eitaa logo
شبکه کتابخوانی پروانه ها
51 دنبال‌کننده
597 عکس
51 ویدیو
117 فایل
پروانه ها چه سبک بال بر پهنه ی وسیع ذهن آرام گرفتند... و چه سخاوتمندانه غنچه های تفکر را بارور ساختند. و میوه دانش بر شاخسار اندیشه نشست... کتاب ها پروانه اند! "ریحانه اخوان" ادمین کتابخوانی @tanhamasir_14 ادمین محتوایی @hadid_27
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستان🌨 1358 مصادف شد با حادثه سیل خوزستان و برخی از روستاها زیر آب رفت. بعد از آن برنامه ریزی ما شده بود یک روز به مدرسه🏣 رفتن و یک روز به روستا رفتن. پول‌هایی 💰💰که از فروش سمبوسه، آش 🍲و فلافل جمع می‌کردیم، پتو و لباس 👕و وسائل گرم کن م🧤ی‌خریدیم و به روستا می‌رفتیم. صبح‌ها در کنار کیف 💼مدرسه، دیگ آش هم همراهم بود. هر کداممان چیزی درست می‌کردیم تا بتوانیم درآمدی برای فعالیت انجمن اسلامی و برپایی نمایشگاه داشته باشم. آن سال مقداری پتو و چراغ علا الدین برای روستاها خریدیم و همراه با گروه های جهادی به روستاهای اطراف می‌رفتیم و کار سواد آموزی بر عهده ما بود. @tkpavqom
سی و چند روز بیشتر از حمله‌ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات‌الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشین‌شان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی‌سیم به فرماندهان‌شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما ژنرال‌های ایرانی هستید! @tkpavqom
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کش‌دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن! رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده... .» @tkpavqom