eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
74.6هزار عکس
78.2هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 الگوهای مدیریت 🔻 اگر مدیران هرعرصه از جنس همان عرصه و از خوب‌ها و رتبه اول‌های همان عرصه باشند و مشکلات و مسائل آن عرصه را بدانند و وفادار و متعهد هم باشند قطعاً موفق خواهند شد. و خود از جنس تکواندو و کشتی بوده و خود مدال المپیک داشتند، موفق هم بودند. خداقوت به پهلوانان عزیز ایران ✍مدرسیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🇮🇷مدرن‌ترین کمپ ورزش کشتی دنیا در ایران 📝حتما ببینید لذت ببرید 🇮🇷باقیات صالحات شهید رئیسی مدیریت هم توی زمینه فنی و هم توی زمینه ی زیرساختی واقعا قابل تقدیره👏🏻👏👏
⭕️ حجاب، اولین سنگر است 🔻«فرهنگ غرب از راه بی‌حجابی وارد کشور شد. وقتی هم که وارد شد، اینطور نبود که فقط با حجاب مبارزه کند. با نماز مبارزه کرد، با زکات مبارزه کرد، با امر به معروف مبارزه کرد، با نهی از منکر مبارزه کرد، با عفت مبارزه کرد، با ناموس مبارزه کرد، با تمام مظاهر دینی مبارزه کرد. اما دری که از آن وارد شد، دَرِ بی‌حجابی بود. اول این سدّ را شکست.» ✍️ سخن این حکیم یعنی مرحوم آیت الله حائری شیرازی را باید با طلا نوشت. بله مقابله با بی‌حجابی، یعنی مقابله با نفوذ فرهنگ غرب در موضوعات مختلف؛ مبارزه با عفت و حجاب، مبارزه با ارزش های مختلف دین است. گویا نماینده انواع و اقسام مشکلات دینی است. جمهوری اسلامی باید محکم مقابل این که اتفاقا دشمن هم به شدت از آن استفاده می‌کند بایستد.
AUD-20211024-WA0004.mp3
5.28M
آقای من ! از ما که گوییا به تو خیری نمی رسد 🎙علی فانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محمودرضا بیضایی: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌍 باز لااقل فقط تو موضوعات داخلی حرف تو دهنش نمی‌مونه ؛ مرحوم مغروق رفسنجانی در سطح بین‌المللی سخنان محرمانه ناگهان از دهانش خارج میشد🤐🤐🤐🤐 پ.ن: مرحوم ناخواسته هفتاد خلبان عراقی پیرو خط امام رو به کشتن داد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺آقای دکتر همتی وزیر محترم اقتصاد فرموده‌اند «تعداد نرخ ها‌[ی ارز] را کاهش دهیم و این خودش یک سینگنال مثبتی برای صادرکنندگان و بازار سرمایه خواهد بود». 🔹منظور ایشان این است که صادرکنندگان غیرنفتی که عمدتا شرکت‌های فولادی، پتروشیمی، پالایشی و معدنی هستند، می‌توانند دلار حاصل از صادرات خود را به نرخ ۶۰ هزار تومان بفروشند. در حال حاضر، این صادرکنندگان، دلار خود را در سامانه نیما به نرخ ۴۵ هزار تومان می‌فروشند. یعنی واردات کشور با دلار ۴۵ هزار تومانی انجام می‌شود. این نرخ در ابتدای دولت شهید رئیسی،۲۲ هزار تومان بوده است. 🔹یعنی یک خام‌فروش اگر سالانه یک میلیارد دلار صادرات دارد، در مرداد ۱۴۰۰ از محل فروش دلار خود به واردکنندگان، ۲۲ هزار میلیارد کسب می‌کرد، در حال حاضر ۴۵ هزار میلیارد کسب می‌کند، و در صورت آزادسازی نرخ نیما، ۶۰ هزار میلیارد کسب خواهد کرد. این سودهای نجومی، با گران‌سازی کالاهای وارداتی برای مردم تامین می‌شود. 🔹اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. خام‌فروشان، محصولات خود را به داخل کشور نیز به دلار می‌فروشند. فرمایش آقای همتی یعنی قرار است مواد اولیه ایرانی که به قیمت جهانی به ملت ایران فروخته می‌شود، بر اساس دلار ۶۰ هزار تومانی قیمت‌گذاری شود. این بها را چه کسی باید پرداخت کند؟ از خودرو تا لوازم منزل تا مصالح ساختمانی که با این مواد اولیه تولید می‌شود، برای مردم گران خواهد شد./جبرائیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا اسرائیل توانایی جنگ با ایران را ندارد؟ مدیر و موسس مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تل‌آویو پاسخ می‌دهد! 🔹‌دیوید مناشری، مدیر و مؤسس مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تل آویو:سالها پیش که مرکز مطالعات ایران را تاسیس کردم موضوع اولین جلسات ما درباره حمله به ایران بود؛ نتیجه‌ای که از این جلسات گرفتم این بود که ما گزینه نظامی در مقابل ایران نداریم و تا الان هم همینطور است.
