eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
1.9هزار دنبال‌کننده
64.5هزار عکس
66.9هزار ویدیو
2.7هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ ❤️‍🔥امروز ساعت ۵ صبح دخترم بیدارم کرد گفت بابا من کلاس دارم من و میبری دانشگاه گفتم اره دخترم میبرم وقتی امدم از در پارکینگ بیرون تو ماشین نشستم تا دخترم بیاد دیدم یه اقای پاکبانی داره کوچه رو جارو میکنه ولی خیلی ناشیانه و اصلا معلومه بلد نیست خب من پاکبان کوچه رو میشناختم اقای عزیزی یه پیرمرد خوش برخورد و با حال بود.. ولی نوع جارو كردن این كمى ناشيانه بود؛ تا حالا  در طى صدها روز ده ها پاكبان رو ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛  رفتم دخترم و رساندم و برگشتم دیدم هنوز داره با آشغالها بازی میکنه. كم كم اين مشكوك بودنش رفت رو مُخم. در ماشین  رو باز كردم و صداش كردم «عزيز   خوبى؟ يه لحظه تشريف بيار. خيلى شق و رق   اومد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش خيلى شُسته رُفته جواب داد: «سلام. در خدمتم  مشكلى پيش اومده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفس هاش تو سحرگاه زیادی پر انرژی بود؛ به ذهنم رسید که یه کم مهربان تر برخورد کنم. "خسته نباشی گفتم بیا تو الاچیق یه قهوه بزنیم" بعد تكه پاره كردن يه چندتا تعارف  اومد داخل و نشست. اون يكى هدفون هم از گوشش در آورد؛ دنباله سيم هدفون رو با نگاهم دنبال كردم كه ميرفت تو يقه ش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي شد. پرسيدم «چى گوش ميدى؟». گفت: «يه كتاب صوتى به زبان انگليسيه». كنجكاوتر شدم : « انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنشو كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگه داشت سر ريز مي شد! « فضولى نباشه؛ واسه چى يه همچی چيزى رو مى خونى؟». با يه حالت نيم خنده تو چهره ش گفت: «چيه؟ به يه پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟ ... به خاطر شغلمه. » از سرایدار ساختمان دو تا ابجوش گرفتم دو تا علی کافه انداختم رفتم سر میز متعجب تر پرسیدم که  متوجه نميشم اين اقتصاد و سنجش و اين داستان ها چه ربطي به كار شما داره؟». نگاه ش را يه لحظه برگردوند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: « من استاد هستم تو دانشگاه. » قبل از اينكه بخام چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: « من پدرم پاكبان اين منطقه است. اقاى عزيزى. در مورد شما  و روانشاد پسرتونم  هم براى ما خيلى تعريف كرده همیشه میگفت یه پهلوون تو کوچه هست که مهربانه.   امشب تا دیدم شناختمون چون عکس تون رو با بابا دیده بودم.  جناب خمارلو  من دكتراى اقتصاد دارم؛ و دو تا داداشم يكي مهندسه و اون يكى هم داره دكتراشو مي گيره. به پدرم هر چى ميگيم زير بار نمى ره که بازخريد شه؛ ما هم هر ماه روزايي رو به جاى پدرمون ميايم كار مى كنيم كه استراحت كنه. هم كمكش كرده باشيم هم يادمون نره با چه زحمتى و چطورى پدرمون ما رو به اينجا رسوند.» چند لحظه سكوت فضای بین ما  رو گرفت و نگاه مون تو هم قفل شده بود. استكان رو گذاشتم رو ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدون. خيلى آدم درست و مهربونیه.. 