و من این جا تنها بودم.»
ناگهان پری زیبایی جلوی او ظاهر شد. موهای پری بلند و طلایی و چشمان او سبز و درخشان و لب هایش به سرخی گل سرخ بودند. پیراهن آبی رنگی بر تن و چوب بلندی در دست داشت و با بال های کوچکش به آرامی پرواز می کرد. پری مقابل بلبل ایستاد و گفت: «بلبل خوش صدا، من پری آرزوها هستم. آمده ام تو را به آرزویت برسانم. بگو چه آرزویی داری.»
بلبل با خوشحالی گفت: « من آرزو دارم تنها پرنده ی این باغ باشم. دلم نمی خواهد هیچ انسان، حیوان یا پرنده ای صدای مرا بشنود.»
پری با لبخند چوبش را تکان داد. ناگهان تمام پرنده ها و حیوانات توی باغ ناپدید شدند. باغ کاملاً ساکت و بی صدا شد. فقط بلبل بود و درختان و گل ها و گیاهان.
بلبل با شادی به پرواز درآمد. از شاخه ای به شاخه ای پرید و آواز خواند اما هیچ کس آنجا نبود تا به او آفرین بگوید و از صدایش لذت ببرد. بلبل خیلی خوشحال بود. مدتی پرواز کرد و آواز خواند؛ اما همین که ساکت می شد، از سکوت باغ به وحشت می افتاد. باغ بدون وجود بقیه ی پرندگان خیلی ساکت و بی روح بود. بلبل کم کم دل تنگ شد و حوصله اش سر رفت. با خودش گفت: « کاش چنین آرزویی نکرده بودم. کاش پری آرزوها بیاید و همه چیز را به شکل اولش برگرداند!»
او فریاد زد: « آهای پری آرزوها کجایی؟ بیا من می خواهم که باغ مثل گذشته پر از سر و صدای پرنده ها بشود. اینجا فقط سکوت است و من این سکوت را دوست ندارم!»
پری آرزوها لبخند برلب، جلوی او ظاهر شد و چوبش را تکان داد. در یک چشم برهم زدن، تمام پرنده ها در باغ ظاهرشدند و به نغمه خوانی پرداختند.حیواناتی که در باغ رفت و آمد می کردند، به حرکت درآمدند.
باغبانی که به گل ها و گیاهان رسیدگی می کرد کارش را شروع کرد. بلبل روی شاخه ای نشست و به صدای باغ گوش داد.پرنده ها با شادمانی چهچه میزدند و نغمه خوانی می کردند. بلبل با خودش گفت: «غرور و حسادت باعث شده بود نتوانم به صدای دوستانم گوش کنم و از آوازشان لذت ببرم. حالا می فهمم که اشتباه می کردم. این باغ با صدای همه ی پرنده ها پر از شور و نشاط می شود و بدون آنها صفا ندارد.»
آن وقت او هم آواز خواند و صدای قشنگش در باغ پیچید و دل ها را شاد کرد.
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🌸 امام زمان (عج)
مادرم می گوید
یک نفر در راه است
از صدای پایش
دل من آگاه است
وقتی او می آید
قاصدک می خندد
راه های غم را
بر همه می بندد
ابرها می بارد
چشمه ها می جوشد
هر درختی در باغ
رخت نو می پوشد
مادرم می گوید
روی ماهش زیباست
گر چه از او دوریم
او همیشه با ماست
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🌷 حضرت خدیجه علیها السلام
مادربزرگ دوباره امشب یه قصه داره
از حضرت خدیجه(س) حرفای تازه داره
میگه: گلم خدیجه(س) بانویی رستگاره
همسر پیغمبره کنار ماه، ستاره
مادر حضرت یاس تو دامنش بهاره
گفته رسول جانها خدیجه جان نثاره
برام تا غار حرا آب و غذا میاره
تمام اموالشو برا خدا میذاره
هیچ کسی توی قلبم جای اونو نداره
یه عده نامسلمون بی ادب و بی چاره
اذیتش می کردن تا بگه دین نداره
یا مثل آدم بَدا از دین حق بیزاره
اما خبر نداشتن مادر ما بیداره
با صبرو رنج بسیار حافظ دین یاره
بعد هزار سال هنوز چراغ راه تاره
مثل یه ابر رحمت لطفش به ما می باره
شاعر: سعید وحیدی
🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼
#نکته_تربیتی
بهترین برخورد با کودکانی که بدخواب شدهاند، چیست⁉️
ریتم خواب و بیداری كودكان، گاهی، به دلایل مختلف، بههم میخورد.