شما حال اینارو شاید ندیدی. شاید خوب نتونی درک کنی. من دیدم. در مسیر برگشت از اربعین تازه از مرز رد شده بودم. واکس کفش بهانش بود. عملا به پام افتاد. گردوخاک کفشامو میبوسید. حالش خراب بود. بغل گرفتمش. زار میزد. میگفت: حاجی جا موندم. 😭😭😭
خاطره اربعینی آمدیم حرم باید اذن میگرفتیم باید زیارت وداع میخوندیم. همه تیتر میزنن یا ولی ما قبل از اینکه ازحرم بیرون بریم اول رفتیم سراغ چای خانه. تیر ما شد: 😅 رفتیم رفتیم تا حرم در کمال اعتماد به سقف خودمون رو حامل سلام من الامام الی الامام می دونستیم. برگشتیم برگشتیم به حرم در کمال اعتماد به سقف خودمونو حامل جواب سلام من الامام الی الامام می دونستیم. تازه باید تشکر هم میکردیم تشکر از اینکه امام اجازه دادن در دریای نور و رحمت که خوبان کشتی کشتی بار میگیرن، ما هم بریم شلپ شلوپ بازی کنیم. البته من ولکن چایخانه باغ رضوان نیستم. ولو به نوشیدن شربت باشه. من الشُربه الی الشربت 😅 🖋 موحد داودی 1403/6/5
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 فتنه گران به دانشگاها برمیگردند.... ⏪شریفی زارچی استاد اخراجی فعال در فتنه جنبش فواحش نوشته: ‏بازگشت من به دانشگاه شریف قطعی شد و پس از یک سال وقفه، از ترم پاییز درس خواهم داد ✍ این برانداز فتنه گر هم بنام وفاق ملی به دانشگاه برگشت تا دوباره درس فتنه و آشوب و بی غیرتی به فرزندان این مملکت بدهد، اما عزیزان ما همچون آرمان علیوردی و روح الله عجمیان و....هیچگاه به خانه بر نمی‌گردند.... 🔴 👇 @bidariymelat
🔻نقلیّاتِ‌ رأی‌ساز و شبهه‌تراش: استفاده‌ی ابزاری از رهبر انقلاب 🖊مهدی جمشیدی ۱. رهبر انقلاب در طول دهه‌های گذشته، بارها تصریح کرده‌اند که بنای ورود در امور اجرایی را ندارند و ولایت فقیه، به معنی «هدایت کلّی انقلاب» است و نه به معنی حضور در جزئیّات. رهبر انقلاب به دلیل «مطلقه‌بودنِ» ولایت فقیه، از حق مداخله برخودار است و می‌تواند در همه‌ی امور حضور یابد و نباید تصوّر کرد که اختیارهای ولیّ‌فقیه، محدود به مواردی است که در اصل صدوده قانون اساسی آمده است، اما مسأله این است که رهبر انقلاب می‌خواهد قانون و کارگزاران، تعیین‌کننده باشند و ساختار سیاسی، وابسته به شخص نباشد و بتواند به صورت طبیعی و روندی، به حرکتش ادامه بدهد. از طرف دیگر، بر اساس نظریه‌ی «مردم‌سالاری دینی»، برخی از انتخاب‌ها و تصمیم‌ها به مردم واگذار شده و رهبر انقلاب در این قلمرو، به نظر مردم احترام می‌گذارد و به تعبیر خودشان، از نظر مردم، «پیروی» می‌کند. ایشان نمی‌خواهد بخش‌های مختلف حاکمیّت، بی‌اختیار و بی‌اراده باشند و همه‌چیز، از یک شخص برخیزد و مردم نیز از اثرگذاری واقعی، برکنار بمانند. ولیّ‌فقیه می‌خواهد هم حاکمان و هم مردمان، رشد سیاسی بیابند و این از مسیر تجربه و نظرورزی و مسئولیّت و اختیار، ممکن است. این نظامِ سلطنت است که شاه، به جای همه فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و برای هر امری باید به سراغ شاه رفت. ولایت فقیه، صورتِ‌ دینیِ ‌سلطنت نیست و استبداد آشکار و پنهان، هرگز با ولایت فقیه جمع نمی‌شود. ۲. ارجاعات متعدّد و صریح رئیس‌جمهور به رهبر انقلاب در جلسه‌ی رأی اعتماد، توانست بسیاری از نمایندگان را منفعل سازد و در نهایت، همه‌ی وزرای پیشنهادی رأی آوردند؛ چنان‌که متأسفانه حتی وزیر خارجه‌ی پیشنهادی نیز خودش را به رهبر انقلاب ارجاع داد و مخالفت با خودش را به معنی ناولایی بودن مجلس تفسیر کرد. من از جلسه‌ی خصوصیِ رهبر انقلاب با رئیس‌جمهور، اطلاعی ندارم، اما می‌دانم سنّت و سیره‌ی رهبر انقلاب، هیچ‌گاه مبتنی بر «فضاسازی» در برابر اختیارهای قانونیِ‌ مجلس نبوده و ایشان نخواسته با بیان نظراتش، مسیر و مدار انتخاب واقعی و تصمیم مستقل را