🏴 ناگفته هایی از شب شهادت حاج قاسم و تصاویر دفتر کار شهید
🔹️گفت و گو به یادماندنی با سردار رشید سپاه اسلام سردار #سید_محمد_حجازی جانشین فقید فرمانده نیروی قدس سپاه در دفتر کار #حاج_قاسم_سلیمانی
#سپاه_قدس
#قصه_شب
قصه درمانی و ناخن جویدن
🐰 خرگوش کوچولو
روزی روزگاری ، باغی بود با گل ها و گیاهان زیبا. باغبان از کار و زحمتی که در باغ کشیده بود، خشنود و راضی بود. گیاهان باغ قشنگ بودند و همه نوع رنگ و شکلی در آنها دیده می شد. برگ ها و شاخه ها به شکل طبیعی خود بودند. باغبان می دانست که چه موقع باید شاخه های کوچک خشکیده را بچیند. او آنها را هر هفته با یک قیچی باغبانی می چید تا ظاهر گیاهان هم سالم و بی نقص باشد.
روزی خرگوش کوچولویی با دندان های بلند سفید به باغ آمد. خرگوش کوچولو خیلی کوچک بود و چیزی درباره ی باغبانی نمی دانست. نمی دانست که باید گل ها و گیاهان را به حال خودشان بگذارد تا درست رشد کنند. می دانید، او هنوز کوچکتر از آن بود که بداند بعضی از گیاهان را نباید گاز زد. بنابراین شروع کرد به گاز زدن و جویدن اولین شاخه ای که دید. ملچ ملوچ، ملچ ملوچ . جویدن برگ ها و شاخه ها به او احساس خوبی می داد. همین که یکی از گل ها را می جوید به سراغ دیگری می رفت. ملچ ملوچ ، ملچ ملوچ . دست کم ده ردیف از گیاهان باغ را جوید.
روز بعد، باغبان از خانه بیرون آمد تا برود و باغ را ببیند. باغبان همیشه خوشحال بود ، زیرا باغ و گیاهان قشنگش را دوست می داشت. هر روز به آنها نگاه می کرد. آنها را تمیز نگه می داشت و می شست. این کار برای سالم و زیبا نگه داشتن گل ها لازم بود. علاوه بر این ، می دانست که هر کس به دیدن باغ بیاید ، مثل او از دیدن گیاهان زیبا لذت خواهد برد.
اما آن روز، وقتی که باغبان به داخل باغ قدم گذاشت ، ناراحت شد چون دید که کسی هر ده تا ردیف گیاهان را جویده و خورده است. نوک آنها خیلی کوتاه شده بود و ظاهر گل ها و سبزه ها را زشت و ناقص کرده بود. وقتی که بازدید کنندگان هم برای دیدن گل ها به باغ امدند خیلی ناراحت شدند. آنها آمده بودند تا گیاهان زیبا را ببینند ، اما همه گیاهان زشت و جویده شده بودند.
خرگوش کوچولو که همان اطراف بود متوجه شد که باغبان خوشحال نیست. رفت و در کنار او نشست و پرسید :” چرا ناراحتی؟ ” باغبان گفت : ” یک نفر گیاهان زیبای مرا جویده است.”
خرگوش کوچولو سرش را پایین انداخت و به آهستگی گفت : ” متاسفم آقای باغبان. من بودم که گیاهان شما را جویدم.”
باغبان با ناراحتی گفت :” اما آنها گل های زیبایی بودند. نگاه کن حالا چقدر زشت شده اند.” خرگوش کوچولو به نوک گیاهان آن ده ردیف نگاه کرد و دید که دیگر زیبا به نظر نمی رسند. خرگوش کوچولو گفت : ” متاسفم آقای باغبان. بعضی وقت ها نمی توانم جلوی خودم را بگیرم. حتما باید چیزی را بجوم و این ده ردیف گیاهان باغ دم دستم هستند. چکار می توانم بکنم ؟ “
باغبان بلند شد و خرگوش کوچولو را به گوشه ای از باغ برد و گفت : “نگاه کن، من این گوشه ی باغ هویج کاشته ام. هر وقت احساس کردی دلت می خواهد چیزی را گاز بزنی و بجوی، می توانی این هویج ها را بجوی.” خرگوش کوچولو سرش را تکان داد. باغبان گفت : ” اما آن گیاهان را به حال خودشان بگذار تا رشد کنند.”
خرگوش کوچولو گفت : ” آیا می توانم برای آن سبزی های بیچاره ای که جویده ام کاری بکنم؟.” باغبان لبخندی زد و گفت : ” بله می توانی.تو می توانی مراقب آن ده ردیف گیاه باشی و هر وقت به اندازه کافی بزرگ شدند به من بگویی تا آنها را با قیچی باغبانی بچینم و مرتب کنم. تو به من نشانشان می دهی و من آنها را می چینم. بعدها که کمی بزرگتر شدی به تو یاد می دهم چگونه خودت این کار را انجام بدهی.”
