eitaa logo
شمع
206 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
351 فایل
نكاتي از مهارت هاي زندكي ارتباط با ادمين👇 @Naderiiii
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 محبت، محبت، علی ما نُقِل ✏نقل است از لقمان حکیم كه گفت: من سالها با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛ که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست! کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛ مقدار دارو را افزایش بده! 😉
🌱 😉🤨 🪶یه گرگ🐺 و شتری🐪 به خاطر بالا بودن اجاره‌ها، مشترکا یه خونه رو اجاره کرده بودن. هر روز صبح بچه‌هاشون رو توی خونه می‌ذاشتن و خودشون می‌رفتن دنبال تهیه‌ی غذا. 🪶یه روز که گرگ زودتر و دست خالی برگشته بود، یکی از بچه‌شترها رو خورد! 😱 وقتی سر و کله‌ی شتر از دور پیدا شد، گرگ زود جلو دوید و در حالی که سعی می‌کرد توی صداش نگرانی پیدا باشه، 🐺گفت: رفیق یکی از بچه‌هامون نیست. 🐪شتر با هول و ولا گفت: از بچه‌های من یا بچه های تو؟ 🐺گرگ قیافه‌ی حق به جانبی به خودش گرفت و گفت: باز که ازون حرفا زدی! ما که بنامون بر "وفاق" بود. من و تو نداره؛ یکی از بچه‌های "ما". 🐪شتر که هیچ وقت این قدر قانع نشده بود؛ دیگر چیزی نگفت و زندگی همچنان به خوبی و خوشی ادامه پیدا کرد؛ فقط بدی‌اش این بود که هر چند وقت یک بار یکی از بچه‌شترها گم می‌شد؛ و شتر ناراحت می‌شد‌؛ اما چون عوض‌ش" وفاق ملی"شان سر جاش بود. چیزی نمی‌گفت!!!! 🍃 امیرالمونین علی عليه السلام:  كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ موافقتِ زياد [نشانه] نفاق است مخالفتِ زياد [نشانه] دشمنى است 📚غرر الحكم : 7083
🌱 💫کفشِ پاشنه خوابونده نباش!!💫 ✍یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود ! هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید ، میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود ! یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم ، برامون مهم نیست کی سوارمون میشه ! یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره ! کفشِ پاشنه خوابونده نباش .. 🍎🍎🍎🍎🍎
 🌱 💚بعضی از خصوصیات رفتاری پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ۶-با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است. ۷-هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد. ۸-هرگز به روی مردم چشم نمی‌دوخت و خیره نگاه نمی‌کرد. ۹-چون اشاره می‌کرد با دست اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو. ۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود.  📚کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
 🌱 💚بعضی از خصوصیات رفتاری پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او خوب گوش فرا می‌داد. ۱۲-چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی گشت و رو به او می‌نشست. ۱۳-با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت برنمی خاست. ۱۴-در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا. ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می‌نشست نه در صدر آن.  📚کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
 🌱 💚بعضی از خصوصیات رفتاری پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)   ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. ۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی‌زد. ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود. ۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود نادیده می‌گرفت. ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را نقل نمی‌کرد.  📚کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
 🌱 💚بعضی از خصوصیات رفتاری پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)    ۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی‌کرد. ۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی‌کرد. ۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. ۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. ۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟»  📚کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی
🌱 🌼روز ملی روستا و عشایر گرامی باد! 💫این روز که ۱۵ مهرماه هر سال گرامی داشته می‌شود، فرصتی است برای یادآوری اهمیت تلاش‌های این قشر از جامعه در تأمین مواد غذایی، تولیدات دامی و کشاورزی و حفظ فرهنگ و آداب‌ورسوم بومی. 💫قدر تلاشهای این مجاهدان، این عزیزان زحمتکش را بدانیم!
