🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
❣ #سلام_امام_زمانم❣
مولای غريبم
به یاد مهربانیهایتان که میافتم
به آرزوی دیدن دوران ظهورتان
نفس خنکی میکشم ،
و میگویم خدایا فرجش را برسان
❤️الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج❤️
🌷 علامه حسنزاده آملی :
☘ با خلق خدا مهربان باش. از سخنان ناهنجار گرچه به مزاح باشد برحذرباش. خلاف مگو ، گرچه به مطایبت باشد.
👌 چه ایستادهاى دست افتادهگیر و تا مىتوانى نماز را در اول وقت بهجاى اور
🍁☘️ #علامهحسنزادهآملی
🍁☘️ #سیرحبیالیالله
👈 او اوّل ما را دوست دارد، سپس ما او را.
« یُحِبُّهُم و یُحِبّونَهُ »
خدا آنها را دوست دارد؛
« هُم » من و شماییم. و « یُحِبّونَه » ضمیر «یحبّونَ» من و شماییم، « یُحِبّونَهُ » آن هو، هویّت و حقیقت الله دار هستی است؛ اما او علّت است؛ نگهداری، عشق، از ناحیه ی اوست. حبّ از ناحیه ی اوست؛ او اصل است. عشق و علاقه و محبت خدای ما به ما، بیش از عشق و محبت پدر و مادر ماست به ما.
این علّت تامّه ی ما نیست.
این معدّ است. واسطه است. اما او علّت تامّه است و ارتباط و بستگی و تعلّق ما به حقیقت دار هستی از هر تعلّقی بیشتر است، منتها:
چون به چشمت داشتی شیشه کبود
زین سبب عالم کبودت می نمود
باید این پرده ها را، رنگها را از پیش چشم برداشت تا آن چشم حق بین سرّ انسان، از ورای حجب به در بیاید و زلال، دار هستی را مشاهده بکند که اگر به این مقام رسیده است، هیچ مقامی، هیچ عنوانی، هیچ هدفی، خواسته ای، دغدغه ای، وسوسه ای، هیچ دستی نمی تواند او را از آن دیدار آشنا و لقاء الله اش باز بدارد.
و انبیا همه همتشان این است که این حجابها را بردارند؛ مردم را به آن چهره ی دلارا، به آن طلعت دلنشین جمال مطلق دار هستی که معاد همه هست و دارند به سوی او می روند، آشنایی دهند. بینایی دهند. روشنایی دهند.
و این زیبایی ها که می بینید، این جمال ها که می بینید، حُسن خلقت خودتان را که مشاهده می فرمایید، این قامت و قدّ موزون و دلارای رستنی ها را، درخت ها را می بینید، این نظم احسن و أتقن آسمانها و زمین ها را مشاهده می فرمایید، اینهمه جمال و جلال که در دریا می بینید، در صحرا می بینید، در زمین می بینید، در آسمان می بینید، شبها که صفحه ی دل گشای آسمان را تماشا می کنید چه دلربایی دارد، این همه که می بینید همه ی این جمال ها و جلال ها سایه ای است از آن جمال مطلق، از آن بهای مطلق.
ما نچشیده ایم و نرسیده ایم و نیافته ایم؛ کامها مریض است؛ دهانها تلخ است؛ مزاجها علیل است؛ طبایع تب دارد؛ نچشیده اند.
شما الآن یک حبّه ی نقل را به دهن مریض بگذارید، آدمی که تب دارد، به دهنش بگذارید، می گوید این حبّه ی نقل، این حبّه ی قند چقدر تلخ است؛ ناگوار است؛ بی خبر از این که تلخی و ناگواری از خود اوست. او مزاجش علیل است؛ او تب دارد؛ نه اینکه نقل تلخ باشد؛ نه اینکه حبّه ی قند تلخ باشد. نه اینکه نماز و روزه تلخ باشد؛ نه اینکه سحرخیزی تلخ باشد؛ نه اینکه تلاوت قرآن تلخ باشد، نه اینکه شهادت در راه حق تلخ باشد؛ نه اینکه امر به معروف و نهی از منکر تلخ باشد؛ نه اینکه خیر اجتماع مردم و سعادت عِرض مردم را خواستن تلخ باشد؛ آنها مریض اند؛ نچشیده اند؛ نمی دانند. باید معالجه بشوند.
