4_6003564251954808152.mp3
646.7K
❧🔆✧﷽✧🔆❧
🔻📖 تلاوت قرآن کریم
〽️ #تلاوت_روزانه
〽️#سوره_رعد
〽️#ابراهیم
〽️ #جزء_13
〽️ #صفحه255
🎤#حسن_محمد_صالح
1400-03-10(farahzad).mp3
12.07M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
📚 موضوع: شرح دعای ۲۶ صحیفه سجادیه و نکاتی پیرامون معرفت نفس
🗓دوشنبه دهم خرداد ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریده های تصویری برنامه سمت خدا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریده های تصویری برنامه سمت خدا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریده های تصویری برنامه سمت خدا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریده های تصویری برنامه سمت خدا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رئیسی: از روز اول دولتم «مبارزه با فساد» و «ساخت مسکن» را آغاز میکنم
🔹همه بدانند دولت من، دوت ضد فساد خواهد بود. تمام بسترهای فسادزا و رانتخواری را از روز اول در دولت اصلاح میکنم. ساخت مسکن نیز اولویتی است که از روز اول پیگیری میکنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای کسانی که رای نمی دهنداین کلیپ رانشون بدید👆
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از تو راضی هستیم
تو هم از ما راضی هستی؟
این کلیپ را چندین بار ببینید و تفکر کنید...
01 کتاب عظمت ملت.pdf
3.51M
[ فایل : 01 کتاب عظمت ملت.pdf ]
💠کاملترین نسخه کتاب عظمت ملت،ایران قوی، تحول 1400
🔷محتوای جهاد امید آفرینی برپایه عظمت ملت ایران و ضعف دشمن برای تحول 1400
از بیانات رهبری معظم انقلاب
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
استراتژی جدید جریان تندرو اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری.pdf
388.7K
احزاب تندرو اصلاح طلب بنا دارند با سرمایه گذاری بر روی ضد انقلاب و همچنین طرفداران یکی از کاندیداهای رد
.صلاحیت شده، تعداد آرای باطله را افزایش دهند و اسم آن را هم اعتراض مدنی سفید گذاشتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه میخواین رای ندین حتما اینو ببینید بعد فکر کنید
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
1400-03-11(rafiei).mp3
11.97M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_رفیعی
📚 موضوع: بررسی شخصیت اصحاب پیامبر اکرم ( جناب دحیه کلبی )
🗓 سه شنبه یازدهم خرداد ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم : ۱۲ مگابایت
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروش حزب الله🔷🔷
🌷🌷کانال نورالشهدا(شهید سلیمانی)🌷🌷
@tofirmo
هࢪکســ↯ـ
براۍ خدآ باشڊ ؛
خدا براۍ اۏسٺــ💞ــ!
➖➖➖➖➖➖
🎥 #انواعاستوࢪی حاج قاسم 😘
🖼 #والپیپر حاج قاسم 😇
📸 #عڪسنوشتــه حاج قاسم 😊
🎞 #پروفایل های جذاب 😍
لطفا ما را حمایت کنید 👇👇
🆔 Eitaa.com/Rahhajghasem
#بزن رو لینک 😍💡☝️☝️
عنایت شهید به زوج پسرخاله و دختر خاله
سال 1377روز دوشنبه بود با بابا رفتیم بهشت زهرا ، گلزار شهداء زرند ،جهت قرائت فاتحه
کنار قبر شهید سیدرضا رسیدیم دیدیم یک مرد ناشناس کنار قبر شهیددارد فاتحه میخواند و ناله میکندروی قبر شهید یک جعبه شیرینی و یک شاخ گل گذاشته بود سلام کردیم وکنار قبر نشستیم
بابام پرسید رفیقش بودی
گفت : نه
پرسید : همکلاسی شهید بودی
گفت : نه
سوال کرد:هم رزمش بودی
جواب شنید : نه
یه نگاهش کرد و گفت :چرا بالای سر قبر این شهید فاتحه میخوانی و جعبه شیرینی آوردی
مرد یک نگاهی به پدر شهید انداخت و گفت من از این شهید مراد وحاجت گرفته ام
بعد نگاهش انداخت بر روی قاب عکس شهید و ادامه دادمن و دختر خاله ام با هم ازدواج کردیم از بچه گی دوستش داشتم ولی متاسفانه بچه دار نمی شدیم هشت سال از ازدواجمان گذشت کم کم نغمه های نسلی ازت نمیمونه وغیره بلند شدو با پیشنهاد بزرگترها مبنی براینکه بیا و ازدواج مجدد داشته باشم مواجه شدیم