در این شرایط، كودک بدخلق میشود و دائم نق میزند.
✅ یكی از راههایی كه مادر و کودکی ها میتوانند این وضع را اصلاح و خود و كودكشان را آسوده کنند، این است كه:
1⃣ سعی نكنید هر ساعت از روز، او را مجبور كنید كه بخوابد.
2⃣ در طول روز، سعی كنید با بازی كردن، (مانند سرسره بازی) او را خسته کنید.
3⃣ تا شب صبركنید تا در وقت مناسب و پس از آنكه غذایش را خورد، او را به اتاقش ببرید.
4⃣ او را در تخت خودش بخوابانید و چراغ را خاموش كنید.
5⃣ حالا، برایش یک داستان تعریف كنید. بهتراست كه یک داستان تخیلی باشد تا توجهاش كاملا جلب شود.
6⃣ از نوازش كردنش، غافل نشوید و توجه داشته باشید كه بهخاطر بدقلقی كردنش، از كوره در نروید!
🥀🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀
به نام خدا
سلام
ما مسلمانها بین شخصیت ها و بزرگان دین مون خانمی رو داریم به نام " بانو #خدیجه سلام الله علیها ".
ایشان دختری جوان، خوش چهره و ثروتمند بودند و کاروان های تجاری زیادی داشتند که محصولات سرزمین عربستان رو با کاروان تجاری شون به سرزمینهای دیگه می بردند و با آنها تجارت می کردند.
وقتی تعداد کاروان هاشون خیلی زیاد شد تصمیم گرفتند برای آنها تعدادی مدیر کاروان از بین مردانی که خوشنام و با تجربه بودند ، انتخاب کنند.
اما یکی از انتخابهاشون فرق داشت و اون جوانی بود که اصلا تجربه ای در کار خرید و فروش نداشت و یتیم بود و پشتوانه ای نداشت.
اما با اینکه آن مرد جوان و بی تجربه بود ولی بین قبیله خودش بسیار خوشنام بود. او به امانت داری و خوش قولی معروف بود. اسم آن مرد " محمد امین " بود.
" بانو خدیجه " تصمیم گرفت که " محمد امین"
را با کاروان ش به سفر تجاری بفرسته. البته افرادی رو هم برای مراقبت بر کار ایشون همراه شون فرستاد.
کاروان تجاری با سود زیاد از سفر برگشت و کالاهایی رو هم که با خودش آورده بود با قیمت خوبی در شهر مکه به فروش رساند. مراقبانی هم که در این سفر همراه " محمد امین " بودند نزد "بانو خدیجه" از تصمیم گیری های خوب و دانایی و اخلاق خوب
مدیرِ جوان کاروان خیلی تعریف کردند.
بعد از مدتی "محمد امین" همراه عمو بزرگوارشان جناب "ابوطالب" به خواستگاری "بانو خدیجه" رفتند.
خیلی از مردان ثروتمند سرزمین عربستان هم خواستگار این بانو بودند اما ایشان با توجه به وفاداری و دانایی و اخلاق خوب " محمد امین" با ایشان ازدواج کردند.
چند سال بعد خداوند متعال وظیفه مهم پیامبری رو به "محمد امین" امانت داد و او شد پیامبر دین اسلام و راهنمای همه ی مردم دنیا به خوبی ها.