تغییر بدهد؛ اما کسانی همواره کوشیده‌اند با بیان «نقلیّات» و «شنیده‌ها» از ایشان، به تصمیم‌گیری‌هایی که در مدار رایج قانونی هستند، جهت بدهند و به نام «اراده‌ی رهبر انقلاب»، اراده‌ی خودشان را حاکم کنند. دراین‌حال، روشن است که رهبر انقلاب، هزینه‌ی گرایش‌ها و سلایق سیاسی می‌شوند و اگر حاصل این تصمیم‌ها ناصواب باشد، ایشان نیز در افکار عمومی، «شریک» و «سهیم» شمرده خواهند شد. از این گذشته، اثرگذاری نقلیّات از رهبر انقلاب بر مجلس در جایی که امور، مطابق قانون در حال انجام هستند و مجلس باید از اختیار خویش استفاده کند و آزادانه و مستقل نظر بدهد، به «صوری»‌ و «سفارشی» شدن مجلس خواهد انجامید. تصمیم‌هایی که در سایه‌ی این نقلیّات گرفته می‌شوند، دیگر تصمیم نیستند و دیری نخواهد گذشت که جریان روشنفکریِ سکولار بر اساس همین بدعت‌های ناصواب، این‌گونه تصویرسازی خواهد گرفت که در پشت‌صحنه‌ی سیاست ایران، رهبر نشسته و کارگزاران، همچون «عروسک‌های خیمه‌‌شب‌بازی» هستند و «جمهوریّت» با نظریه‌ی ولایت فقیه، سازگار نیست. ۳. در دوره‌ی حاکمیّت اصلاح‌طلبان - که رئیس‌جمهور کنونی نیز به آن تعلّق سیاسی دارد - بارها گفته شد که رهبر انقلاب، عملکرد فراقانونی دارد و ولایت فقیه، قانون را بلعیده و نهادهای انتصابی، نهادهای انتخابی را تهی کرده‌اند و جمهوریّت، به یک انتخابات حداقلی فروکاهیده شده است و دولت و رئیس‌جمهور، بیش از یک تدارکات‌چی نیست. نیروهای فکری جریان اصلاحات، با تعابیری همچون «دولت پنهان» و «هسته‌ی سخت قدرت» و «سلطانیسم»، به رهبر انقلاب کنایه زدند و ایشان را در برابر مردم‌سالاری تعریف کردند. این‌که در اغتشاش‌های اخیر، نسبتِ «دیکتاتوری» به ایشان داده شد، حاصل بذری بود که دهه‌ها، رسانه‌های اصلاح‌طلبیِ‌سکولار در ذهن برخی کاشته بودند. محمد خاتمی در آغاز ریاست‌جمهوری‌اش، به رهبر انقلاب گفته بود که من فقط در چهارچوب قانون با شما تعامل خواهم داشت؛ کنایه به این‌که من ولایت فقیه را درچهارچوب قانون می‌پذیرم و حجّیّت ولیّ‌فقیه را برآمده از قانون می‌دانم و نه شرع و نیابت امام معصوم - علیه‌السلام - اما چندی بعد که خودِ‌ او در دولت با دشواری مواجه شده بود، از رهبر انقلاب، توقع گشایش فراقانونی - و در واقع، حکم حکومتی - داشت. جریان اصلاح‌طلبیِ سکولار، چنین اوصافی دارد؛ استفاده‌ی ابزاریِ امروزِ اینان از رهبر انقلاب، طلبکاری فردای آنها را در پی خواهد داشت و دوباره رهبر انقلاب به کانون حمله‌های رسانه‌ای آنها تبدیل خواهد شد. سخن آنها این است و خواهد بود که رهبر انقلاب، «مداخلات پنهان» دارد، اما «مسئولیّت تصمیم‌ها» را متوجّه دیگران می‌کند.
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب -۱ انقلاب‌زدایی از سیاست‌ورزیِ رسمی 🖊مهدی جمشیدی ۱. یکم شهریور، سالگرد شهادت سیّداسدالله لاجوردی – رحمه‌الله‌علیه- در سال هفتاد و هفت است. به‌جز خاطرات مهمی که از دوستان و همکاران ایشان به جا مانده، یک وصیّت‌نامه از ایشان نیز در دست است که اشارات روشنگری دربارۀ حقایق ناگفتۀ انقلاب دارد. به تحلیل بخش‌هایی از این متن، می‌پردازیم. در ابتدا، ایشان می‌نویسد: «با نام اسلام و در ذی اسلاميّت، شعارهای مردم‌فريبِ خالی از محتوا، رواج پيدا می‌کند و آنها که مسئوليّت جلوگيری از انحراف افکار را دارند ساکت می‌نشينند و گاه تأييد هم می‌کنند.» این سخن، ناظر به «نیروهای سیاسی» است که در پی جذب بدنۀ اجتماعی برای خویش هستند و به این واسطه، به عوام‌فریبی و سطحی‌نگری روی آورده‌اند و جامعه را استحمار و تحمیق می‌کنند. این یک سوی ماجراست، سوی دیگر این است که باید «نیروهای فکری»، میدان‌دارِ مقابله با این سیاست‌ورزیِ قدرت‌طلبانه و ماکیاولیستی باشند و مجال ندهند که اصالت‌های