اگر در کام نهنگها قرار نگیرند. اگر بتوانند در این کشتی مسافرتی خودشان به سلامت به ساحل مقصود برسند.
و قلزم ها نیافتند؛ که خیلی ها افتادند. و ما هرچه فریاد برآوردیم: کشتی نشتگان در این دریا نهنگ هاست، قلزم هاست و ما می بینیم که این نهنگها دهن باز کرده اند و شما را دارند می بلعند، چرا از خدایتان که ناخدای این کشتی است اعراض کرده اید که به کام نهنگ ها و دنیا افتاده اید؛ گرفتار شده اید؛
🔘▪️ #حضرتعلامهحسنزادهآملی
🔘▪️#شرحزیارتاربعین 4️⃣
🔘▪️ #علتقیامحضرتسیدالشهدا
👈 جناب سیدالشهدا دید کار افتاد دست کی ها؟ چه گرگها و چه درنده ها!
« فأعذَرَ في الدّعاء و منح النّاس و بذل مُهجَتَهُ فیک »
آقا دادش بلند شد؛ فریاد کشید مردم شما رهبرتان کیست؟ چه کسانی دارند رهبری تان می کنند؟
مردم را بیدار کرد؛ نصیحت کرد.
و جانش را، جانش را نثار کرد تا بندگان را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهد. این هدف الهی جناب اباعبدالله الحسین بود.
بیدار کند مردم را.
مردم را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهد.
کار علمای دین این است.
کار علمای دین این است که مردم را از حیرت ضلالت و جهالت رهایی بدهند.
چقدر بی انصافند درنده های دنیا زده ها.
ما خیر و سعادتشان را می خواهیم. ما سعادت ابدی شان را می خواهیم آنها در پی کشتن ما هستند. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.
« وَ بذلَ مُهجَتَهُ فیک »
جانش را در راه تو نثار کرد.
« لِیَستَنقِذَ عبادکَ من الجهالة و حیرة الضّلالة »
تا بندگانت را از جهالت و از حیرت گمراهی و ضلالت رهایی بدهد.
مردم بدانند که چه کاره اند.
مردم به مبدأ و
معادشان آشنا بشوند.
و بدانند که این خانه صاحب دارد.
و بدانند که نظمی هست و حسابی هست و کتابی هست.
جناب سیدالشهدا برای این جهت قیام فرمود.
🍀🍁 #حضرتعلامهحسنزادهآملی
🍀🍁 #خودراباش
👈 به علمای شهرتان تن در بدهید. نگذارید وجودشان تنها بماند. روایات در نکوهش این عمل بسیار است. قدر علمایتان را بدانید. این نعمتها را قدردانی کنید؛ از آنها حقایق فرا بگیرید.
تمام کارهایتان را باید فدای خودتان کنید.
چقدر به متاع سنگینی که داری ارزش قائلی؟
برای حفظ خانه ات، برای آن متاع سنگینت؟ برای ماشینت، برای زندگیت؟
چه عجب که می خواهی ماشینت را محفوظ نگه داری، مواظب و مراقبش هستی، چطور مواظب و مراقب خودت نیستی؟
ماشین برای توست؛ خانه برای توست؛ خوراک برای توست؛ لباس برای تو. بیش از همه باید کشیک نفس بکشی خودت را عزیز من مواظب و مراقب باشی. آنها همه باید فدای تو بشوند. خودت را فدای آنها نکنی. خویش را باش.