همین طور که تربیت و نگهداری از یک بچه زحمت و پول زیادی لازم دارد ، معرفی دین اسلام به مردم نیز تلاش فراوان و پول زیادی لازم داشت و بانو "خدیجه سلام الله علیها" که حالا همسر پیامبر گرامی اسلام بودند در این راه سختی های زیادی رو تحمل کردن و و تمام ثروت خودشون رو هم که از راه تجارت به دست آورده بودند در این راه مصرف کردند.
به نظر من " حضرت خدیجه سلام الله علیها " بهترین و داناترین تاجر همه ی دنیا در تمام زمان ها هستند.
مگر تجارت چیست؟
آنکه سود بیشتری به دست بیاورد .
"خدیجه سلام الله " بسیار ثروتمند بود.
میتوانست دنیایش را آباد تر کند از آنچه بود
می توانست کاخ های آباد و راحت غلامان قوی و کنیزان زیبا و لباسهای ابریشمی بسیااااار برای خود فراهم کند.
اما می دانست که دنیا گذرا و فانی ست.
چه بهتر که ثروت جایی خرج شود که ماندگاری بیشتری داشته باشد.
تمام ثروتش را داد
چه چیز به دست آورد :
قلب رسول خدا را
قلب جانِ جانان خدا را
محبت پیامبر را
⁃ و رضای خدا را
⁃ شد مادر کوثر خدا و کوثر رسول خدا
❤شد مادر مادر امامان و همه آنان که به خدای مهربان ایمان می آورند یعنی "ام
📚 مجموعه ۴ جلدی شیرین تر از شکر
مجموعه چهار جلدی شیرین تر از شکر، شامل 365 داستان کوتاه است. داستانهایی کوتاه که از منابع اصیل فارسی انتخاب و بازنویسی شدهاند. این داستانها هم جذاباند، هم آموزندهاند و هم نوجوانان را با فرهنگ غنی پارسی آشنا خواهند کرد.
✍ نویسنده ابوالفضل هادی منش
▫️ناشر جمال
📔قطع وزیری
💠 مناسب برای سنین 10 تا 15 سال
🔵 قیمت پشت هر جلد : 24,000 تومان
📚 بچههای ساختمان بیست
بچههای کوچک در زندگی آپارتماننشینی امروز ، با مسائل مختلفی روبرو هستند که نیازمند برخوردهای متناسب با آن است. یکی از این مسایل درک جایگاه سرایداری در ساختمانهاست. آدمهایی که خودشان هم خانواده دارند و فرزند و مواجهه این بچههای از دو طبقه مختلف اجتماعی چالشهایی را برای آنها ایجاد می کند. مواجههای که برخی اوقات به تلخی و رفتارهای نامناسب منجر میشود و برخی مواقع بالعکس ، باعث بروز اخلاق انسانی مناسب و رفتار درست انسانها با هم میشود.
این کتاب روایتهایی از این رفتارهای درست است.
▫️نویسنده سیدسعید هاشمی
▫️ناشر جمکران
▫️ابعاد ۱۲/۵ × ۱۹ سانتیمتر
▫️تعداد صفحه ۴۴
#داستان
✅ مناسب برای سنین ۸ تا ۱۲ سال (رده سنی ب – ج)
🔴 قیمت پشت جلد : 15.000 تومان
بسمه تعالی پاسخ به چند سئوال عقیدتی :
۱. آیا دنیا طبق آنچه در بعضی روایات آمده حتما باید محل بلاها وسختیها و امتحانها باشد یا میتوان مثل بعضی مردم خوب واولیاءالله مانند آیت الله بهجت و مرحوم دولابی و... راحت وبدون سختی وبلا زندگی کرد؟
۲. اگر بلا حتمی است پس چطور این افراد بدون بلاها وسختی ها با عمرهای بلند زندگی کرده اند؟
۳. اگر بلا حتمیست پس این سختی ها ومشکلات وناکامی ها که دامنگیر امثال ما وبیشتر افراد دنیا
هست چه نتیجه ای دارد؟
۴. فلسفه ودلیل این بلاها و سختی ها چیست؟
پاسخ سئوال اول همانطورکه درخود سئوال آمده باید گفت آری دنیا دار بلاها وسختی هاست چنانچه در روایت آمده دنیا پیچیده شده در بلاها ست یا راحتی برای آخرت است وبرای دنیا آفریده نشده است یادر قرآن آمده لقد خلقنا الانسان فی کبد همانا انسان رادر سختی ورنج آفریدیم البته این بلاها اختصاص به همه ازجمله معصومین هم دارد.