فکر و فرهنگ انقلاب در جامعه، رقیق شوند، اما به‌جای واکنش و کنشگری، سکوت و خاموشی اختیار می‌کنند. دراین‌حال، روشن است که جامعه، بیشتر و بیشتر به درّۀ «قشری‌گری» و «فقر فکری» و «هیجان‌زدگی» سقوط می‌کند و امکان عقلانیّت و منطق را می‌بازد. این روندی است که در طول دهه‌های پیش، در جریان بوده و الگوی مردم‌سالاریِ دینی را به‌شدّت، تخریب کرده و آن را در عمل، به الگوی دموکراسیِ سکولار، نزدیک کرده است. واقعیّت انتخابات در جامعۀ ما، از بسیاری از معیارهای اصیل اسلامی و انقلابی، فاصله گرفته و اکنون از الگوی مردم‌سالاریِ دینی، یک نامِ بی‌مصداق باقی مانده است. این سیر نزولی و انحطاطی، همچنان در جریان است و آخرین نمونۀ آن، انتخابات ریاست‌جمهوری در سال جاری بود که مَثَل اعلای عوام‌زدگی است. همچنان که لاجوردی می‌نویسد، این تکلیف نیروهای فکری و معرفتی بود که به پالایش و تصفیۀ امر سیاسی بپردازند و در برابر التقاط‌ها و انحراف‌ها و کج‌اندیشی‌های اصحاب قدرت و سیاست، موضع‌گیری کنند، اما چنین نکردند و حاصل نیز این شده که امروز، در سخیف‌ترین موقعیّت سیاسی به سر می‌بریم. به‌جز آیت‌الله مصباح – رضوان‌الله‌علیه- هیچ نیروی فکریِ دیگری را نمی‌شناسم که در برابر التقاط سیاسی، موضع‌گیریِ جدّی و جانانه داشته باشد؛ او یکه‌تازه و تنها در معرکه حاضر شد و بر «لیبرالیسمِ اصلاح‌طلبان» و «عمل‌گراییِ اصول‌گرایان» تاخت و آنها نیز از دهۀ هفتاد به این‌سو، ایشان را با تمام توان، ترور شخصیّت کردند. ۲. در بند دیگری، لاجوردی می‌نویسد: «هر کس به خيال واهی و بی‌اساسِ رضايت به‌اصطلاح مردم و به خيال خام و پوچِ پايگاه به‌اصطلاح ملّی پيدا کردن، موضع‌گيری کند، مصداق فرمودۀ گران‌قدر معصوم - علیه‌السلام - است که من طلب رضی الناس بسخط الله فجعل الله حامده من الناس ذامّا.» این سخن لاجوردی، بخش عمدۀ واقعیّت سیاسی را در دهه‌های گذشته توصیف می‌کند؛ نیروهای سیاسی در اغلب مواقع، به «جامعه» ارجاع داده‌اند تا «ارزش‌های انقلابی» را به حاشیه سوق بدهند و به این ترتیب، امکان رأی‌آوری بیشتر را برای خویش فراهم کنند. آنها برای این‌که لایه‌های متجدّد و خاکستری جامعه را به سوی خود سوق بدهند، انقلاب و هدف‌های انقلابی را تخریب کردند و یک سنّت انتخاباتی و سیاسی به راه انداخته‌اند که بر اساس آن، هر کسی بیشتر از انقلاب و ارزش‌ها فاصله بگیرد، امکان رأی‌آوری بیشتری دارد. مردم در تلقّی آنها، همین لایه‌های بینابینی و سست‌عنصر هستند که عقاید مستحکم و باورهای متقن ندارند و گاه برای نان و بی‌بندوباری، ایمان‌فروشی می‌کنند؛ کسانی‌که به تعبیر حضرت حسین - علیه‌السلام – در زمانۀ ابتلاء و دشواری، «دنیادار» هستند و نه «دین‌دار»، و دین‌شان از «زبان» و «ادّعا» و «سخن‌»شان، فراتر نمی‌رود. بااین‌حال، عاقبت کار آنان، همان است که در روایت آمده است؛ در نهایت، مذموم و مطرود همان مردمی شده‌اند که در آغاز، جانب‌شان را گرفتند و به آنها رأی دادند. غایت اینان، کسب بدنۀ اجتماعی از طریق وانهادن معیارهای اسلامی و انقلابی بود، و چنین نیز کردند؛ اما پس از چندی که از قدرت، کام گرفتند و زمانه‌شان به سر آمد، جامعه از آنها گریزان شد. این است سرانجام سیاست‌مدارِ دنیاطلبی که «رضایت مردم» را بر «رضایت خدا» ترجیح می‌دهند و برای وصول به کرسی قدرت، دینش را می‌فرساید تا شاید رأی‌های بیشتری را نصیب خویش کند. امروز در سیاست رسمیِ کارگزارانِ جمهوری اسلامی، به عیان مشاهده می‌کنیم که اصل و اساس، رضایت اجتماعی است و کمتر کسی می‌کوشد که به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، «حرف خدا» بر روی زمین نماند. ازاین‌رو، از استقرار احکام الهی در جامعه می‌گریزند تا مبادا بخش‌هایی از مردم به آنها پشت کنند.
