📚 شهر شکل ها
این کتاب داستان شهری است که مردمش شکل های هندسی هستند.
در این کتاب کودک علاوه برآشنایی با موضوعاتی مثل شکرگزاری، پیدا کردن دوست جدید، کمک، مهربانی، مراقبت موقع بیماری و .. با شکل های هندسی نیز آشنا می شود و می تواند شکل های هندسی اطرافش را شناسایی کند.
▫️نویسنده مونا بدیعی جوان
▫️ناشر جمکران
▫️قطع رحلی
▫️ابعاد 18.5× 25.5
▫️تعداد صفحات 44
▫️جنس کاغذ گلاسه
✅ مناسب برای رده سنی الف و ب
#خردسال
#کودک
#داستان
🔴 قیمت پشت جلد : 65.000 تومان
#قصه_شب
🚌 روغن ریزی اتوبوس قرمز
در یک گاراژ بزرگ و زیبا چند تا اتوبوس کنار هم زندگی می کردند. هر کدام یک رنگ بودند: قرمز، سبز، زرد.
آنها خیلی تمیزی را دوست داشتند. هر روز به کارواش می رفتند و دوش می گرفتند. بعد از کارواش به تعمیرگاه می رفتند تا همیشه سالم باشند. همه ی مسافرها هم از آنها راضی بودند.
یکی از اتوبوسها که اسمش قرمزی بود زیاد به تعمیرگاه نمی رفت و همیشه می گفت: هر وقت خراب شدم به تعمیرگاه می روم. اما دوستش سبزک این حرف را قبول نداشت و به او می گفت: اگر مسافر داشته باشی و خراب شوی، وسط جاده چه کار می کنی؟
قرمزی می گفت: تا حالا که خراب نشدم.
یک روز صبح که قرمزی شاداب و پر انرژی منتظر ماموریت جدیدش بود، صدای مسول گاراژ را از بلندگو شنید: "قرمزی هر چه زودتر آماده شو و مسافران رو به باغ وحش ببر."
قرمزی مسافران را سوار کرد و به سمت باغ وحش حرکت کرد.
سبزک که کنار قرمزی بود برایش چراغ زد و با او خداحافظی کرد. چند دقیقه بعد وقتی سبزک خواست به پمپ بنزین برود متوجه شد که روی زمین روغن ریخته. با خودش گفت: ای وای قرمزی روغن ریزی داشته، حتما وسط راه خراب می شود.
سبزک سریع پیش اتوبوس دو طبقه که از همه با تجربه تر بود رفت و به او گفت: قرمزی نمی دانسته که خراب شده و مسافر سوار کرده. حتما وسط راه خراب می شود.
اتوبوس دو طبقه گفت: تو باید به دوستت کمک کنی. برو دنبال قرمزی و به او کمک کن.
سبزک با سرعت حرکت کرد. در راه قرمزی را دید که با ناراحتی کنار جاده ایستاده، کنارش ایستاد و گفت: چطوری دوست من؟ قرمزی تا سبزک را دید با خوشحالی گفت: وای تو اینجا چه کار می کنی؟
سبزک گفت: وقتی حرکت کردم فهمیدم که روغن ریزی داری. برای همین دنبالت آمدم تا کمکت کنم.
سبزک مسافرها را به باغ وحش رساند و پیش قرمزی برگشت. او قرمزی را با یک طناب به خودش وصل کرد و او را به تعمیرگاه رساند.
قرمزی از دوست خوبش سبزک تشکر کرد. و از آن موقع به بعد قرمزی همیشه به تعمیرگاه می رفت تا وسط راه خراب نشود و بتواند مسافران زیادی را به مقصد برساند.
نويسنده: مریم فیروز
#شعر_کودکانه
🌹 گل زیبا
یه گل دارم قشنگه
خوشبو و رنگارنگه
با بیلچه ای که داشتم
اونو تو باغچه کاشتم
هر روز بهش آب دادم
گرمای آفتاب دادم
بزرگ شد و قشنگ شد
یه گل رنگارنگ شد
گیاه بدون ریشه
هرگز بزرگ نمیشه
آب و غذای گیاه
از خاک میره تو ریشه
ریشه میده به ساقه
ساقه به برگ و شاخه
میگیره نور آفتاب
تا باشه سبز و شاداب
برگ های رو درختاش
عاشق نور و گرماست
نویسنده: ریحانه
#قصه_شب
🦌آهو و ابر گریان
آهو کوچولو داشت تو جنگل قدم می زد که یه هو بارون گرفت. دید که از یه تیکه ابر داره قطره بارون می ریزه آهو کوچولو که تا حالا بارون ندیده بود، خیلی تعجب کرد.
