🌺اختر دهقاني در پنج🖐 داستان كوتاه، زندگي پنج دختر🧕 جوان از اهالي خرمشهر🌴را روايت مي كند كه در عنفوان جواني، رشادت هايي✊از جوانان شهر خود در دفاع از ناموس و آب🌊 و خاك ميهن🌾 مي بينند كه فراموش كردن آنها برايشان دشوار😣 است و همواره با ياد و نام آنها🌷زندگی مي‌كنند.
عناوین پنج داستان كوتاه:
«عاشقانه‌اي💞 كنار كارون»
«دل❤️ هست به ياد نرگست مست هنوز»
«عشق💗 و خون❣️ در خرمشهر🌴»
«خانه 🏘مهناز»
«عشقستاني💕💗 به نام نهر خين»
در همه ی این داستان ها، موضوع محوري شهر و دختران🧕🧕خرمشهر🌴 است. #دفاع_مقدس #خرمشهر #دختران_خرمشهر #اختر_دهقانی @tkpavqom
💟 هرچه نگاه🧐 کرد از رو نرفتم😏، دست هایش را زد به کمرش. دست راستش را گذاشته بود روی کلت🔫 کمری اش، و آن را به رخم کشید، من هم نگاهش🤨 کردم، بلند بلند به دو سه نفری که گوش به فرمانش ایستاده بودند گفت:
- مگه نگفته بودم😠 اینجا جای زن ها🧕 نیست، زن ها باید زودتر برن عقب، این چیکار می کنه اینجا!؟
یکی شان که سر به زیرتر به نظر می رسید رفت کنار فرمانده اش و توی گوش👂 او زمزمه کرد، چند لحظه ای گذشت، دیدم از قبل برافروخته تر شد😡 و داد زد:
- ما پرستار 👩⚕️نمی خوایم، بگید زودتر بره!
طوری حرف می زد که خودم صدایش را بی واسطه بشنوم، حس کردم با من سر لج دارد😤... #دفاع_مقدس #خرمشهر #دختران_خرمشهر #اختر_دهقانی @tkpavqom