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب -۲ بازطراحیِ مشروطۀ سکولار در متن انقلاب 🖊مهدی جمشیدی ۳. لاجوردی در وصیّت‌نامۀ خویش می‌نویسد: «به همان اندازه، بلکه صدچندان که به امام قاطع و سازش‌ناپذيرم عشق می‌ورزم، نسبت به سازش‌کاران و مدافعانِ عملیِ ضدانقلاب - اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند - نفرت دارم. بيم آن دارم حوادث مشروطه، مجدداً تکرار شود.» شاید برجسته‌ترین خصوصیّت انسان انقلابی این باشد که «قاطع» و «سازش‌ناپذیر» است؛ یعنی در برابر اقتضاها و تحمیل‌های زمانه، تسلیم نمی‌شود و برای «ماندن»، از «هویّتِ» خویش نمی‌کاهد. به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، برای ما مهم است که «چرا بمانیم و چگونه بمانیم»؛ در این سخن، اصالت با ماندن نیست و نباید به هر قیمتی، ماندن را برگزید و نباید ارزش‌ها را به حاشیه سوق داد. نظام منهای انقلاب، یعنی صورت منهای سیرت، یعنی ساخت حقوقی منهای ساخت حقیقی، یعنی سکولاریسم پنهان، یعنی پوچ و پوک و تهی شدن. نظام جمهوری اسلامی بدون منطق و مبنای انقلابی، یعنی انقلاب، یک لحظۀ تاریخی بوده و سپری شده و اکنون باید محافظه‌کارانه، در پی حفظ قدرت بود و بس. آنان که منفعل و واداده‌اند - و به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، حاکمانی که همچون «شاه‌سلطان‌حسین» هستند – انقلاب را یک‌شبه می‌فروشند و جام زهر تعارف می‌کنند تا کمی بیشتر در قدرت بمانند. در تجربه‌های متعدّد دهۀ شصت، مشاهده کردیم که بسیاری از کارگزاران نظام، عقب‌نشینی و انفعال را توصیه کردند و این امام خمینی بود که مصمّم و جزمی ایستاد و استقامت ورزید. آنان که با «استقامت» بیگانه‌اند، به‌زودی پا پس می‌کِشند و به رنگ غیرانقلابیِ زمانه درمی‌آیند و اسیر فشارها و فضاها می‌شوند. چنین است که باید از تکرار تجربۀ مشروطه در انقلاب هراسید؛ روزی که انقلاب به دست «روشنفکران» بیفتد، مشروطۀ سکولار به راه خواهد افتاد. و مگر چنین نشد و در دهۀ هفتاد، روشنفکرانِ سکولار در مسندِ قدرت ننشستند و از انقلاب به اصلاح و از سرمایۀ انقلابی به سرمایۀ اجتماعی و از اسلام به دموکراسی عبور نکردند؟! تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای از تحوّلات دهۀ هفتاد به عنوان «واگرایی‌های دهۀ هفتاد»، پرده‌ای از وقایع مشروطه را نشان می‌دهد که به شکلی دیگر در اکنونِ ما تکرار شد. خطر مشروطۀ سکولار، همچنان در میان است و جریان روشنفکریِ سکولار، جانِ تازه گرفته و در لایه‌های مختلف قدرت، حضور و حیات دارد و گاه با فتنه‌انگیزی خیابانی و گاه با فریب‌کاری انتخاباتی و گاه با روایت‌پردازی رسانه‌ای، نفس‌های انقلاب را به شماره می‌افکند. ۴. لاجوردی ادامه می‌دهد: «چون عاشق نظام بوده‌ام، از آن ترس داشتم که افشای چهرۀ سازش‌کاران، لطمه‌ای ناچيز به نظام وارد آورد.» مسأله این است که اصحاب استحاله و نفاق و سازش، در قدرت رسمی به سر می‌برند و خود را به نظام، گره زده‌اند. دراین‌حال، هزینه‌های روشنگری، متوجّه نظام نیز خواهد شد و بر این اساس لاجوردی از سخن صریح و بی‌پرده می‌گریزد و استخوان در گلو و خار در چشم، با کنایه و اشاره می‌نویسد و می‌گوید. این شرایط، اکنون حادتر و شدیدتر شده است؛ چراکه بسیاری از نیروهای سیاسیِ سکولار، سالیان سال در قدرت بوده‌اند و حیثیّت و اعتبار نظام را به خود پیوند داده‌اند و به این دلیل، واکنش صریح را دشوار کرده‌اند. نظام، هزینۀ اینان را می‌دهد و در، همچنان بر همان پاشنه‌ای می‌چرخد که لاجوردی احساس کرده بود. بنا بود که لیبرال‌ها به درون قدرت راه نیابند و عرصۀ رسمی، ملاک‌ها و معیارهای جدّی داشته باشد، اما ساده‌نگری‌های و تساهل‌ها، وضع را دچار قفل‌شدگی و انسداد کرده است. البته همیشه، مصلحت در نگفتن یا صریح نگفتن نیست و اگر جبهه و جریانِ منسجم و هم‌افزایی در