سرش و بالا گرفت و گفت: چرا گریه می کنی؟
اما جوابی نشنید.
دوباره گفت: پنبه ای کوچولو چی شده؟ کسی ناراحتت کرده؟ چرا گریه می کنی؟
اما باز هم جوابی نشنید پیش خودش فکر کرد شاید نمی خواد به من بگه! راه افتاد به سمت برکه.
دم برکه قورباغه را دید گفت: قورباغه جان میشه به من کمک کنی؟ قور قوری آهو و ابر گریان رو دید گفت: چی شده؟
آهو گفت: فکر کنم ابر پنبه ای از یه چیزی ناراحته که داره گریه می کنه اما به من نمی گه
قور قوری گفت: آره راست میگی چون الان خیلی وقته که داره گریه می کنه اما هر چی قورقوری هم پرسید بازم ابر پنبه ای جوابی نداد.
یک دفعه عمو جغد دانا از رو درخت آهو و ابر گریان رو دید و گفت: بچه ها این گریه نیست بارونه. باران نعمت خداست که خدا از آسمون برای ما فرستاده تازه ما باید خش حال باشیم.
آهو با تعجب از جغد دانا پرسید: خوشحال باشیم؟
عمو جغد گفت: آب بارون زمین رو خیس می کنه و آماده برای سبز شدن درخت ها و سبزه ها وقتی تو این فصل بارون میآد زمین آماده می شه برای رسیدن فصل بهار.
قور قوری گفت: تازه این جوری رود خونه ها هم پر از آب می شن و ما می تونیم راحت تر زندگی کنیم.
آهو کوچولو خندید و سرش و به سمت ابر بالا گرفت و گفت: ازت متشکریم ابر پنبه ای که با گریه کردنت امروز به ما چیزای جدید یاد دادی.
🔴 جهت رفاه حال زائران اربعین مواکبی جهت استراحت معرفی میشود
✅ برای پیدا کردن این مواکب رفقای ما زحمت زیادی کشیدند تا تک تک این مواکب را معرفی کنند. تنها خواسته ما جهت استفاده این اطلاعات این است در سفر اربعین حسینی دعاگوی عزیزان باشید و از انتشار مطالب بدون لینک اجتناب کنید
❌ عزیزانی که کلی از وقت و انرژی خود را در این گرمای طاقت فرسا به کار گرفتند تا مواکب جهت استراحت عزیزان پیدا کنند شرعا راضی نیستند اطلاعات بدون لینک کانال پخش شود
🔶 در برخی موارد همچون پل ثوره العشرین و... در کنار محلهایی که آدرس آنها را مشخص کردیم تعدادی مواکب دیگر بودند که به جهت اختصار بیان نکردیم
♦️مواکبی در نجف اشرف جهت استراحت عزیزان
۱موکب حضرت عباس استان زنجان
https://nshn.ir/7b_s4VQAA665
۲حسینیه نجف
https://nshn.ir/7b_s67yACEPY
۳حسینیه
https://nshn.ir/7b_7YHeACg8J
۴حسینیه
https://nshn.ir/7b_7cFyACE-0
۵موکب کفیل زینب
https://nshn.ir/e57b_7BRIACbD3
۶حسینیه همدانیها
https://nshn.ir/7b_7vDVAChxX
۷موکب علویون مازندران
https://nshn.ir/7b_7EWWAC_Dk
۸حسینیه
https://nshn.ir/7b_7GM_ACx79
۹حسینیه
https://nshn.ir/7b_709eACpxY
۱۰حسینیه
https://nshn.ir/Qb_7lV5AAUnk
۱۱ موکب عشیره جنابین
https://nshn.ir/Qb_7nwyAAUjq
۱۲موکب صادق الامین
https://nshn.ir/rb_7BGYACbyD
۱۳حسینیه امام موسی بن جعفر
https://nshn.ir/Qb_rGI2AAxS3
۱۴حسینیه اهوازیها
https://nshn.ir/Qb_rjgPAAxaG
۱۵حسینیه متوسلین حضرت رقیه قم
https://nshn.ir/Qb_rB0IAAjMk
۱۶موکب حیدر کرار
https://nshn.ir/Qb_r0EYAAvah
۱۷موکب ولایه الحیدر
https://nshn.ir/Qb_rafpAAvVV
۱۸موکب امام علی
https://nshn.ir/Qb_rts5AA7kY
۱۹موکب محبان المهدی لنگرود
https://nshn.ir/Qb_s7MWAArjA
۲۰موکب حجت ابن الحسن
https://nshn.ir/Qb_svGYAAseR