🍃🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🙏 من فریبا هستم مادر امیر بابک هشت ساله دلیل این که مشخصات میگم بخاطر این که میخوام تجربه تلخی که داشتم رو در اختیار همه ی مردم کشورم بذارم، ..... پسر من روز بیستم مرداد امسال مبتلا به سندرمی شد بنام "میلرفیشر"، یک بچه کاملا سالم که کلاس کاراته میرفت ، درس میخوند و بازی میکرد و از در و دیوار بالا میرفت... ولی به یکباره در ظرف شش ساعت تمام حرکات و توان ماهیچه ها وعلاوه بر ان قدرت بلع و دفع را از دست داد. ..!! جلوی چشمان ما ، مثل یک شمع پر نور و زیبا میدرخشید که یکباره کم نور و ضعیف شد... پسر من ۳۶روز در ای سی یو بیمارستان بعثت همدان بستری شد. روزگار خیلی بدی بود حتی گاهی تنفسش نیز دچار مشکل میشد ولی خداوند بما لطف کرد و بابک تنفس مصنوعی نشد... یعنی قدرت تنفس و طپش قلب کوچولوش رو از دست نداد... بابک 20روز چشمانش بسته بود و۵۲ روز منع اب وغذا بود چون احتمال خفگی داشت.. فقط سرم درنهایت با امپول مخصوص از طریق مری غذای مخصوص دریافت میکرد... و بعداز ۳۶روز ، پزشکان از تشخیص بیماری اش اعلام ناتوانی کردند . حتی نتونستند بفهمند این بیماری چرا بوجود اومده لاجرم از بیمارستان مرخص شد... الان خانه است دیدش برگشته، کم کم بلع وسرفه وعطسش برگشت ولی مدام فیزیو تراپی میشه . حرکات در دستانش برگشته ولی انگشتانش هنوز نه وفعلا قادر به راه رفتن نیست.. امیدمان به خداست تا خواهرش دیماه به دنیا میاد بابک هم سرپا بشه.... ولی مامانهای گل برای خودم مهم بود بدونم چرا این بلا سر عزیز من امده خیلی تحقیق کردیم ،انواع ازمایشات حتی تا المان هم رفت. این بیماری در نتیجه عفونت ویروسی یا انفولانزا یا سرما خوردگی ایجاد میشود در حالیکه بابک در تابستان هیچ کدام از اینها را نداشت. در نهایت یکی از اشنایان که خانم دکتری بودند با تجربه و متعهد و نوه اش دوسال پیش به این بیماری مبتلا شده بودند به دیدار ما امد وایشان عنوان کردند علت را در یکی ازکلینیکهای امریکا بعد از سه ماه تحقیق روی نوه ی ایشان مشخص کردند .. باور کردنش سخته ولی علت واکسن انفولانزا بود... بله....تعجب و حیرت شما رو درک میکنم.... چند ماه قبل بابک به توصیه دکترها و بر اثر تبلیغات بیهوده و بدون اصل و اساس جراید و صدا و سیما ، واکسن انفولانزا زد ولی افسوس.. . انسان بعد از زدن این واکسن ، دچار تجمع عفونت ویروسی میشه که برای بدن نوعی "خودایمنی" ایجاد میکند که این بدترین حالت رو برای بدن شخص ایجاد میکنه... زیرا واکسن انفولانزا تب نداره این ویروس میره وروی رشته های عصبی مینشینه بعد از مدتی گلبولهای سفید انرا شناسایی میکنند و به آن حمله میکنن ، حمله که میکنند باعث پاره شدن غلاف میلین اعصاب میشود.. در امریکا گفته بودند که ما در این مملکت به این وسعت تنها واکسن انفولانزا را به ۱)پیرمردان و پیرزنها که توان عفونت ندارن ۲)بیماران هپاتیت وایدزی و درنهایت بیمارانی که درمانی ندارند تجویز میکنیم! حتی ما عقیده داریم که کودک ۲ روزه که متولد میشود تحمل انفولانزا را دارد ! چرا شما در ایران آن را براحتی تهیه واستفاده میکنید؟ خواهش میکنم حرف من رو گوش کنید.... شما رو به قرآن فریب تبلیغات رو نخورید...سه روز تب یا یک هفته انفولانزا بچه را کاملا وبه صورت طبیعی ایمن میکند ولی واکسن کاملا به بدن املای غلط میدهد. به گفته کلینیک امریکایی واکسن شما را در برابر یک نوع سرما خوردگی ایمن میکند ودربرابر۹۹نوع دیگر که تا کنون شناسایی شده ، خود ایمن میشوید که بسیار خطر ناک هست.. از واكسن آنفولانزا استفاده نكنيد👆هشدار جدي👆👆 برای عزیزانتان بفرستید...پاییز در راه است ...هجوم همه گونه تبلیغ در راه است...فریب نخورید..عاقل باشید . ارمغان الهی ⚫️لطفا جهت نجات ميليونها نفر و آشناسازي مردم انتشار دهید 🍃🍃🌸