میان باشد، می‌توان با کمترین هزینه، روشنگری کرد، اما افسوس که چنین نیست. ۵. لاجوردی با دوراندیشی می‌نویسد: «مبادا سختی‌های حرکت و فشارهای بين‌المللی موجب شود تعادلی را که شعار نه شرقی و نه غربی، تا حدودی ايجاد کرده، به هم بزنند.» از جمله واگرایی‌هایی دهۀ هفتاد، یکی همین بود که به عنوان تنش‌زدایی و گفتگوی تمدّن‌ها و آشتی با جهان، سیاست انقلابی از دستورکار خارج شد و از سیاست خارجی، انقلاب‌زدایی صورت گرفت. معیشت مردم در این برهه، به سیاست خارجی گره زده شد و این‌طور القا شد که دشواری معیشت، ناشی از آرمان‌گراییِ انقلابی است و اگر به خصومت و معارضه با جهان ادامه بدهیم، چالش‌ها ادامه خواهند داشت. هر دولتی که از راه رسید، به صد زبان و بیان این تحلیل غلط را به افکار عمومی خوراند و در ذهن‌ها جاگیر کرد. ازاین‌رو، جامعۀ کنونی، تحریم‌اندیش است و گمان می‌کند انقلاب، بی‌منطق و لجباز و ماجراجو است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻شهید لاجوردی و خطر منافقان انقلاب -۳ ترکیب التقاط و تظاهر در چپ مذهبی 🖊مهدی جمشیدی ۶. لاجوردی در یک بخش مهم و تاریخی از وصیّت‌نامه‌اش، به حریم ممنوعه‌ای پا می‌گذارد که حاکی از حقایق مکتوم است: «چندين بار، خطر منافقين انقلاب را به مسئولين گوشزد کرده‌ام، ولی نمی‌دانم چرا ترتيب اثر نداده‌اند، گرچه نسبت به بعضی، تا اندازه‌ای می‌‍‌دانم؛ همانان که التقاط به گونۀ منافقين خلق، همۀ ذهن و باورشان را پُر کرده و همانان که رياکارانه برای رسيدن به مقصودشان، دستمال ابريشمی بسيار بزرگ - به بزرگی مجمع‌الاضداد - به دست گرفته‌اند، هم رجايی و باهنر را می‌کُشند و هم به سوگ‌شان می‌نشينند، هم با منافقين خلق، پيوند تشکيلاتی و سپس ... برقرار می‌کنند، هم آنان را دستگير می‌کنند و هم برای آزادی‌شان و اعطای مقام به آنان تلاش می‌کنند و از افشای ماهيّت کثيف آنان، سخت بيمناک می‌شوند، هم برای جلب رضايت مسئولين، خود را در صف منافق‌کُشان جا می‌زنند و هم در حوزه‌های علميّه به فقه و فقاهت روی می‌آورند تا مسير فقه را عوض کنند.» در اینجا، لاجوردی به جریانی اشاره می‌کند که در دهۀ شصت در قدرت رسمی، حضور مؤثّر داشت؛ «چپ مذهبی» که در دهه‌های بعد، «اصلاحات» خوانده شد. در نظر او، منافقان دو دسته‌اند: «منافقان خَلق» یا همان سازمان مجاهدین خَلق و «منافقان انقلاب» یا همان سازمان مجاهدین انقلاب. داستان نفاق، در همین فاصلۀ اندک از وقوع انقلاب، به درون انقلاب نیز راه یافت و در کنار خطر منافقان خَلق، خطر منافقان انقلاب نیز شکل گرفت. لاجوردی می‌نویسد حقیقت و ماهیّت اینان را برای مسئولان، شرح داده ولی مواجهه‌ای از طرف آنان رخ نداده است؛ حال یا به دلیل ساده‌اندیشی و ساه‌لوحی برخی از مسئولان و یا به دلیل هم‌پیاله‌گی آنان با اینان. به‌هرحال، چالش از نظر او بسیار جدّی شده و اینکه در هستۀ مرکزیِ قدرت سیاسی، چنین کسانی حضور داشته‌اند، به دغدغۀ اصلی او تبدیل شده بوده است. او از یک «بازی چندضلعی» سخن می‌گوید که در آن، شواهد مؤیّد و نقیض، در کنار یکدیگر نشانده شده‌اند تا کسی پی به ماهیّت امر نبرد؛ منافقان انقلاب، رفتار دوگانه‌ای را در پیش گرفته بودند که هم نشان می‌داد با سازمان مجاهدین خَلق، ستیز دارند و هم علائم پنهان، حاکی از اتّصال این دو به یکدیگر بود. این راز، سر به مُهر باقی مانده و هرگز مشخص نشد که چه ارتباطات و غایاتی در میان بوده است. او سپس به توصیف ماهیّت منافقان انقلاب می‌پردازد و بیش از هرچیز، به «التقاط» اشاره می‌کند؛ یعنی مسألۀ سیاسی را از دریچۀ فکر و معرفت می‌نگرد و نشان می‌دهد که امر سیاسی را بریده از ایدئولوژی، تفسیر و تحلیل نمی‌کند. او از یک التقاط تمام‌عیار می‌نویسد که با ریاکاری و تظاهر، توأم شده و از این جهت، کار تشخیص و تمیز بر بسیاری دشوار شده است. اجرای ترور شهید رجایی و شهید