میر سید شریف که داشت مرحوم می شد در اواخر تسلیم جان، پسر فاضلش کنارش نشسته بود، در آن حینی که پدر دیگر در سر مرز قرار گرفته دارد آنسویی می شود، در آن حال به او گفت: بابا، حرفی بمن بزن، نصیحتی بمن.
میر سید شریف آدم بزرگ، پسر هم خوب وقتی مچ پدر را گرفت و گفت: پدر؟ در این حال یک حرفی بمن بزن.
ایشان هم دهن باز کرد: بابا خود را باش.
و خوب حرفی زد.
بابا خود را باش.
جوانان اجتماع ما، خود را باشید.
خودتان را پاک نگه دارید.
🔘▪️ #حضرتعلامهحسنزادهآملی
🔘▪️#حقیقتخناس
🔅{ قُل أعوذُ بربِّ النّاس* ملک النّاس * إله النّاس * مِن شرِّ الوسواس الخنّاس* }🔅
👈 خنّاس، شیطان است. یک کسی باشد تمثلّات را نشان بدهد.
حدیث رسول الله را نگاه بفرمایید در بیان خنّاس.
انسان غافل، قلبش در دهان شیطان است؛ خنّاس است؛ آن را به دهان می کشد او را. همین که ذکر الهی، یاد الهی پیش آمده، رها می کند.
تا غافل شد انسان، این خنّاس، دهان می کشد. تا یاد الهی را آورده، رها می کند.
نگذارید خنّاس به سراغ شما بیاید. نگذارید نسناس به سراغ شما بیاید. نگذارید او دل شما را به دهن بگیرد. انسان الهی بوده باشید. نورانی بوده باشید.
قلب المؤمن عرش الرحمن، عرش الرحمن.
گفت پیغمبر، جناب رسول الله که قلب مؤمن، « عرش الله الأعظم».
که عرش، مقامات دارد.
« عرش الله أعظم» قلب مؤمن است.
زمین، آسمان، ملک، فلک، اینها در عرش نمی گنجد. عرش بر همه محیط است. اما قلب مؤمن جای گنجایش همه ی اینها را دارد.
هیچ موجودی را خداوند بزرگتر از من و شما نیافرید. قدر خودتان را بشناسید.
🍀🌹 #حضرتعلامهحسنزادهآملی
☘🌹 #حقیقتفرج
✍🏼 این که می فرمایید: « و عجّل فرجهم » عزیز من فرج گشایش است؛ « و عجّل فرجهم » یعنی خدایا به ما توفیق عطا کن که حقیقت قرآن در اجتماع پیاده بشود که مردم در گشایش باشند.
الآن چرا از همدیگر می ترسند؟
چرا درها را اینجور قفل می کنند؟
چرا دیوارها چطور؟
چرا نمی دانم برای حفظشان چرا همدیگر را می پایند؟
در تنگنا هستند دیگر.
اگر حقیقت قرآن، حقیقت دین پیاده بشود، جهان می شود گلستان، می شود بهشت، می شود مدینه ی فاضله. دیگر من از شما نمی ترسم؛ شما از من نمی ترسی؛ این ترس ما از همدیگر برای این است که در فرج نیستیم در تنگنا هستیم. این فرج است. آن ظهور حضرت انسان کامل، جناب امام منتظر سلام الله علیه آن سرّ الله است. سرّ الله است.
در نظام هستی همانطور که آفتاب هست، ماه هست، انسان کامل واسطه ی فیض هست. به تعبیر آقایان: « آبشار الهی » یک سرش از بطنان عرش است. از این طرف هم می بینید: « بهم رُزِقَ الوَری و َ خُلِقَتِ الأرضُ و السّماء»
از آنطرف هم آبشار الهی متصل است به عرش الرحمن و فرو می ریزد و فیضش بر همه نازل می شود. صادر می شود. می رسد.
این وجودی است که در نظام هستی باید باشد. و ظهور فرج پیاده شدن حقیقت قرآن است، حقیقت ولایت است در اجتماع.