درپاسخ سوال دوم باید گفت حال که فهمیدیم بلاها وسختی ها در دنیا برای همه هست ازکجا که بلای چنین افرادی که نام برده شد شدیدتر هم نباشد وما ازنوع آن اطلاع نداریم مثلا بلا وسختی برای پیامبراکرم وکسانی که درراه هدایت مردم هستند این است که چرا مردم به دستورات الهی که ضامن سعادت دنیوی واخروی آنهاست عمل نمیکنند واین آنها رارنج میدهد وفکر راحت را ازآنها گرفته است یا مثلا باوجودی که این افراد ازقدرت های الهی برخوردارند ولی به خاطرتسلیم درمقابل اراده الهی ازبه کار بردن آن خودداری میکنند واین بلا وامتحان آنهاست مثلا در زمان جنگ تحمیلی از قول یکی ازاولیا الهی نقل شده که فرموده بود مامیتوانیم کاری کنیم که جنگ تمام شود ولی اراده خدا اینچنین نیست وتسلیم دراین موردایمان وتحمل بالا میخواهد که شاید باعث سختی ودشواری وبلای این افراد باشد
۳. اگر بلا حتمیست پس این سختی ها ومشکلات وناکامی ها که دامنگیر امثال ما وبیشتر افراد دنیا
هست چه نتیجه ای دارد؟
۴. فلسفه ودلیل این بلاها و سختی ها چیست؟
در پاسخ سوال سوم باید گفت:
سختی ها وبلاها یی که مردم ویا اولیا الهی متحمل می شوند دوجور است یا سختی دراثرعملکرد نادرست خودمان پیش آمده در این صورت عقوبت وبازتاب عمل بد ماست که باید ازآن درس بگیریم مثلا اگرکسی دراثرعدم تحقیق وبررسی لازم دچار ازدواج ناموفق شد این تقصیر خود اوست وباید تنبه پیدا کندولی همین شخص اگر باتحقیق کافی وحفظ همه موارد عقلی دچار ازدواج ناموفق شد این امتحان او وباعث ترفیع درجه اوست یااگر دراثر عدم مراجعه به پزشک به بیماری ناعلاج مبتلا شد باید خودش رامذمت کندوهمین شخص اگر درپی معالجه معقول دچارمعلولیت شدباعث ارتقادرجه معنوی اوست.
وبالاخره جواب سوال چهارم این است که فلسفه ودلیل سختیها در دنیا برای افراد خطاکار بیداری ودرس گرفتن آنها ودرنتیجه آبدیده شدن آنهاست مانند آهنی که برای شکل گیری داخل کوره سرخ شده وحرارت میدهند وآنگاه برآن پتک می کوبند این دنیا هم ما را شکل داده ومی سازد. واماسختیها انسانهای کامل را به درجات بالاتر میرساند مثل تحمل سختیها از طرف امام حسین علیه السلام درروز عاشورا که امام را به مقام دستگیری وهدایت سریع همه سعادت خواهان در دنیا ومقام شفاعت در آخرت رساند.
🌺 اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّـکَ_الفَـــرَج