باهنر، نقطه‌ای است که به باور لاجوردی، ماهیّت این جریان سیاسی در آن متعیّن و مجسّم شده است؛ لاجوردی معتقد بود که این ترور، کار خالصِ سازمان مجاهدین خلق نبود، بلکه سازمان مجاهدین انقلاب نیز در آن دست داشت و به همین دلیل، سال‌ها در پی اثبات تحلیل خویش بود. اتهاماتی که وی به چپ مذهبی نسبت می‌دهد، بسیار سنگین است؛ زمینه‌سازی برای ترور شهید رجایی و شهید باهنر و پیوند تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خَلق. لاجوردی، هر دو جریان سیاسی را می‌شناخت و کمتر کسی چون او وجود داشت که چنین شناخت تجربی و عینی‌ای از آنها داشته باشد. می‌دانیم که این پرونده، تا سال‌های پایانی دهۀ شصت، همچنان گشوده و بی‌نتیجه بود و سرانجام نیز در اثر فشارهای سیاسی، بسته شد؛ بی‌آن‌که واقعیّت امر، آشکار شود. اگر آن پرونده به سرانجام می‌رسید، ریشه‌های نفاق در درون ساختار جمهوری اسلامی خشکانده می‌شد، اما چنین نشد و در دهه‌های بعدی، نفاق در قالب فتنه‌های سال‌های هفتادوهشت و هشتادوهشت و ... سربرآورد. ما با یک زخم کهنه مواجه هستیم که حکمِ آتش زیر خاکستر را دارد. مواجهه‌های سطحی و تعارفی و موردی، موجب گردیده که نفاق، ساختار منسجمی بیابد و دوباره و چندباره به قدرت بازگردد و مصائب فراوانی را برای انقلاب به وجود بیاورد. سعید حجاریان می‌گوید لاجوردی به من می‌گفت تو [سعید حجاریان] و بهزاد [نبوی] و خسرو [تهرانی]، از مسعود [رجوی] خطرناک‌تر هستید؛ چون مسعود در اثر ساده‌لوحی، خیلی زود و آشکارا خودش را در برابر انقلاب قرار داد، اما شما زیرک هستید و ماهیّت خودتان را پنهان نگاه داشته‌اید و به همین دلیل، ضربه‌های جدّی خواهید زد. این پیش‌بینی لاجوردی، درست از آب درآمد و یک‌سال پس از شهادت لاجوردی، فتنۀ سال هفتادوهشت رخ داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻جامۀ حقیقت بر تن رؤیاها: یکی‌شدن‌ها در قاب جذبه‌ی حسین 🖊مهدی جمشیدی ۱. استاد عبدالعظیم صاعدی در کتاب «و رؤیاهای جهان به تأخیر افتاده بود»، در قطعه‌ای با عنوان حقیقت می‌نویسد: فانوس‌های جهان/ شعله‌اش/ کابوس‌های جهان/ بود/ هفتاد و دو تن/ در/ طیف نیم‌روز/ که هنوز/ و تا ابد/ بی‌پایان خواهد بود/ هفتاد و دو رؤیا شدند/ تا/ هفتاد و دو ملّتِ جهان را/ حقیقت/ یکی/ بیش نباشد:/ «حسین». شاید به گمان برخی، این کلمات را باید حاصل ذوق شاعرانه‌ای انگاشت که هرچند حس لطیفی در مخاطب برمی‌انگیزاند، اما برخلاف عنوانش، نسبتی با حقیقت ندارد و فقط میل ادبی و بازی احساسی با کلمه‌های سرگردان، آن را آفریده است. اما حقیقت، چنین نیست؛ این قطعه نیز همچون قطعه‌های دیگر صاعدی، برگردان شاعرانه از تمنّاهای عارفانه است که ریشه در طلب از چشمۀ جوشان معارف توحیدیِ علامه طهرانی دارد. صاعدی، همواره کوشیده حالات و مقاماتی را روایت کند که با جان و ضمیر خویش، آنها را یافته و در مکتب ملکوتیِ علامه طهرانی، آن را آموخته است. و من به مثابه مخاطبی که به قدر بضاعت ناچیز خویش، به آثار هر دو بزرگوار، علاقمند هستم، به‌روشنی، رگه‌ها و ریشه‌های عقلِ عارفانۀ علامه طهرانی را در حس شاعرانۀ صاعدی می‌بینم. یکی اصل است و دیگری فرع؛ یکی ریشه است و دیگری ساقه؛ یکی مرکز است و دیگری پیرامون؛ یکی سرچشمه است و دیگری رود؛ یکی از عرفان، روایت عالمانه دارد و دیگری روایت شاعرانه. و چه زیبا و شوق‌انگیز است که حقایق قدسی و مشاهدات معنایی را در دو روایت، خواندن و از دو زبان، شنیدن. ۲. عاشورا در ظرف تاریخ به وقوع پیوست اما از تاریخ، بیرون زد و و بر فراز تاریخ نشست. شاعر، از «بی‌پایانیِ‌ عاشورا» آغاز می‌کند که در متن ابدیّت، جاری خواهد بود؛ واقعه‌ای که همچون خورشید بی‌غروب است و زوال و رفتن و تمام‌شدن برای آن معنا ندارد. واقعه‌ها می‌آیند و می‌روند، اما عاشورا، نمی‌رود؛ چون در آن طیفِ نیم‌روز، محبوس نشده و تاریخ، عاجزتر