خرگوش کوچولو خیلی هیجان زده شد و باغبان را در آغوش گرفت. باغبان لبخندی زد و یک هویج آبدار به او داد. خرگوش کوچولو از باغبان تشکر کرد و با دندان های سفید بزرگش گاز بزرگی به هویج زد. ملچ ملوچ ، ملچ ملوچ.
🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🌷 سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها در جنگ بود
قوی بود و با ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون و بی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا هم ترسیدند
از نگاه سردار زود
نتونستن ببینند
عمو چه قدر قویِ بود
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقی بود
🐓🐓🐓🐓🐓🐓🐓
〰〰〰〰〰〰〰
#نکته_تربیتی
✅ مراقبتهای رفتاری
❌ وقتی کودک در حال انجام کاری و لذت بردن از آن است، مثل پریدن روی مبل، اگر بیست بار هم بگویید "نپر؛ نکن" فایده ای ندارد!
⁉️ پس باید چه کار کرد؟
✅ به او پیشنهاد بازی و کاری بدهید که همان لذت را به او بدهد.
👈 مثلا اگر بازی حرکتی هیجانی انجام میدهد، پیشنهاد شما هم باید حرکتی هیجانی و پرجنب و جوش باشد. مثل قایم موشک، پریدن از روی طناب و...
اگر به جای آن، به او بگویید بیا اینجا بشین رنگ آمیزی کن، او در آن لحظه هرگز حاضر نیست آن لذت و هیجان را رها کند، پس به حرف شما گوش نمیدهد.
پس آگاهانه او را از کار خطا بازدارید.
🦒🦒
#شعر_کودکانه
🌷 سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها در جنگ بود
قوی بود و با ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون و بی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا هم ترسیدند
از نگاه سردار زود
نتونستن ببینند
عمو چه قدر قویِ بود
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقی بود
🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
#نکته_تربیتی
✅ مراقبتهای رفتاری
❌ وقتی کودک در حال انجام کاری و لذت بردن از آن است، مثل پریدن روی مبل، اگر بیست بار هم بگویید "نپر؛ نکن" فایده ای ندارد!
⁉️ پس باید چه کار کرد؟
✅ به او پیشنهاد بازی و کاری بدهید که همان لذت را به او بدهد.
👈 مثلا اگر بازی حرکتی هیجانی انجام میدهد، پیشنهاد شما هم باید حرکتی هیجانی و پرجنب و جوش باشد. مثل قایم موشک، پریدن از روی طناب و...
اگر به جای آن، به او بگویید بیا اینجا بشین رنگ آمیزی کن، او در آن لحظه هرگز حاضر نیست آن لذت و هیجان را رها کند، پس به حرف شما گوش نمیدهد.
پس آگاهانه او را از کار خطا بازدارید.
🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵🌵
#قصه_شب
#کلاغ_خبرچین
در جنگلي بزرگ و زيبا ، حيوانات مهربان و مختلفي زندگي مي كردند .
يكي از اين حيوانات كلاغ پر سر و صدا و شلوغي بود كه يك عادت زشت هم داشت و آن عادت زشت اين بود كه هر وقت ،كوچكترين اتفاقي در جنگل مي افتاد و او متوجه مي شد، سريع پر مي كشيد به جنگل و شروع به قارقار مي كرد و همه حيوانات را خبر مي كرد .
هيچ كدام از حيوانات جنگل دل خوشي از كلاغ نداشتند.
آنها ديگر از دست او خسته شده بودند تا اين كه يك روز كلاغ خبر چين وقتي كنار رودخانه نشسته بود و داشت آب مي خورد صدايي شنيد .... فيش، فيش ....
بعد ، نگاهي به اطرافش انداخت و ناگهان مار بزرگي را ديد كه سرش را از آب بيرون آورده است ... فيش ، فيش ...
كلاغ از ديدن مار خيلي ترسيده بود ، از شدت وحشت ، تمام پرهاي روي سرش ريخت و پا به فرار گذاشت .
كلاغ خبر چين ، همينطور پر زبان حركت كرد بالاخره به لانه اش رسيد وقتي كه داخل آينه نگاهي به خودش انداخت ، تازه فهميد كه پرهاي سرش ريخته است خيلي ناراحت شد و شروع به گريه كرد .
طوطي دانا كه همسايه كلاغ بود صداي گريه اش را شنيد ، به لانه او رفت تا دليل گريه اش را بفهمد . كلاغ با ديدن طوطي دانا سريع يك پارچه به دور سرش پيچيد !