✅ تا آخر عمر " تجلُّد" و چابکی خود را در برابر دشمن حفظ کنیم ! 💫عن الرَیّان بن صَلت، عَنِ الرِّضَا عَلِی بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهم السلام قَالَ: رَأَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلًا مِنْ شِیعَتِهِ بَعْدَ عَهْدٍ طَوِیلٍ وَ قَدْ أَثَّرَ السِّنُّ فِیهِ وَ کانَ یتَجَلَّدُ فِی مِشْیتِهِ فَقَالَ علیه السلام کبُرَ سِنُّک یا رَجُلُ قَالَ فِی طَاعَتِک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام إِنَّک لَتَتَجَلَّدُ قَالَ عَلَی علیه السلام أَعْدَائِک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام أَجِدُ فِیک بَقِیةً قَالَ هِی لَک یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ[1]. 🗯امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از مدّتی مردی از شیعیان شان را ملاقات کردند در حالی که عمر او زیاد شده بود و آثار پیری در او آشکار شده بود. با اینکه پیر شده و عمری از او گذشته بود، اما حضرت ملاحظه فرمودند که او در حرکت و راه رفتن تجلُّد می کند، یعنی جوانانه حرکت می کند، تند حرکت می کند و چابکی نشان می دهد، آثار پیری در حرکت او آشکار نیست. حضرت فرمودند. سنّت بالا رفته، پیر شدی! عرض کردم: بله، سنّم گذشته اما این عمر را در طاعت و پیروی از شما صرف کردم. فرمودند: می بینم چابک حرکت می کنی، راحت راه می روی. جواب داد: بله، من چابکم در مقابل دشمنانتان. پیر شده ام امّا این حالتِ چابکی و توانائی را نگه داشتم در مقابله با دشمنان شما. حضرت فرمودند: می بینم که دنباله خواهی داشت، یعنی عمر خواهی کرد، عمرِ تو انشاءالله طولانی خواهد شد. عرض کرد: هر چه عمر بکنم هم متعلّق به شما و از آنِ شماست. 💫این روایت را ریّان بن صلت که ثقه است از امام رضاعلیه السلام نقل می کند، آن حضرت از پدرانشان، امام به امام تا می رسد به امام حسینعلیه السلام. این، قضیةٌ فی واقعه، یک اتفاقی افتاده، حضرت امیرعلیه السلام به رفیقِ قدیمی خودشان برخورد کردند و این گفتگو بینشان گذشته است، حال، چرا این قضیه بازگو و تکرار می شود؟ از پدر به پسر، از امام قبل به امام بعد تا به امام رضاعلیه السلام رسیده است. این، برای این است که درسِ برای ما باشد. آنچه عمر می کنیم، در طاعت این بزرگواران باشد. در مقابلۀ با دشمنان آنها تجلّدِ خودمان را حفظ کنیم، نیروی خودمان را برای مقابلۀ با دشمنان ذخیره کنیم. بدانیم که هیچ وقت جهاد و مبارزه با دشمن تمام نمی شود. این که بعضی تصوّر می کنند که یک وقتی، یک دعوایی به اسم انقلاب یا به هر اسم دیگر اتفاق افتاد و بعد هم تمام شد؛ نخیر، اینطور نیست، بایستی تا آخر عمر، انسان در مقابلۀ با اعداء، دشمنان، خود را آماده نگهدارد. بعضی ها لَجِشان می گیرد که این حقیر در صحبت های خودم مرتب اسمِ دشمن می آورم، به ما هم می گفتند که چرا شما مرتب می گویید دشمن، دشمن! خوششان نمی آمد که دشمن را به یاد مخاطب بیاوریم. من به آنها می گویم خدای متعال از اوّل تا آخر قرآن، چقدر اسم ابلیس و شیطان را آورده، یک بار گفت، تمام شد. گفت شیطان دشمن شماست، فهمیدیم شیطان دشمن است، چرا تکرار می کند؟! از اوّل قرآن تا آخر قرآن بحث شیطان هست «من شرّ الوسواس الخنّاس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنّة و الناس»، از اوّل تا آخرِ قرآن خدا شیطان را رها نمی کند! این اهمیت دادن و هشدار است که دشمن را باید همیشه در نظر داشت.- رهبرحکیم انقلاب اسلامی- 📚مقام معظم رهبری حفظه الله. درس خارج ، 93/11/6 پی نوشت: [1]. امالی صدوق، صفحۀ 243.