از آن است که بتواند زنجیرِ زمان به پای زخمیِ ‌عاشورا افکند و آن را از تداومِ حرکت بازدارد. و نه‌فقط آن واقعه، بلکه آن هفتاد و دو تن نیز، همچنان در حیات هستند؛ حیاتِ مستمر که با غروب روز عاشورا، پایان نخواهد یافت. چنین وضعی، از «ولایت» بر زمان حکایت دارد؛ چنان‌که علامه طهرانی از مقام فنای اصحاب عاشورا سخن می‌گفت و بر این باور بود که این فنا، ولایت در پی دارد و اهل ولایت نیز، رفتنی و زوال‌یافتنی نیستند. ولایت از تکوینِ‌ قدسیِ این عالَم حکایت دارد که پیوستن به آن، هم‌صدایی و هم‌داستانی با غایت خلقت است و چنین نسبتی به سبب ذات و سرشت الهی‌اش، در هیچ نقطه از زمان، متوقف نخواهد ماند. حسی که ما نسبت به عاشورا داریم، همانند چشمۀ تمام‌نشدنی‌ای است که هیچ‌گاه از طراوت و تازگی، بی‌نصیب نمی‌ماند. آن وضع تکوینی، چنین حاصلی دارد و به این واسطه، سرّ‌ بقاء و دوام، آشکار می‌شود. ۳. عاشورا در ظاهر، پردۀ «کثرت» است؛ هفتاد و دو تن، در معرکۀ نبرد هستند و جرعۀ شهادت می‌نوشند و یک‌به‌یک، مقام فنا را تجربه می‌کنند؛ هفتاد دو تن، یک طیف هستند در بستر طیف نیم‌روز. در یک سو، قطعه‌های روز و در سوی دیگر، قطعه‌های انسانی. اما این روایت، در ظاهر و پوسته، متوقف مانده و به باطن عاشورا، راه ندارد؛ عاشورا، فقط و فقط، تجلّی یک «حقیقت» است و آن حسین - علیه‌السلام- است و دیگران، جملگی پرتوهایی از وجود ایشان هستند. آن طیف، در اثر تابش این پرتو واحد، شکل گرفته است و کثرتی است که در ریشه، اشاره به وحدت دارد و در نهایت نیز، دوباره همان وحدت را متجلّی خواهد کرد. پس عاشورا، آئینۀ وحدت است و حقیقت محض و منحصر را نمایش می‌دهد. اما از عاشورا که سر به بیرون می‌نهیم و به عالَم انسانی نظر می‌افکنیم، «هفتاد و دو ملّت» را می‌بینیم که طریق تعدّد و کثرت پیموده‌اند و در تشتّت و تنش و تلاطم، غوطه‌ورند. هفتاد و دو تن در عاشورا، جام وحدت سر کشیدند و یکی شدند و به مقام «معیّت وجودی» و «اتّحاد روحی» دست یافتند، اما خارج از گسترۀ عاشورا، هفتاد و دو ملّت پدید آمد که مَثَل تفرّق است. در این حال، هفتاد و دو ملت نیز همچون هفتاد و دو تن، چشم شیدایی به روی حسین باز می‌کنند و مجذوب حقیقت واحد می‌شوند. عالَم رؤیاییِ عاشورا، عالَم عشق و شیدایی و شیفتگی است و کثرت را برنمی‌تابد و آدمیان را در امتداد جذبۀ واحد، به سیر و شدن و صیرورت درمی‌آورد، اما عالَم بریده از عاشورا، چون بیگانه با حقیقت است، به وصال وحدت نیز نخواهد رسی 📚 نسخه‌ی اصلی کتاب‌های استاد صاعدی را در اینجا بخوانید: 👇👇👇
شاه‌نامۀ عبودّیت.pdf
2.97M
🔻کتاب 55: شاهنامۀ عبودیّت 🖊 سروده‌ی استاد عبدالعظیم صاعدی
🔴 فتنه گران به دانشگاها برمیگردند.... ⏪شریفی زارچی استاد اخراجی فعال در فتنه جنبش فواحش نوشته: ‏بازگشت من به دانشگاه شریف قطعی شد و پس از یک سال وقفه، از ترم پاییز درس خواهم داد ✍️ این برانداز فتنه گر هم بنام وفاق ملی به دانشگاه برگشت تا دوباره درس فتنه و آشوب و بی غیرتی به فرزندان این مملکت بدهد، اما عزیزان ما همچون آرمان علیوردی و روح الله عجمیان و....هیچگاه به خانه بر نمی‌گردند....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری ببینید از کمین نیروهای مقاومت برای سربازان صهیونیست @Farsna
پزشکیان در دیدار وزیر خارجۀ قطر: حامیان رژیم صهیونیستی رژیم را وادار به توقف نسل‌کشی کنند 🔹در غزه هر ساعت و دقیقه حقوق انسانی و همه قواعد حقوقی بین‌المللی نقض می‌شود اما کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر که گاهی برای محاکمه یک فرد، فریاد سر می‌دهند، در برابر این جنایات نه‌تنها سکوت می‌کنند که حتی از بانی این جنایات و نسل‌کشی حمایت نیز می‌کنند. 🔸وزیر خارجۀ قطر: روی نقش‌آفرینی سازندۀ ایران در حل مسئلۀ غزه به‌عنوان یک بازیگرِ همواره حکیم و مسئول حساب می‌کنیم. @Farsna