دختر خاله ام گفت فقط با یک شرط ازدواج کن اون هم که من را طلاق بده. بعد از چند ماه بحث وجدل قرار شد طلاقش بدهم
رفتیم دنبال کارهای طلاق .توی این مدت با هم زندگی میکردیم ومعاشرت داشتیم
یک روز که زغال سنگ بار زده بودم ببرم اصفهان خالی کنم روبروی گلزار شهداء زرند ماشینم خاموش شد هر کار کردم روشن نشد پیاده شدم حیران بودم که چکار کنم دیدم یک بسیجی حدود 17-18 ساله آمد کنارم ، با لبخند و متانت خاصی سلامم کرد برگشتم:جواب سلامش دادم
گفت : نگران نباش ماشین داغ کرده سرد بشه روشن میشه. حالا تا سرد میشه بیا بریم کنار قبور مطعر شهداء، فاتحه ای بخوانیم
همینطور قدم زنان می رفتیم طرف قبور شهداء گفت : میایی از کنار گلزار شهداء رد میشی ولی یادی از شهداء نمیکنی
فاتحه ای خواندیم و برمی گشتیم طرف ماشین
گفت : میخواهی همسرت را بدلیل بچه دار نشدن ، طلاق بدهی .صبر کن عجله نکن خدا پسری بهت اعطاء میکنه نامش بذار آقا رضا
اصلا فکر نکردم این بسیجی از کجا میدونه با خوشحالی گفتم اگر خبرت راست ودرست باشه یک هدیه خوب پیش من داری. من کجا میتونم شما راببینم گفت : من همینجا هستم بیایی من را می بینی. فقط فراموش نکن نامش رضا بگذاری
با خوشحالی سوار ماشین شدم با یک استارت ماشین روشن شد حرکت کردم توی آئینه نگاه کردم دیدم هنوز ایستاده دارد نگاهم میکند.پیش خودم گفتم نگهبان بهشت زهرا است. چقدر با ادب بود
مکثی کرد نگاهش دوخت به بابام گفت حاج آقا رفتم اصفهان بارم خالی کردم چند روزی ماندم و برگشتم خونه
فردا صبح به همسرم گفتم : آماده شسو برویم دنبال کارهای طلاق آخه دادگاه نوبت داشتیم
رفت توی اتاق برگشت گفت من دیگه طلاق نمی خواهم با تعجب نگاهش کردم پرسیدم : پس با ازدواج مجدد من مشکلی نداری
گفت : چرا نه
پرسیدم پس چی
توی چشماش یه برق شادی می دیدم همینطور چشماش از خوشحالی پنهانش برق می زد گفت : چشمات ببند
چشمام بستم زمانی باز کرد دیدم جواب آزمایش بارداری که مثبته توی دستش بود
حیران نگاهش میکردم ناگهان از خوشحالی جیغ کشیدم
حاج آقا رک بگویم قضیه اون بسیجی را فراموش کردم این وگفت ونگاهش برگردوند به عکس سیدرضا ، سکوت همه جای بهشت زهرا را فرا گرفت یک مرتبه زمزمه کرد:بچه ام که بدنیا آمد دیدم پسر است بین بزرگهای طایفه بحث بود نامش چی بذاریم هرفردی یه نام پیشنهاد میداد یک مرتبه یاد قول وقرارم با اون بسیجی چفیه بسته افتادم قضیه را تعریف کردم نامش را رضا گذاشتیم
بعد از مراسمات تولد فرزندم یه جعبه شیرینی وبه توصیه خانمم یک قواره پارچه کت وشلوار خریدم آمدم بهشت زهرای زرند ولی هرکجا گشتم اون نوجوان بسیجی را ندیدم از هرکه پرسیدم کسی نمیشناختش و می گفتنند اینجا نگهبان بسیجی ندارد بلکه بچه های شهرداری نگهبانی می دهند حیران حیران شدم
چشماش و بست یک آه بلندی کشید همینطور چشماش به قبر معطر شهید باز میکرد با بغض ادامه داد
یادم آمد بهم گفته بود آمدی بهشت زهرا ،گلزار شهداء سری بزن یادی از شهداء بکن
آمدم داخل قبور شهداء آرام آرام قدم می زدم و فاتحه ای نثار شهداء میکردم رسیدم سر این قبر ، نگاهم افتاد روی تابلوسر قبر ، دهانم از تعجب باز ماندکلا مات ومبهوت شدم> خدایا این همون بسیجیه که به من خبر فرزند دار شدنم را داد
نگاه کردم روی قبر دیدم نوشته سیدرضاسیدعلیزاده(صمدانی) نگاهم دوختم به عکس دیدم لبخندی زد و از توی قاب عکس بیرون آمد ضمن سلام گفت ممنون که همسرت طلاق ندادی و نام فرزندت را رضا گذاشتی
خدا می داند بیهوش شدم زمانی چشم باز کردم دیدم بچه های نگهبان بهشت زهرا بالای سرم هستند یادمم فامیلیش نجفی بود پرسیدم من کجاهستم چی شده گفت : ما از دور نگاهت می کردیم دیدیم بالای سر قبر شهید سیدرضا رسیدی یک مکثی کردی و غش کردی
اینجا بود گریه امانش نداد وقتی آرام گرفت گفت نمیدانم حاج آقا برای چی برای شما تعریف کردم
من برگشتم بهش گفتم ایشون پدر شهید هستند بعد از رفتنش رفتیم پیش آقای نجفی و جمال
یزاده تاییدکردند موضوع را
👆خیلی شنیدنی و جالب،حتما تاآخر بخونید...شهید سیدرضا صمدانی❤️