۲۱موکب سیدالشهدای بندر عباس
https://nshn.ir/Qb_sfpWAAsP2
۲۲موکب سیده زینب
https://nshn.ir/Qb_sfOWAA7r8
۲۳موکب شهید جواد محمدی مفرد
https://nshn.ir/Qb_sAVOAAr9s
۲۴موکب محبان الزهرای قشم
https://nshn.ir/Qb_s5W5AA7au
۲۵موکب انصارالحسین
https://nshn.ir/Qb_sCw0AA7BO
۲۶موکب عزاءالحسین
https://nshn.ir/Qb_sCJPAAsU7
۲۷موکب امامرضای سمنان
https://nshn.ir/Qb_sByYAAsHa
۲۸موکب محبان الزهرا قشم( فقط خواهران)
https://nshn.ir/Qb_sFl0AArZz
۲۹موکب شهدای چالوس
https://nshn.ir/Qb_sxp2AAreS
۳۰ مدینه الرضا( زائرسرای بزرگ متعلق به خود حرم امیرالمومنین)
https://nshn.ir/sb_sWZyAAhHj
۳۱موکب انصارالامام رزمندگان کرج
https://nshn.ir/sb_7-T2ACo2u
۳۲مرقد کمیل( فضای مناسبی در مرقد جناب کمیل و مسجد حنانه جهت استراحت و خواب تدارک دیده شده است
https://nshn.ir/7b_7w-NACLc3
⭕️ تمامی لوکیشنها از طریق برنامه نشان است که الحمدلله در عراق جوابگو است
🔴 انتشار بدون لینک شرعا جایز نیست🔴
کانون فرهنگی تبلیغی هیئت عترت طاهره، کانال ایتا؛ اطلاع رسانی اعزامها:
https://eitaa.com/toor_karbala_najafaba
https://eitaa.com/joinchat/674497127Ca0bebd38fc
لینک کانال ره توشه اربعین👆
📜#ضربالمثلتوبهگرگمرگ است !
🔹كسی كه دست از عادتش بر ندارد .
✍آورده اند كه ...
گرگ پیری بود كه در دوران زندگیش حیوانات و جانواران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود.
روزی تصمیم گرفت برای اینكه حیوانات دیگر هم او را دوست داشته باشند، به نقطهٔ دور دستی برود و توبه كند.
به همین قصد هم به راه افتاد .
🔹در راه گرسنه شد، به اطرافش نگاه كرد ، اسبی را دید كه در مرغزاری می چرد .
پیش اسب رفت و گفت !
می خواهم به سرزمین دوری بروم و توبه كنم، اما حالا خیلی گرسنه ام از تو می خواهم كه در این راه با من شریك بشوی ؟!
اسب گفت :
كه از دست من چه كاری بر می آید ؟
🔸گرگ گفت :
اگر خودت را در این راه قربانی كنی من می توانم از گوشت تو سیر شوم و از گرسنگی نجات پیدا كنم و هم اینكه دیگران از گوشت تو می خوردند و سیر می شوند. تو با این كار خودت به همنوعان خود كمك می كنی .
اسب برای نجات جان خود بفكر حیله افتاد و رو به گرگ كرد و گفت :
عمو گرگ !
🔹من آماده ام كه در این كار خیر شركت كنم و خودم را قربانی كنم .
اما دردی دارم كه سالهای زیادی است كه زجرم می دهد.
از تو می خواهم دردم را چاره كنی، بعد مرا قربانی كنی !
گرگ جواب داد :
دردت چیست حتماً چاره اش می كنم ، اگر هم نتوانستم پیش روباه می روم تا درد ترا علاج كند .
🔸اسب گفت : چه گویم ؟
چند سال قبل ، پیش یك نعلبند نادان رفتم كه سم هایم را نعل بزند،
اما نعلبند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پایم زد و این درد از آنروز مرا زجر می دهد .
از تو می خواهم كه نزدیك بیایی و زخمهای مرا نگاه كنی .
گرگ گفت : بگذار نگاه كنم ،
اسب پاهایش را بلند كرد و چنان لگد محكمی به سر گرگ زد كه مغزش بیرون ریخت،
🔹گرگ كه داشت می مرد به خودش گفت : آخر ای گرگ ! پدرت نعلبند بود ، مادرت نعلبند بود ؟
ترا چه به نعلبندی ؟
اسب هم از خوشحالی نمی دانست چه كند ؟
هی می رقصید و به گرگ می گفت توبه گرگ مرگ است.