طوطي دانا با ديدن كلاغ كه روي سرش را با پارچه پوشانده شروع كرد به خنديدن .
كلاغ با شنيدن اين حرف سريع پارچه را از روي سرش برداشت طوطي با ديدن سر بدون پر كلاغ ، باز هم شروع به خنديدن كرد و گفت : كلاغ ؟ پرهاي سرت كجا رفته است ؟ پس اين همه گريه بخاطر كله كچلت بود ؟!
كلاغ ماجراي ترسش را براي طوطي باز گو كرد و طوطي با هم با شنيدن حرفهاي كلاغ شروع به خنديدن كرد .
كلاغ گفت : « يعني تو از ناراحتي من اينقدر خوشحالي » .
طوطي جواب داد : آخر همه حيوانات جنگل مي دانند كه مار آبي هيچ خطري ندارد و هيچ كس هم از مار آبي نمي ترسد اما تو آنقدر ترسيده اي كه پرهاي سرت هم ريخته اند .
اگر حيوانات جنگل بفهمند كه چه اتفاقي افتاده است كلي
مي خندند . كلاغ با شنيدن اين جمله ها به التماس افتاد ، گريه مي كرد و مي گفت : طوطي جان خواهش مي كنم اين كار را نكن اگر حيوانات جنگل بفهمد كه چه اتفاقي برايم افتاده آبرويم مي رود .
طوطي گفت : كلاغ جان يادت هست وقتي اتفاقي براي حيوانات جنگل مي افتاد سريع پر مي كشيدي و به همه جار مي زدي و آبروي آنها را مي بردي ، حالا ببين اگر چنين بلايي بر سر خودت بيايد چه حالي پيدا مي كني .
كلاغ كمي فكر كرد و گفت : « حالا ديگر فهميده ام كه چه قدر اشتباه مي كردم و چقدر حيوانات جنگل را آزار مي دادم خواهش مي كنم آبروي مرا پيش حيوانات جنگل نبر من هم قول مي دهم كه هرگز كارهاي گذشته را تكرار نكنم ، اصلاً تصميم مي گيريم كه هر وقت پرهايم در آمد بروم و از تمام حيوانات جنگل
عذر خواهي كنم » .
طوطي دانا با ديدن حال و روز كلاغ و پشيماني از رفتار
گذشته اش به او قول داد كه دارويي برايش درست كند تا هر چه زودتر پرهاي سرش در بيايند .
نتيجه مي گيريم كه هر كس در حق ديگران خطايي مرتكب شود خودش هم به زودي گرفتار خواهد شد.
🌿⚘🌿⚘🌿⚘🌿
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🌷 سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها در جنگ بود
قوی بود و با ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون و بی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا هم ترسیدند
از نگاه سردار زود
نتونستن ببینند
عمو چه قدر قویِ بود
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقی بود
#شعر_کودکانه
🌷 سردار شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
شبی که ما خواب بودیم
عمو قاسم بیدار بود
ما خواب خوش می دیدیم
او دنبال شکار بود
عمو قاسم زرنگ بود
با بدی ها در جنگ بود
قوی بود و با ایمان
یه مرد خوش قلبی بود
با بچه ها مهربون
خندون و بی ریا بود
اما پیش دشمنا
شجاع و مردِ جنگ بود
دشمنا هم ترسیدند
از نگاه سردار زود
نتونستن ببینند
عمو چه قدر قویِ بود
شهید کردن عمو رو
دشمن چه قدر شقی بود
🇮🇷 نسل سلیمانی ها✌️
#حاج_قاسم
#عزیز_ملت
#جان_فدا
◾ بخشی از وصیتنامه #حاج_قاسم را بخوانیم؛
🔹️ خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، اِی کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی صلی الله علیه و آله
#جان_فدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
◾ بخشی از وصیتنامه #حاج_قاسم را بخوانیم؛
🔹️ خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، اِی کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی صلی الله علیه و آله
#جان_فدا
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔸خداوند در حال آماده کردن شمشیر امام زمان است؛ یعنی یمن! 🔸
#قاسم_سلیمانی، شمشیر اسلام بود که در کوره آتش و زیر پُتکِ جنگ هشت ساله ایجاد شده بود.
الان هم عربستان متوجه نیست که با بمباران چند ساله، در حال تبدیل کردن #یمن به شمشیری کم نظیر برای امام زمان است.
#حاج_قاسم_سلیمانی
(آیت الله حائری شیرازی، 2 سال قبل از شهادت شهید سلیمانی، رحلت کردند و این مطالب را در زمان حیات شهید سلیمانی فرمودهاند).